شمارهٔ ۷۱
بهشت گشت به اردیبهشت و فروردین
ز لطف روی هوا و ز سبزه پشت زمین
معطر است هوای چمن به نافه مشک
مرصع است لباس چمن ز در ثمین
زمین ز سبزه تر، چون صحیفه گردون
چمن ز شاخ سمن با طویله پروین
ندیم و مطرب مستان ز بلبل و قمری
بساط و بستر بستان ز نرگس و نسرین
(زخرمی دل گل چون بهارخانه هند
ز دلبری رخ گل چون نگار خانه چین)
به راغ آهو و سبزه چو عاشق و معشوق
به باغ بلبل و گلبن چو خسرو و شیرین
هوای راغ همی خرمی دهد تعلیم
جمال باغ همی عاشقی کند تلقین
در این نگر که در این است روح را راحت
بران گذر که بدان است طبع را تسکین
نه واله است چرا باد ماند سرگردان
نه عاشق است چرا گشت آب رخ پرچین
ز دست ابر خورد گل همی شراب لطیف
بدان زند همه شب عندلیب رود حزین
اگر نه لاله به لعلی چو روی شیرین شد
چرا کند نظرش عیش تلخ را شیرین
وگرنه تیغ علی بود در میانه ابر
ز لاله دشت چرا گشت چون صف صفین
صبا ز برگ گل افکند بر چمن بستر
سر بنفشه همی زان طلب کند بالین
دهان گل نه صدف شد چرا سرشک سحاب
بدو درافتد و لولو شود هم اندر حین
همی کند همه شب بلبل از میانه باغ
طرایف چمن و حسن باغ را تحسین
مگر نسیم سپیده دم از بهشت آمد
که از لطافت او باغ شد بهشت آیین
اگر بهشت نباشد ز حور عین خالی
در این بهشت گل و نرگس اند حورالعین
هر آنچه در صفت از لفظ دیگران به خبر
در آن بهشت شنیدی در این بهشت ببین
زسرو سایه طوبی زباغبان رضوان
ز باد نافه مشک و زباده ماء معین
خجل شده ست بهشت برین ز ساحت باغ
چو از محل خداوند ما سپهر برین
رئیس شرق نظام الخلافه رکن الملک
امیر ساده قوام الامامه مجدالدین
خجسته تاج معالی علی که او دارد
ز قدر و همت عالی علو علیین
مویدی که به تایید حق بخواهد ماند
بقای دولت عالیش تا به یوم الدین
مظفری که در ایام او زشادی عدل
نمانده اند جز از ظلم ظالمان غمگین
به قدر از آل علی همچو از قریش علی
به فضل از آل نبی همچو از نبی یاسین
عبارت سخنش منتهای علم و هنر
اشارت قلمش مقتدای خان و تکین
سیاستش ننهد چرخ تند را گردن
فراستش نکند عقل محض را تمکین
قضا کشیده به قصد مخالفانش کمان
قدر گشاده به قهر منازعانش کمین
خجل کند قدمش چرخ را به قدر رفیع
مدد دهد قلمش نطق را به لفظ متین
به مدح او شده پیدا توانگر از درویش
به عدل او شده ایمن کبوتر از شاهین
عنایتش به ظفر هم ره است و هم رهبر
هدایتش به هنر هم شه است و هم فرزین
نشان طاعت او بر سر سپهر و نجوم
هوای خدمت او در سر شهور و سنین
سپهر عدل نبیند چو رای او خورشید
عروس نطق نیابد چو مدح او کابین
زهی به صدر تو کرده سخا قرار و مکان
زهی به مدح تو گشته سخن عزیز و مکین
مزاج باده ز بزم تو شد نشاط انگیز
ضمیر نافه ز خلق تو گشت مشکین آگین
دل تو بحر و از این بحر مانده بحر خجل
کف تو ابر و بر این ابر، ابر گشته ضنین
در این سرشته علاج مزاج هر مفلس
بر آن نبشته برات نجات هر مسکین
شده ست رسم تو در دیده رهبر دیدار
زده ست راد تو بر سینه ستم زوبین
