شمارهٔ ۶۰
گهی حریف خلافی گهی رفیق وفاق
نه بر طریق وصالی نه بر طریق فراق
نه بر وصال ثبات و نه در فراق صبور
نه با جفات قرار و نه با وفا میثاق
گهی به خشم به تریاق بر فشانی زهر
گهی به صلح به زهر اندر افکنی تریاق
شب عتاب تو را کی بود امید سحر
مه وصال تو را کی رسد امان ز محاق
قرار گیر یکی بر طریق معشوقان
چو من همی سپرم بر تو سیرت عشاق
منم که از دل سخت تو خواسته است امان
دلم که در سر زلف تو ساخته است وثاق
به دست فتنه بر این چون همی کشی زنجیر
به نوک غمزه در آن چون همی زنی مزراق
چون من به عهد و وفا عاشقی ندید عجم
اگر به حسن تو ترکی نیامد از قفچاق
مرا به شکر و بسد رسان ز بوسه و لب
مرا به سیم و سمن راه ده به ساعد و ساق
به دل چو چشمی و چشمم به روی تو محتاج
به تن چو جانی و جانم به وصل تو مشتاق
مرا ز چشم تو تا کی کشید باید رنج
مرا ز وصل تو تا چند بود باید طاق
گزیده ای ز همه کارها ربودن دل
چنانکه تاج معالی مکارم اخلاق
سر سران ملک الساده مجددین که ز دین
مسلم است به نام ستوده در آفاق
رئیس مشرق و مغرب علی بن جعفر
که داد طلعت او شرق و غرب را اشراق
رفیع مرتبه صدری که شد زمدح و عطاش
سخا رفیع محل و سخن لطیف مذاق
نبیره شرف انبیاء که مشرق از او
چو مصر گشت ز عصر نبیره اسحاق
لقای اوست علاج زمانه بیمار
بقای اوست امید خزانه ارزاق
وثاق دولت اورا ملک به جای غلام
سرای حشمت او را فلک به جای رواق
اگر زبان نرود بر ره خلاف و محال
وگر سخن نبود قابل ریا و نفاق
جز او به شرط کریمی که دارد استقبال
جز او به نام بزرگی که راست استحقاق
شگفت نیست از انصاف عدل شامل او
که سید الثقلین است و طیب الاعراق
ز سیر ظلم بماند ستاره سیار
ز راه زرق بگردد زمانه زراق
فرج دهند طمع را ز حسبه آلامال
امان دهند امل را زخشیه الاملاق
نهاد نعمت او در دهان شکر شکر
چو بست مدحت او بر میان نطق نطاق
بلند گشت به عهدش سر سخا و سخن
به مهر ماند ز مهرش در شقا و شقاق
به عدل او ز بلیت همی رهد ایام
ز رحم او به رعیت همی رسد اشفاق
زهی خطاب تو آسایش خطا و ختن
زهی مثال تو آرامش حجاز و عراق
طراز مدحت تو بر نتایج اوهام
نشان بخشش تو بر نفایس اعلاق
نسیم مدح لطیفت روایح ارواح
جمال خط شریفت حدایق احداق
خلاصه نسب بهترین خلق تویی
عطا و علم تو بر صدق این نسب مصداق
قضا چو دست تو را کرد بر جهان مطلق
زحبس حادثه کردند ملک را اطلاق
جهان و نعمت او در نکاح دولت توست
بر این نکاح نخواهد نشست نام طلاق
سپهر بر شده را آرزو همی باشد
به عهد تو که کند مدحت تو را الحاق
ز شب دوات همی سازد از شهاب قلم
ز روز کاغذ و آنک عطاردش رواق
عطاردی که ثنای تو ثبت خواهد کرد
سطوح هفت فلک بس نباشدش اوراق
خدایگان جهان شاه خسروان سنجر
که ساخته است زشمشیر و اسب برق و براق
ملوک خاضع نامش ز روم تا قنوج
گرفته مملکت از مصر تا به منقشلاق
چو کوس حرب همی بر اشارت تو زنند
همی زنند سپاهش ملوک را مخراق
اگر لطافت تو پاسبان روح شود
ز هیچ تن نبود هیچ روح را ازهاق
همیشه تا که بود زنده را امید حیات
همیشه تا که بود بنده را امید عتاق
تو باش زنده و دور زمانه بنده تو
چه بنده ای که نیابد ز بندگی اعتاق
مطیع و خاضع امر تو گنبد گردان
معین و ناصر جاه تو ایزد خلاق
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گهی حریف خلافی گهی رفیق وفاق
نه بر طریق وصالی نه بر طریق فراق
هوش مصنوعی: گاهی حامی و همراهی در راه دشواریها هستی و گاهی دوست و رفیق در مسیر همدلی و دوستی. نه در مسیر وصل و نزدیکی به کسی هستی و نه در مسیر جدایی و دوری.
