شمارهٔ ۷۰
لعبت لاغر میانی دلبر فربه سرین
قامتت را سرو جفت و صورتت را مه قرین
سرو بالایی و مه سیما و جز من کس ندید
ماه را لاغر میان و سرو را فربه سرین
سرو کی دارد زبان و اندر زبان شیرین سخن
ماه کی دارد دهان و اندر دهان در ثمین
قامت توست ای پسر گر سرو می خواهی چنان
صورت توست ای صنم گر ماه می جویی چنین
تا ندیدم قد تو سروی ندیدم در چمن
تا ندیدم روی تو ماهی ندیدم بر زمین
هم حدیثت روز و شب با سرو باشد هم حدیث
هم نشینت سال و مه با ماه باشد هم نشین
سرو و ماهی لاجرم خورشید رویان در لقب
سرو سیمینت همی خوانند و ماه راستین
کردمی جان زاستین برسرو و ماه تو نثار
گر مرا بودی به جای دست جان در آستین
تا به میدان آمدی دیدم زقد و روی تو
ماه را با گوی و چوگان سرو را بااسب و زین
سرو و مه را آسمان و بوستان از چشم و دل
گر ندیدی خویشتن را در دل و چشمم ببین
حسن روم و چین (تو) وز تو پرچین گشت روی
سرو قدان را به روم و ماه ریان را به چین
گر همی خواهی که قدر ماه و سرو افزون کنی
بوستان و آسمان از بزم مجدالدین گزین
صدر ساده سید مشرق ابوالقاسم علی
پروریده در معالی آفریده زآفرین
آن خداوندی که اندر حلم و علم و فضل و بذل
مقتدای عالمش کرده است رب العالمین
امر و نهی او مدبر در صلاح و در فساد
حل و عقد او موثر در شهرو و در سنین
عاجز است از کوشش او هر چه گردون را نجوم
قاصرست از بخشش او هر چه قارون را دفین
هم نفوس وهم طبایع هم زمین و هم زمان
همت او را رهی و نعمت او را رهین
خاک و باد و آب و آتش نایبند از رای او
وقت حلم و وقت لطف و وقت مهر و وقت کین
کار ناید هندسی را در حساب هندسه
بی ثنای او الوف و بی عطای او مائین
ای فصاحت را بیانت چون محمد را نبی
ای سماحت را بنانت چون سلیمان را نگین
علم محضی کز تو بفروزد همی روی صواب
عقل پاکی کز تو بفزاید همی نور و یقین
از رسوم تو مکارم را همی نسخت کنند
با تو زان باشند روز و شب کرام الکاتبین
در صنوف اضطرار و از صروف روزگار
حرمتت رکن وثیق و حشمتت حصن حصین
پیش تو مفلس چو سین آیند امید و امل
باز گردند از در انعام تو منعم چو شین
در مروت گر نبوت دعویی ظاهر کند
جز دل و دست او را نیست برهان مبین
آفتاب آل پیغمبر تویی کز فر تو
مشرق و مغرب به نور نزهت و نعمت عجین
قلعه بغداد است و جیحون دجله و باغ تو کرخ
تو به حرمت اهل ایمان را امیرالمومنین
سنت و تطهیر شمس الدین که فرمودی بدو
شد بنای عشرت و نزهت چو عزم تو متین
(شادمان شد جان و دل کز سنت او کرد و گشت
راحت اندر جان مکان و شادی اندر دل مکین)
تا معونت یافت این سنت ز یمن و یسر تو
خانه ها خلد برین شد بادها ماء معین
منتشر شد لهو و راحت را زمین و در زمان
معتکف شد عیش و عشرت در یسار و در یمین
روح پروردن به لهو و شادمان بودن به دل
شد بدین سنت فریضه در طریق شرع و دین
از پی تشریف این تطهیر شاید کز خدای
آیت تحلیل خمر آرد به ما روح الامین
باده گرچه دشمن شرم است گشت از عکس او
چهره هر باده خواری همچو روی شرمگین
خرمی با جان قرین شد چون طراوت بابهار
بی غمی با دل به هم شد چون شفا با انگبین
این چنین خرم نیامد وین چنین بی غم نبود
هیچ جان در هیچ وقت و هیچ دل در هیچ حین
تهنیت گویند جدت رابدین سور و سرور
جان هر پیغمبری در روضه خلد برین
هم بقای جان او خواهند و هم اقبال تو
جان هر پیغمبری از ایزد جان آفرین
گرچه من اندیشه ای دارم چو تیر اندر کمان
هست با من گنبد گردان چو شیر اندر کمین
بینم از ایام اعزاز ار مرا داری عزیز
یابم از گردون معونت گر مرا باشی معین
تا چو نعمت را و نغمت را قلم صورت کند
حرف این ماند بدان شکل آن ماند بدین
باد با چشمت ملازم نعمت روی نکوی
باد در گوشه مجاور نغمه رود حزین
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
لعبت لاغر میانی دلبر فربه سرین
قامتت را سرو جفت و صورتت را مه قرین
هوش مصنوعی: دلبر قدبلند و خوشقامت، با اندامی لاغر و زیبایی بسیار، در میانهی میدان بازی میکند. قامت زیبا و باریک او مانند سرو، و چهرهاش همچون ماه است که همراهی دارد.