ز عفو تو نظری یافته است آب حیات
زخشم تو شرری برده آذر برزین
از آن چو عفو تو شد ساختن طبیعت آن
وز آن چو خشم تو شد سوختن طبیعت این
به فضل و مرتبت هفت کوکبی در صدر
به قدر و منزلت هفت کشوری در زین
ضمیر پاک تو بر ملک فضل گشته امیر
زبان کلک تو بر سر ملک گشته امین
نموده ای به همه فضلها چو روز از شب
ستوده ای به همه لفظها چو مهر از کین
به اعتقاد تو پیدا شود حق از باطل
به اعتماد تو پیدا شود گمان ز یقین
خرد ز وصف تو سازد سفینه های امید
زمین زبهر تو دارد خزانه های دفین
رسد به وقت ثنای تو از فلک احسنت
بود به گاه دعای تو از فلک امین
بر آسمان همه زان گونه رفت حکم قران
که در زمینت نباشد به هیچ فضل قرین
اگر زبانه شاهین به راستی مثل است
زبان توست امام زبانه شاهین
وگر گزیده تر از هر گزیده انسان است
تویی و ذات شریف تو زان گزیده گزین
ور آفرین ز همه لفظها ستوده تر است
نصیب توست و نصیب مخالفت نفرین
و گر به بنده معونت همی رسد ز خدای
خدای عزوجل دولت تو راست معین
وگر طویله در سخن مدیح من است
همی کنم به مدیحت قلم به مشک عجین
همیشه تا به نگین نامزد شود خاتم
بزی به شادی و ملک مراد زیر نگین
به لفظ خویش همه سورت امید بخوان
به چشم خویش همه صورت مراد ببین
چو صید و بزم همه در جهان تو را زیبد
به صید شکر گرای و به بزم ذکر نشین
به جام جاه و جلالت می کرامت نوش
ز باغ عز و متانت گل سعادت چین
گذشته بر سر بزم بهشت صورت تو
هم از موونت اردیبهشت و فروردین
ز حشمت ابدی پیش تو سپاه گران
ز دولت ازلی گرد تو حصار حصین
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بهشت گشت به اردیبهشت و فروردین
ز لطف روی هوا و ز سبزه پشت زمین
هوش مصنوعی: بهشت در فصلهای اردیبهشت و فروردین به خاطر زیباییهای آسمان و سرسبزی زمین به وجود آمده است.
معطر است هوای چمن به نافه مشک
مرصع است لباس چمن ز در ثمین
هوش مصنوعی: هوا در چمن به عطر مشک خوشبو شده و لباس چمن با زیبایی و شکوهی خاص مزین است.
زمین ز سبزه تر، چون صحیفه گردون
چمن ز شاخ سمن با طویله پروین
هوش مصنوعی: زمین به خاطر سبزههاش شبیه صفحهای از آسمان شده و چمنها با شاخهای سمن در کنار پروین خودنمایی میکنند.
ندیم و مطرب مستان ز بلبل و قمری
بساط و بستر بستان ز نرگس و نسرین
هوش مصنوعی: دوست و نوازندهی ما در حالی که از آواز بلبل و قمری مشغول لذتبردن هستند، فضای دلنشینی را با گلهای نرگس و نسرین تزیین کردهاند.
(زخرمی دل گل چون بهارخانه هند
ز دلبری رخ گل چون نگار خانه چین)
هوش مصنوعی: دل شاداب و خوشی را مانند بهار در هند، و چهرهی زیبا و خوشحالت را مانند نگار و آراستهی چین توصیف میکند.
به راغ آهو و سبزه چو عاشق و معشوق
به باغ بلبل و گلبن چو خسرو و شیرین
هوش مصنوعی: در طبیعت، آهو و سبزه به هم وابستهاند، همانطور که عاشق و معشوق ارتباطی عمیق دارند. همچنین، در باغ، بلبل و گلها مانند داستان معروف خسرو و شیرین، همزیستی زیبا و دلانگیزی دارند.