نه بر وصال ثبات و نه در فراق صبور
نه با جفات قرار و نه با وفا میثاق
هوش مصنوعی: نه در پی به هم رسیدن استحکام وجود دارد و نه در جدایی صبر. نه در رفتار خشن آرامش است و نه در وفاداری عهدی برقرار است.
گهی به خشم به تریاق بر فشانی زهر
گهی به صلح به زهر اندر افکنی تریاق
هوش مصنوعی: گاه به خاطر عصبانیت و خشم خود، داروی شفابخش را به زهر میافشانی و گاه در حالت صلح و آرامش، زهر را در داروی شفابخش حل میکنی.
شب عتاب تو را کی بود امید سحر
مه وصال تو را کی رسد امان ز محاق
هوش مصنوعی: در شبهای تار، هیچ امیدی به dawn وجود ندارد و هیچ نشانی از وصال تو به چشم نمیخورد، گویا هنوز در ظلمت و تاریکی ماندهایم.
قرار گیر یکی بر طریق معشوقان
چو من همی سپرم بر تو سیرت عشاق
هوش مصنوعی: به جمع عاشقان بپیوند و مانند من، ویژگیهای عاشقان را در خود پرورش ده.
منم که از دل سخت تو خواسته است امان
دلم که در سر زلف تو ساخته است وثاق
هوش مصنوعی: من همان کسی هستم که به دل سخت تو پناه آورده و از تو درخواست آشتی کردهام، چون دلم در محبت و زیبایی زلف تو گرفتار شده است.
به دست فتنه بر این چون همی کشی زنجیر
به نوک غمزه در آن چون همی زنی مزراق
هوش مصنوعی: با دست فتنه، زنجیری که به خاطر غمزهات به گردن این میکشی، انگار با نیشخند و تمسخر به آن ضربه میزنی.
چون من به عهد و وفا عاشقی ندید عجم
اگر به حسن تو ترکی نیامد از قفچاق
هوش مصنوعی: وقتی که من وفا و صداقت در عشق را ندیدم، اگر تو زیباییات به کارهای ترکی شباهت ندارد، این از سرزمین قفقاز است.
مرا به شکر و بسد رسان ز بوسه و لب
مرا به سیم و سمن راه ده به ساعد و ساق
هوش مصنوعی: مرا با عشق و محبت خود به سعادتی برسان و از بوسه و لبانت بهرهام بده. همچنین با دستانت و زیباییهایت به من راه نشان بده.
به دل چو چشمی و چشمم به روی تو محتاج
به تن چو جانی و جانم به وصل تو مشتاق
هوش مصنوعی: دل من مانند چشمی است که به تو نگاه میکند و چشمم به حضور تو نیاز دارد. تنم به مانند جانی است که به وصال تو تشنه و مشتاق است.
مرا ز چشم تو تا کی کشید باید رنج
مرا ز وصل تو تا چند بود باید طاق
هوش مصنوعی: میپرسم تا کی باید از نگاه تو رنج بکشم و تا چه مدت باید انتظار وصالت را بکشم؟
گزیده ای ز همه کارها ربودن دل
چنانکه تاج معالی مکارم اخلاق
هوش مصنوعی: در میان تمام کارها، بهترین و شایستهترین عمل، ربودن دلهاست، به گونهای که مانند تاج افتخارات، برجسته و با ارزش باشد.
سر سران ملک الساده مجددین که ز دین
مسلم است به نام ستوده در آفاق
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به کسانی دارد که در رأس امور و مسئولیتهای اجتماعی هستند و به تجدید دین و تصدیق اصول اسلامی مشغولاند. آنها به خاطر اعمال و ویژگیهای نیکو و ستودهشان در میان مردم شناخته شدهاند و نامشان در سراسر دنیا مطرح است.
رئیس مشرق و مغرب علی بن جعفر
که داد طلعت او شرق و غرب را اشراق
هوش مصنوعی: علی بن جعفر، کسی است که درخشندگیاش شرق و غرب را روشن کرده و بر همه جا تسلط دارد.