سرو بالایی و مه سیما و جز من کس ندید
ماه را لاغر میان و سرو را فربه سرین
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی کسی اشاره دارد که همچون سرو بلند و راست قامت است و چهرهای همچون ماه دارد. در این بین، شاعر بیان میکند که تنها او قادر است زیباییها را به درستی ببیند و آن را ستایش کند. در واقع، او در مقایسه با دیگران، از این زیباییها درک و احساس بهتری دارد و تنها اوست که جمال و زینت را به خوبی میشناسد.
سرو کی دارد زبان و اندر زبان شیرین سخن
ماه کی دارد دهان و اندر دهان در ثمین
هوش مصنوعی: سرو چگونه میتواند زبانی داشته باشد و اگر هم داشته باشد، در آن زبان چهامی را شیرین بگوید؟ ماه نیز چطور میتواند دهانی داشته باشد و در آن دهان، سخن گرانبها بگوید؟
قامت توست ای پسر گر سرو می خواهی چنان
صورت توست ای صنم گر ماه می جویی چنین
هوش مصنوعی: ای پسر، اگر میخواهی مانند سرو بلند و خوش قامت باشی، به قامت تو توجه کن. اگر به دنبال زیبایی ماه هستی، باید به صورت تو بنگرم.
تا ندیدم قد تو سروی ندیدم در چمن
تا ندیدم روی تو ماهی ندیدم بر زمین
هوش مصنوعی: تا زمانی که زیبایی و قامت تو را ندیدم، هیچ سرو زیبا را در گلزار ندیدم و تا وقتی که چهره تو را ندیدم، هیچ ماهی را بر روی زمین مشاهده نکردم.
هم حدیثت روز و شب با سرو باشد هم حدیث
هم نشینت سال و مه با ماه باشد هم نشین
هوش مصنوعی: همیشه در روز و شب با زیباییهای خاص خود در ارتباط باش و همچنین گفتوگو و دوستیات با یارانت، همواره با لطافت و روشنی باشد.
سرو و ماهی لاجرم خورشید رویان در لقب
سرو سیمینت همی خوانند و ماه راستین
هوش مصنوعی: سرو و ماه به ناچار به عنوان برترین موجودات زیبایی شناخته میشوند. در واقع، نام زیبای تو را به خاطر زیباییات با سرو نقرهای و ماه واقعی مقایسه میکنند.
کردمی جان زاستین برسرو و ماه تو نثار
گر مرا بودی به جای دست جان در آستین
هوش مصنوعی: من جانم را فدای سرت و ماه رویت میکنم، اگر تو هم مرا به جای دستی که جانم را در آستین گذاشتهای، قبول کنی.
تا به میدان آمدی دیدم زقد و روی تو
ماه را با گوی و چوگان سرو را بااسب و زین
هوش مصنوعی: زمانی که تو در میدان ظاهر شدی، متوجه شدم که زیبایی و جلوهات باعث شده تا ماه را با گوی و چوگان و سرو را با اسب و زین مقایسه کنم.
سرو و مه را آسمان و بوستان از چشم و دل
گر ندیدی خویشتن را در دل و چشمم ببین
هوش مصنوعی: اگر در دل و چشم خود حس نکردی که سرو و ماه و آسمان و باغ چقدر زیبا هستند، نگران نباش، چون من تو را در دل و چشمم میبینم.
حسن روم و چین (تو) وز تو پرچین گشت روی
سرو قدان را به روم و ماه ریان را به چین
هوش مصنوعی: زیبایی تو، ای معشوق، باعث شده که چهرهی زیبا و بلندقدان به روم و چین مشهوری شود.
گر همی خواهی که قدر ماه و سرو افزون کنی
بوستان و آسمان از بزم مجدالدین گزین
هوش مصنوعی: اگر میخواهی ارزش و زیبایی ماه و درخت سرو را افزایش دهی، از مراسم و جشنهای مجدالدین بهره ببر و آنها را در باغ و آسمان خود انتخاب کن.