هوای راغ همی خرمی دهد تعلیم
جمال باغ همی عاشقی کند تلقین
هوش مصنوعی: نسیم خوش و دلپذیر باغ به زندگی روح و طراوت میبخشد و به ما میآموزد که زیباییهای طبیعت را بشناسیم. عشق نیز به ما درس میدهد و ما را به درک عمیقتری از زیباییها سوق میدهد.
در این نگر که در این است روح را راحت
بران گذر که بدان است طبع را تسکین
هوش مصنوعی: به زندگی توجه کن و بفهم که در این دنیا روح انسان میتواند آرامش پیدا کند، زیرا همین وجود و طبیعت آن منجر به آرامش و تسکین میشود.
نه واله است چرا باد ماند سرگردان
نه عاشق است چرا گشت آب رخ پرچین
هوش مصنوعی: چرا باد سرگردان و بیهدف است، در حالی که نه دل باختهای است؟ و چرا آب به دور خودش میچرخد در حالی که نه عاشقی در کار است؟
ز دست ابر خورد گل همی شراب لطیف
بدان زند همه شب عندلیب رود حزین
هوش مصنوعی: ابر با بارش خود، گل را به نوشیدن شرابی لطیف وادار میکند، و در تمام شب، بلبل غمگینانه در این حال مینالد.
اگر نه لاله به لعلی چو روی شیرین شد
چرا کند نظرش عیش تلخ را شیرین
هوش مصنوعی: اگر لاله به زیوری زیبا و گرانبها مانند یک مروارید تبدیل شد، پس چرا نگهداری او به ورزیدکی تلخ و ناگوار را شیرین میکند؟
وگرنه تیغ علی بود در میانه ابر
ز لاله دشت چرا گشت چون صف صفین
هوش مصنوعی: اگر نبود آن زمانهای که علی در میان جنگ صفین با شمشیرش میجنگید، چرا گلهای دشت اینگونه با خون رنگین شدهاند؟
صبا ز برگ گل افکند بر چمن بستر
سر بنفشه همی زان طلب کند بالین
هوش مصنوعی: باد ملایمی از گلبرگها بر چمن میریزد و بنفشه به خاطر زیباییاش، از آن میخواهد تا بر سرش باشید.
دهان گل نه صدف شد چرا سرشک سحاب
بدو درافتد و لولو شود هم اندر حین
هوش مصنوعی: چرا گل، که دهانش مانند صدف نیست، باید اشک باران را به خود بگیرد و به گوهری مانند مروارید تبدیل شود؟
همی کند همه شب بلبل از میانه باغ
طرایف چمن و حسن باغ را تحسین
هوش مصنوعی: بلبل هر شب در باغ به زیباییهای چمن و حسن باغ میپردازد و آنها را ستایش میکند.
مگر نسیم سپیده دم از بهشت آمد
که از لطافت او باغ شد بهشت آیین
هوش مصنوعی: آیا نسیم صبحگاهان از بهشت نیامده است که به خاطر لطافتش، باغ را به صورتی بهشتی درآورده است؟
اگر بهشت نباشد ز حور عین خالی
در این بهشت گل و نرگس اند حورالعین
هوش مصنوعی: اگر بهشت را نداشته باشیم، حورالعینی وجود ندارد. در این بهشت، گل و نرگس هستند و زیبایی هایی که میتوانند به شکل حورالعین جلوهگر شوند.
هر آنچه در صفت از لفظ دیگران به خبر
در آن بهشت شنیدی در این بهشت ببین
هوش مصنوعی: هر چیزی که در مورد بهشت از دیگران شنیدی، حالا خودت در این بهشت ببین و تجربه کن.
زسرو سایه طوبی زباغبان رضوان
ز باد نافه مشک و زباده ماء معین
هوش مصنوعی: از درخت سرو سایهای مانند طوبی گرفته شده است، باغبان بهشتی هوس میکند و بادی خوشبو مثل مشک و آبی از جوی معین جاری است.