رفیع مرتبه صدری که شد زمدح و عطاش
سخا رفیع محل و سخن لطیف مذاق
هوش مصنوعی: این سخن درباره فردی بلندمرتبه و با کرامت است که از توصیف و سخاوتش میتوان به بزرگی شخصیت او پی برد. او در مکانی رفیع و جایگاهی بلند قرار دارد و کلامش بسیار دلنشین و شیرین است.
نبیره شرف انبیاء که مشرق از او
چو مصر گشت ز عصر نبیره اسحاق
هوش مصنوعی: نسل و فرزند شرافتمند پیامبران که باعث شد مشرق زمین مانند مصر روشن و فارغ از تاریکی شود، نتیجه وجود نبیره اسحاق است.
لقای اوست علاج زمانه بیمار
بقای اوست امید خزانه ارزاق
هوش مصنوعی: دیدار او درمانی برای دردهای زمانه است و دوام وجود او، امید و منبع رزق و روزی است.
وثاق دولت اورا ملک به جای غلام
سرای حشمت او را فلک به جای رواق
هوش مصنوعی: قدرت و دولت او به حدی است که مانند یک پادشاه، ملک و سرزمین را در اختیار دارد و آسمان برای او به اندازه یک قصر مجلل و با شکوه به حساب میآید.
اگر زبان نرود بر ره خلاف و محال
وگر سخن نبود قابل ریا و نفاق
هوش مصنوعی: اگر زبان به سمت حرفهای نادرست و غیرممکن نرود و اگر سخن گفتن، به دروغ و ریا مربوط نباشد، آنگاه ارزشمند و قابل قبول خواهد بود.
جز او به شرط کریمی که دارد استقبال
جز او به نام بزرگی که راست استحقاق
هوش مصنوعی: تنها اوست که به خاطر کرامتش مورد استقبال قرار میگیرد و تنها اوست که به خاطر بزرگیاش شایستگی دارد.
شگفت نیست از انصاف عدل شامل او
که سید الثقلین است و طیب الاعراق
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد که او به انصاف و عدل رفتار کند، چرا که او بزرگترین و بهترین انسانهاست و نسب پاکی دارد.
ز سیر ظلم بماند ستاره سیار
ز راه زرق بگردد زمانه زراق
هوش مصنوعی: از شدت ظلم، ستاره سیار از مسیر خود دور میشود و زمان نیز به شکل فریبندهای تغییر میکند.
فرج دهند طمع را ز حسبه آلامال
امان دهند امل را زخشیه الاملاق
هوش مصنوعی: آرزوها را از ناامیدی رها کنید و به امیدها امکان تحقق بخشید؛ زیرا باید از حسرت و بیپولی دوری کرد.
نهاد نعمت او در دهان شکر شکر
چو بست مدحت او بر میان نطق نطاق
هوش مصنوعی: نعمت خداوند در زبان شکرگزاری، چنان که ستایش او به میان گفتار میآید.
بلند گشت به عهدش سر سخا و سخن
به مهر ماند ز مهرش در شقا و شقاق
هوش مصنوعی: در زمانهای که وفای به عهد و سخاوت او فراوان بود، محبت و عشقش حتی در شرایط سخت و دشوار نیز باقی ماند.
به عدل او ز بلیت همی رهد ایام
ز رحم او به رعیت همی رسد اشفاق
هوش مصنوعی: این ابیات بیانگر این است که با عدل الهی، روزگار به خوبی میگذرد و با رحمت او، خیر و منفعت به مردم میرسد. در واقع، حکمت و رحمت خداوند باعث استقامت و آرامش در زندگی انسانها میشود.
زهی خطاب تو آسایش خطا و ختن
زهی مثال تو آرامش حجاز و عراق
هوش مصنوعی: ای خطاب تو مایه راحت و آسایش، مانند خطا و ختن، و ای مثال تو منبع آرامش در حجاز و عراق.
طراز مدحت تو بر نتایج اوهام
نشان بخشش تو بر نفایس اعلاق
هوش مصنوعی: شکوه و زیبایی ستایش تو بر پایههای خیالات و تصورات قرار دارد و بخشندگی تو در مورد چیزهای ارزشمند و گرانبها نمایان است.