صدر ساده سید مشرق ابوالقاسم علی
پروریده در معالی آفریده زآفرین
هوش مصنوعی: سید مشرق، ابوالقاسم علی، در فضایل و برتریها در اوج و بالا قرار دارد و مظهر شخصیت والای انسانی است که در پرورش نیکو و عظیم، به کمال رسیده است.
آن خداوندی که اندر حلم و علم و فضل و بذل
مقتدای عالمش کرده است رب العالمین
هوش مصنوعی: خداوندی که در صبر، دانش، فضیلت و بخشش، بهترین الگو برای جهانیان قرار داده است.
امر و نهی او مدبر در صلاح و در فساد
حل و عقد او موثر در شهرو و در سنین
هوش مصنوعی: فرمان و نهی او در مدیریت امور به نفع و ضرر تاثیرگذار است و تاثیر او در تصمیمگیریها و در همه ایام وجود دارد.
عاجز است از کوشش او هر چه گردون را نجوم
قاصرست از بخشش او هر چه قارون را دفین
هوش مصنوعی: هر چیزی که در آسمان است، نمیتواند به اندازهی تلاش و کوشش او کارساز باشد، و هر چیزی که در زمین است، نمیتواند به اندازهی بخشش و generosity او، دارای وزانت و ارزش باشد.
هم نفوس وهم طبایع هم زمین و هم زمان
همت او را رهی و نعمت او را رهین
هوش مصنوعی: همه انسانها و ویژگیهای طبیعی، همچنین زمین و زمان، تحت تأثیر اراده و بینیازی او هستند.
خاک و باد و آب و آتش نایبند از رای او
وقت حلم و وقت لطف و وقت مهر و وقت کین
هوش مصنوعی: خاک، باد، آب و آتش به خواست و اراده او وابسته هستند، چه زمانی که باید صبر کرد، چه زمانی که باید محبت کرد، و چه زمانی که باید به حماسه و جنگ پرداخت.
کار ناید هندسی را در حساب هندسه
بی ثنای او الوف و بی عطای او مائین
هوش مصنوعی: هیچ هندسی نمیتواند در محاسبات خود به درستی عمل کند، مگر اینکه از وجود او بهرهمند شود. بیوجود او، تمام تلاشها بیفایده و بینتیجه خواهد بود.
ای فصاحت را بیانت چون محمد را نبی
ای سماحت را بنانت چون سلیمان را نگین
هوش مصنوعی: هر کس که فصاحت و بلاغت داشته باشد، باید همچون پیامبر محمد (ص) سخن بگوید و در generosity و بخشش، شبیه سلیمان (ع) باشد.
علم محضی کز تو بفروزد همی روی صواب
عقل پاکی کز تو بفزاید همی نور و یقین
هوش مصنوعی: دانش خالصی که از تو به دست میآید، به راه صحیحی باید هدایت کند. عقل پاکی که از تو ناشی میشود، همراه با نور و یقین خواهد بود.
از رسوم تو مکارم را همی نسخت کنند
با تو زان باشند روز و شب کرام الکاتبین
هوش مصنوعی: از عادات نیک تو یادداشت میکنند و همراه تو هستند در روز و شب نویسندگان بزرگ و با فضیلت.
در صنوف اضطرار و از صروف روزگار
حرمتت رکن وثیق و حشمتت حصن حصین
هوش مصنوعی: در شرایط سخت و در میان تغییرات روزگار، احترام و اعتبار تو بنیاد محکمی است و شخصیت تو مثل دژی قوی است که از تو در برابر چالشها محافظت میکند.
پیش تو مفلس چو سین آیند امید و امل
باز گردند از در انعام تو منعم چو شین
هوش مصنوعی: وقتی فقرا و نیازمندان به حضور تو میآیند، با امید و آرزو نزد تو میآیند. اما وقتی که نعمت و بخشش تو را میبیند، از درِ تو به شادی و فخر برمیگردند.
در مروت گر نبوت دعویی ظاهر کند
جز دل و دست او را نیست برهان مبین
هوش مصنوعی: اگر کسی در جستجوی انسانیت و اخلاق نیکو باشد، باید بداند که تنها دلی صادق و دستانی توانا میتواند دلیل روشنی بر راستگویی او باشد.
آفتاب آل پیغمبر تویی کز فر تو
مشرق و مغرب به نور نزهت و نعمت عجین
هوش مصنوعی: تو همچون آفتاب هستی که از نور و خیر و برکتت، شرق و غرب پر از نیکویی و خوشی شدهاند.
قلعه بغداد است و جیحون دجله و باغ تو کرخ
تو به حرمت اهل ایمان را امیرالمومنین
هوش مصنوعی: بغداد یک قلعه است و جیحون و دجله در کنار آن قرار دارند. باغ تو در کرخ، به خاطر احترام به مؤمنان، به امیرالمؤمنین تعلق دارد.