خجل شده ست بهشت برین ز ساحت باغ
چو از محل خداوند ما سپهر برین
هوش مصنوعی: بهشت زیبای برین از جایگاه باغ خجل شده است، زیرا آسمان از وجود خداوند ما دچار حیرت و شگفتی شده است.
رئیس شرق نظام الخلافه رکن الملک
امیر ساده قوام الامامه مجدالدین
هوش مصنوعی: این جمله به بیان مقام و نقش یک شخصیت مهم در نظام حکومتی اشاره دارد. او به عنوان رئیس شرق و مسئولیتهای مختلفی چون رهبری و قوام امامت شناخته میشود و جایگاه والایی در حکومت و جامعه دارد. همچنین به سادگی و صداقت او در این مقام اشاره شده است.
خجسته تاج معالی علی که او دارد
ز قدر و همت عالی علو علیین
هوش مصنوعی: علی دارای تاجی پرارج و با ارزش است که بیانگر مقام و همت بلند او در بالاترین درجه وجود است.
مویدی که به تایید حق بخواهد ماند
بقای دولت عالیش تا به یوم الدین
هوش مصنوعی: اگر کسی به تأیید و تصدیق حق بپردازد، دولت و اقتدار او تا روز قیامت باقی خواهد ماند.
مظفری که در ایام او زشادی عدل
نمانده اند جز از ظلم ظالمان غمگین
هوش مصنوعی: در زمان مظفر، دیگر از شادی و عدالت چیزی باقی نمانده و فقط غم ظالمان و ظلم آنها وجود دارد.
به قدر از آل علی همچو از قریش علی
به فضل از آل نبی همچو از نبی یاسین
هوش مصنوعی: به اندازه ای که از نسل علی (ع) فضیلت و بزرگی وجود دارد، به همان اندازه از قریش نیز باید انتظار داشت. همچنین، به همان میزان که آل نبی (ص) شرافت دارند، می توان از خود نبی (ص) نیز عظمت و مقام را انتظار کرد.
عبارت سخنش منتهای علم و هنر
اشارت قلمش مقتدای خان و تکین
هوش مصنوعی: سخن او به اوج علم و هنر میرسد و نوشتههایش الگوی اصلی برای حکمت و زیبایی هستند.
سیاستش ننهد چرخ تند را گردن
فراستش نکند عقل محض را تمکین
هوش مصنوعی: سیاست او به چرخ گردون اجازه نمیدهد تا به سرعت بچرخد و با زیرکیاش عقل خالص را به تسلیم وامیدارد.
قضا کشیده به قصد مخالفانش کمان
قدر گشاده به قهر منازعانش کمین
هوش مصنوعی: سرنوشت با دقت و هدف به سمت کسانی که مخالفاند نشانهگیری کرده و همچون کمانی که برای مقابله با دشمنان کشیده شده، آماده است تا با قهر و قدرت به آنها پاسخ دهد.
خجل کند قدمش چرخ را به قدر رفیع
مدد دهد قلمش نطق را به لفظ متین
هوش مصنوعی: هر قدمی که او بر میدارد باعث شرمساری چرخ زمان میشود و توانایی نوشتن او به کلامی با معنی و استوار کمک میکند.
به مدح او شده پیدا توانگر از درویش
به عدل او شده ایمن کبوتر از شاهین
هوش مصنوعی: شخصی که در صفات نیکو به ستایش او پرداخته، مانند فردی ثروتمند از فقر رهایی یافته است. به واسطه عدالت او، پرندهای آرام همچون کبوتر، دیگر از خطرات و تهدیدات موجود در امان است.
عنایتش به ظفر هم ره است و هم رهبر
هدایتش به هنر هم شه است و هم فرزین
هوش مصنوعی: محبت و لطف او باعث پیروزی و راهنمایی است، و او در هنر نیز هم پادشاه و هم فرزانه است.
نشان طاعت او بر سر سپهر و نجوم
هوای خدمت او در سر شهور و سنین
هوش مصنوعی: نشان اطاعت و فرمانبری او در آسمان و ستارهها واضح است و عشق به خدمت او در دل ماهها و سالها وجود دارد.