نسیم مدح لطیفت روایح ارواح
جمال خط شریفت حدایق احداق
هوش مصنوعی: نسیم ملایم تو بوی روحبخش زیباییات را همراه دارد، که مانند حوضچههایی از لذت و زیبایی در چهرهات جلوهگر است.
خلاصه نسب بهترین خلق تویی
عطا و علم تو بر صدق این نسب مصداق
هوش مصنوعی: تو بهترین نسل هستی و دانش و بخششات گواهی بر صداقت این نسب است.
قضا چو دست تو را کرد بر جهان مطلق
زحبس حادثه کردند ملک را اطلاق
هوش مصنوعی: زمانی که سرنوشت تو را بر زندگی بیپایان و آزاد قرار داد، از بند حوادث و رخدادها، سلطنت را به تو بخشید.
جهان و نعمت او در نکاح دولت توست
بر این نکاح نخواهد نشست نام طلاق
هوش مصنوعی: دنیا و نعمتهایش به خاطر موفقیت تو به وجود آمدهاند و بر این پیوند هیچ طلاقی نخواهد بود.
سپهر بر شده را آرزو همی باشد
به عهد تو که کند مدحت تو را الحاق
هوش مصنوعی: آسمان در آرزوی آن است که در زمان تو به ستایش و تمجید تو بپردازد و به زیباییهای تو بپیوندد.
ز شب دوات همی سازد از شهاب قلم
ز روز کاغذ و آنک عطاردش رواق
هوش مصنوعی: از تاریکی شب با دواتی که دارد، قلمی میسازد و از نور ستارهها و روز، کاغذی به وجود میآورد. آن ستاره عطارد به عنوان طاقی زیبا در این فرایند حضور دارد.
عطاردی که ثنای تو ثبت خواهد کرد
سطوح هفت فلک بس نباشدش اوراق
هوش مصنوعی: عطارد که به تو اشاره میکند، جایی برای ثبت زیباییها و مدح تو ندارد، چون گستره آسمان به این وسعت، کم است برای ثبت تمام ویژگیهای تو.
خدایگان جهان شاه خسروان سنجر
که ساخته است زشمشیر و اسب برق و براق
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف قدرت و عظمت سلطان سنجر میپردازد و اشاره دارد که او مانند برقی که از شمشیر و اسبش ناشی میشود، فرمانروایی بزرگ و تاثیرگذار است. سنجر بهعنوان یک شاه، نمادی از قدرت و شکوه در دنیای خود محسوب میشود.
ملوک خاضع نامش ز روم تا قنوج
گرفته مملکت از مصر تا به منقشلاق
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف پادشاهانی میپردازد که از روم تا قنوج را تحت حکمرانی خود دارند و سرزمینشان از مصر تا منقشلاق را در بر میگیرد. این نشاندهنده وسعت و قدرت آنهاست.
چو کوس حرب همی بر اشارت تو زنند
همی زنند سپاهش ملوک را مخراق
هوش مصنوعی: وقتی که صدای طبل جنگ به اشاره تو بلند میشود، دشمنان سپاه را به سوی مملکتها میزنند و به جنگ دعوت میشوند.
اگر لطافت تو پاسبان روح شود
ز هیچ تن نبود هیچ روح را ازهاق
هوش مصنوعی: اگر لطافت تو حافظ روح باشد، هیچ روحی از هیچ جسمی جدا نخواهد شد.
همیشه تا که بود زنده را امید حیات
همیشه تا که بود بنده را امید عتاق
هوش مصنوعی: همواره تا زمانی که زندگی وجود داشته باشد، امید به زندگی نیز وجود دارد. همچنین تا زمانی که بندهای وجود داشته باشد، امید به رهایی و آزادی نیز برقرار است.
تو باش زنده و دور زمانه بنده تو
چه بنده ای که نیابد ز بندگی اعتاق
هوش مصنوعی: تو همیشه زنده بمان و تحت تأثیر زمانه نباش، زیرا آن کس که در بندگی توست، به حقیقت از بندگی آزاد نخواهد شد.
مطیع و خاضع امر تو گنبد گردان
معین و ناصر جاه تو ایزد خلاق
هوش مصنوعی: به طور خلاصه، این بیت به تملق و احترام به قدرت و عظمت خداوند پرداخته و میگوید که همه چیز در برابر اراده و فرمان او وجود دارد و او حامی و یاریدهنده کسی است که در طلب کمک و حمایت از اوست.