سنت و تطهیر شمس الدین که فرمودی بدو
شد بنای عشرت و نزهت چو عزم تو متین
هوش مصنوعی: سنت و خوشرفتاری شمسالدین باعث شد که بنیاد شادی و خوشی برقرار شود، وقتی که اراده تو قوی و راسخ بود.
(شادمان شد جان و دل کز سنت او کرد و گشت
راحت اندر جان مکان و شادی اندر دل مکین)
هوش مصنوعی: جان و دل خوشحال شدند چون به قوانین و سنت او عمل کردند و در نتیجه، آرامش در وجود و شادی در دلشان پدید آمد.
تا معونت یافت این سنت ز یمن و یسر تو
خانه ها خلد برین شد بادها ماء معین
هوش مصنوعی: وقتی کمکهای تو با خوبی و آسانی به ما رسید، خانههایمان به بهشت تبدیل شد و بادهای خنک و آرامبخش بر ما وزید.
منتشر شد لهو و راحت را زمین و در زمان
معتکف شد عیش و عشرت در یسار و در یمین
هوش مصنوعی: در زمین، شادی و سرگرمی بهطور گستردهای گسترش یافته و در این زمان، لذت و خوشی در دو طرف، چپ و راست، حضور دارد.
روح پروردن به لهو و شادمان بودن به دل
شد بدین سنت فریضه در طریق شرع و دین
هوش مصنوعی: تربیت روح بر اساس سرگرمی و شاد بودن در دل، به این شیوه یک وظیفه در راه دین و شریعت قرار گرفته است.
از پی تشریف این تطهیر شاید کز خدای
آیت تحلیل خمر آرد به ما روح الامین
هوش مصنوعی: شاید بهدنبال این تشریف و احترام، خداوند نشانهای از حلال بودن شراب را به ما هدیه کند. روحالامین (فرشته وحی) این پیام را به ما منتقل کند.
باده گرچه دشمن شرم است گشت از عکس او
چهره هر باده خواری همچو روی شرمگین
هوش مصنوعی: شراب هرچند که با عفت و شرم در تضاد است، اما به خاطر زیبایی و جلوهاش، هر نوشندهای را به یاد چهرهای شرمگین میاندازد.
خرمی با جان قرین شد چون طراوت بابهار
بی غمی با دل به هم شد چون شفا با انگبین
هوش مصنوعی: شادی و سرزندگی با جان انسان عجین شده است، مانند طراوت بهار که دل را شاد میکند. این خوشی و شفا مانند عسل است که دل را مداوا میکند.
این چنین خرم نیامد وین چنین بی غم نبود
هیچ جان در هیچ وقت و هیچ دل در هیچ حین
هوش مصنوعی: اینگونه خوشحالی و شادی به این شکل هرگز نیامده و هیچکس در هیچ زمانی بیغم نبوده و هر دلی در هیچ لحظهای اینقدر راضی و آسوده نبوده است.
تهنیت گویند جدت رابدین سور و سرور
جان هر پیغمبری در روضه خلد برین
هوش مصنوعی: تهنیت میگویند که جد تو در خوشی و سرور است، همانطور که جان هر پیامبری در باغ بهشت قرار دارد.
هم بقای جان او خواهند و هم اقبال تو
جان هر پیغمبری از ایزد جان آفرین
هوش مصنوعی: به دنبال بقای جان او هستند و هم برای تو خوشبختی میطلبند. هر پیامبری از خداوند جان بخش، جان دارد.
گرچه من اندیشه ای دارم چو تیر اندر کمان
هست با من گنبد گردان چو شیر اندر کمین
هوش مصنوعی: من تفکری دارم که مانند تیر در کمان آماده پرتاب است و به همین دلیل مانند شیری هستم که در کمین نشسته و منتظر فرصت مناسب است.
بینم از ایام اعزاز ار مرا داری عزیز
یابم از گردون معونت گر مرا باشی معین
هوش مصنوعی: اگر مرا در روزهای بزرگداشت محترم بشماری، از آسمان یاری و کمک میطلبم اگر تو در کنارم باشی و حمایتم کنی.
تا چو نعمت را و نغمت را قلم صورت کند
حرف این ماند بدان شکل آن ماند بدین
هوش مصنوعی: تا وقتی که نعمت و نغمه به دست قلم تبدیل میشوند، حرف و شکلی که از آنها به وجود میآید، هر یک به نوعی متفاوت و خاص خود باقی میماند.
باد با چشمت ملازم نعمت روی نکوی
باد در گوشه مجاور نغمه رود حزین
هوش مصنوعی: باد با چشمانت همنشین شده و لطافت چهرهی زیبایت را در کنار نغمهی غمگین رود مینوازد.