سپهر عدل نبیند چو رای او خورشید
عروس نطق نیابد چو مدح او کابین
هوش مصنوعی: دریایی از فضیلت و عدل در خانواده نبی وجود دارد که مانند خورشید درخشان است و برای توصیف او هیچ زبانی نخواهد توانست حق او را ادا کند.
زهی به صدر تو کرده سخا قرار و مکان
زهی به مدح تو گشته سخن عزیز و مکین
هوش مصنوعی: تو در جایگاه بلند و شایستهای قرار داری، و در مدح و ستایشت، کلامها و سخنان ارزشمندی ایجاد شده است.
مزاج باده ز بزم تو شد نشاط انگیز
ضمیر نافه ز خلق تو گشت مشکین آگین
هوش مصنوعی: بادهای که از بزم تو به دست آمده، حالتی سرشار از شادی و نشاط به من میدهد. عطرناک شدن ضمیرم به خاطر وجود توست که مانند مشک خوشبوی است.
دل تو بحر و از این بحر مانده بحر خجل
کف تو ابر و بر این ابر، ابر گشته ضنین
هوش مصنوعی: دل تو مانند دریایی عمیق و وسیع است و از این دریا، احساسات و اندیشههای زیادی در آن نهفته است. دست تو مانند ابر است و نسبت به آنچه در این ابر وجود دارد، بسیار محتاط و مراقب است.
در این سرشته علاج مزاج هر مفلس
بر آن نبشته برات نجات هر مسکین
هوش مصنوعی: در این متن به وضوح اشاره شده که در دل این کلام، درمان و راه نجات برای هر دردمندی نوشته شده است. به عبارتی، برای هر کسی که دچار مشکلات و کمبودهاست، راه حلی وجود دارد که میتواند به او کمک کند.
شده ست رسم تو در دیده رهبر دیدار
زده ست راد تو بر سینه ستم زوبین
هوش مصنوعی: در چشمان تو، دیدار با رهبران به یک عادت تبدیل شده است و تیر سختی که بر سینه ستم مینشیند، نشان از قدرت و ارادهات دارد.
ز عفو تو نظری یافته است آب حیات
زخشم تو شرری برده آذر برزین
هوش مصنوعی: به خاطر بخشش تو، زندگی دوبارهای به دست آمده است و از خشم تو، آتش خشمگین و سوزانی شعلهور شده است.
از آن چو عفو تو شد ساختن طبیعت آن
وز آن چو خشم تو شد سوختن طبیعت این
هوش مصنوعی: زمانی که تو در مقام عفو و بخشش قرار میگیری، طبیعت به سمت ساخت و ساز و آبادانی میرود، و زمانی که خشم و غضب تو غالب میشود، طبیعت دچار destruction و ویرانی میگردد.
به فضل و مرتبت هفت کوکبی در صدر
به قدر و منزلت هفت کشوری در زین
هوش مصنوعی: درخشش و جایگاه هفت ستاره در آسمان به اندازه و اهمیت هفت کشور در زمین است.
ضمیر پاک تو بر ملک فضل گشته امیر
زبان کلک تو بر سر ملک گشته امین
هوش مصنوعی: ضمیر پاک تو صاحب نفوذ و فضل شده و زبان قلم تو در قلمرو علم و ادب، قابل اعتماد و مورد اطمینان است.
نموده ای به همه فضلها چو روز از شب
ستوده ای به همه لفظها چو مهر از کین
هوش مصنوعی: تو به تمامی خوبیها و فضیلتها مانند روزی که از شب قابل تمایز است، شناخته شدهای و در تمامی کلمات و عبارات چون ماهی که از دشمنی و کینه پیوسته دور است، ستوده شدهای.
به اعتقاد تو پیدا شود حق از باطل
به اعتماد تو پیدا شود گمان ز یقین
هوش مصنوعی: باور تو میتواند حق را از باطل تشخیص دهد و با اعتماد به تو، گمان میتواند به یقین تبدیل شود.
خرد ز وصف تو سازد سفینه های امید
زمین زبهر تو دارد خزانه های دفین
هوش مصنوعی: ذهن و خرد انسان به خاطر ویژگیها و صفات تو قایقهای امید میسازد. زمین نیز به خاطر وجود تو، گنجینههای پنهانی را در خود دارد.
رسد به وقت ثنای تو از فلک احسنت
بود به گاه دعای تو از فلک امین
هوش مصنوعی: هنگامی که زمان ستایش تو فرامیرسد، آسمان به ما نیکویی میفرستد و در زمان دعا کردن تو، آسمان به ما امانت و امنیت میبخشد.
بر آسمان همه زان گونه رفت حکم قران
که در زمینت نباشد به هیچ فضل قرین
هوش مصنوعی: به آسمانها به شکلی حکم رانده شده که در زمین هیچ فضیلت و برتری بر آن نخواهد بود.
اگر زبانه شاهین به راستی مثل است
زبان توست امام زبانه شاهین
هوش مصنوعی: اگر زبان شاهین به شدت مثل زبان تو باشد، اما زبان شاهین باز هم متفاوت است.
وگر گزیده تر از هر گزیده انسان است
تویی و ذات شریف تو زان گزیده گزین
هوش مصنوعی: تو بهترین و ارزشمندترین انسانها هستی و ذات باارزش تو از میان بهترینها انتخاب شده است.
ور آفرین ز همه لفظها ستوده تر است
نصیب توست و نصیب مخالفت نفرین
هوش مصنوعی: اگر تو از همه لغات و عبارات خوبتر هستی، بهرهات از ستایش است و اگر کسی با تو در تضاد باشد، سهم او نفرین خواهد بود.
و گر به بنده معونت همی رسد ز خدای
خدای عزوجل دولت تو راست معین
هوش مصنوعی: اگر کمکی به بنده برسد، از جانب خداوند بزرگ است و این نعمت، حمایت تو را نیز نشان میدهد.
وگر طویله در سخن مدیح من است
همی کنم به مدیحت قلم به مشک عجین
هوش مصنوعی: اگرچه زندگیام در جملهنگاری و ستایش تو به سختی میگذرد، اما با اشتیاق و عشق، کلماتم را با عطر مشک آراسته و به مدح تو میپردازم.
همیشه تا به نگین نامزد شود خاتم
بزی به شادی و ملک مراد زیر نگین
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همیشه باید با شادی و خوشحالی به کارها و آرزوها پرداخت. همچنین نشان میدهد که در زندگی، موفقیت و تحقق آرزوها به مثل نگینی بر روی خاتم میماند و اهمیت خاصی دارد.
به لفظ خویش همه سورت امید بخوان
به چشم خویش همه صورت مراد ببین
هوش مصنوعی: به زبان خودت هر گونه آرزو و امیدی را بیان کن و با چشمانت به هر شکلی که میخواهی به خواستههایت نگاه کن و آنها را ببین.
چو صید و بزم همه در جهان تو را زیبد
به صید شکر گرای و به بزم ذکر نشین
هوش مصنوعی: در دنیا، همه چیز برای تو مناسب است. اگر به شکار شیرینی میپردازی، به آن بپرداز و اگر در مجلس ذکر و یاد خدا هستی، در آن شریک شو.
به جام جاه و جلالت می کرامت نوش
ز باغ عز و متانت گل سعادت چین
هوش مصنوعی: با کمال احترام و بزرگی، از شراب مقام و اعتبار خود بنوش و از باغ افتخار و آرامش، گلهای سعادت را بچین.
گذشته بر سر بزم بهشت صورت تو
هم از موونت اردیبهشت و فروردین
هوش مصنوعی: در گذشته، در محفل بهشت، چهرهات جلوهای چون زیباییهای بهار دارد که به یاد فروردین و اردیبهشت میافتد.
ز حشمت ابدی پیش تو سپاه گران
ز دولت ازلی گرد تو حصار حصین
هوش مصنوعی: از عظمت جاودانی تو، سپاه بزرگی شکل گرفته و از نعمتهای ازلی، دور تو دژی مستحکم ساخته شده است.