شمارهٔ ۵۷
دلم را دیده عاشق کرد عاشق
که دل را عشق لایق بود لایق
مراد از دیده معشوق است معشوق
دلم پیوسته عاشق باد عاشق
بدان دلبر سپردم دل که دارد
جمالش جمله حسن خلایق
تو گویی دیده را دیدار خوبی
به روی او حوالت کرد خالق
بدو دادند گویی حسن عذرا
به من دادند گویی عشق وامق
دلم را چشم مخمورش بدزدید
شنیدی نرگس مخمور سارق
ندیدم تا بدیدم چهره او
گل و نسرین شکفته بر شقایق
ببین رخسار و زلفش تا ببینی
موافق گشته مومن با منافق
زبس خون ریختن فاسق شد آن چشم
به جان بر وی نشاید بود واثق
فغان از وی فغان از وی که در عشق
مرا چون خویشتن کرده ست فاسق
اگر مدح شهاب الدین نباشد
نتابد بر شب من صبح صادق
ابوبکر بن مجدالدین که دینش
پناه اهل دین است از عوایق
سخن را کلک او جفت مساعد
سخا را دست او یار موافق
زکلک او مخالف را مخاوف
ز جود او موافق را مرافق
به کلک او نگه کن تا ببینی
بصیر اکمه و خاموش ناطق
بخواند چون قدر تقدیر فردا
نگردد جز قضا با علم سابق
زهی در علم همچون علم کامل
زهی در عقل همچون عقل حاذق
مقامت قبله اصحاب حاجات
کلامت قدوه اهل حقایق
در الفاظت معانی را فواید
در اخلاقت معالی را دقایق
معطر کرده ذکر خاندانت
زمین را از مغارب تا مشارق
همه با مکرمت داری تعلق
همه با محمدت سازی علایق
ز وصفت عاجز است این نظم معجز
به مدحت لایق است این لفظ رایق
وکیل رزقی از ایزد که ارزاق
به جود تو حوالت کرد رازق
ز رزق تنگ عیش تنگ دارم
مرا مگذار در چندین مضایق
همی تا نور مه بیش از کواکب
همی تا قدر شه بیش از بیادق
مبادت وقت نهمت هیچ مانع
مبادت روز عشرت هیچ عایق
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلم را دیده عاشق کرد عاشق
که دل را عشق لایق بود لایق
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق، به حالت عاشقانهای در آمده است؛ زیرا آن عشق، شایسته و مناسب دل من بوده است.
مراد از دیده معشوق است معشوق
دلم پیوسته عاشق باد عاشق
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر احساس عشق و علاقه عمیق شاعر به معشوقش است. در اینجا، "دیده" به معنای نگاه و توجه به معشوق است و نشان میدهد که معشوق چه تأثیری بر دل شاعر دارد. شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و ابراز میکند که قلبش بهطور مداوم عاشق اوست. این عشق و اقرار به احساسات عمیق، نشاندهنده وابستگی و احترامی است که شاعر برای معشوق قائل است.
بدان دلبر سپردم دل که دارد
جمالش جمله حسن خلایق
هوش مصنوعی: من دل را به آن محبوب سپردم که زیباییاش تمام خوبیهای خلقت را در بر میگیرد.
تو گویی دیده را دیدار خوبی
به روی او حوالت کرد خالق
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که چشمانت به دیدن زیباییهای خود را به خالق سپرده است.
بدو دادند گویی حسن عذرا
به من دادند گویی عشق وامق
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که به من زیبایی خاصی دادهاند، گویی عشق و دوستی عمیق را به من بخشیدهاند.
دلم را چشم مخمورش بدزدید
شنیدی نرگس مخمور سارق
هوش مصنوعی: دل من را با زیبایی و حالتی مستکنندهاش دزدید. آیا شنیدهای درباره نرگس زیبایی که در حال سرمستی، دلها را میرباید؟
ندیدم تا بدیدم چهره او
گل و نسرین شکفته بر شقایق
هوش مصنوعی: وقتی با چهره او مواجه شدم، مانند گل و نسرین که بر روی شقایق شکفتهاند، زیبایی او را مشاهده کردم.
ببین رخسار و زلفش تا ببینی
موافق گشته مومن با منافق
هوش مصنوعی: نگاه کن به چهره و موهای او، تا ببینی چگونه ایمان و نفاق در هم آمیختهاند.
زبس خون ریختن فاسق شد آن چشم
به جان بر وی نشاید بود واثق
هوش مصنوعی: چشم فاسدی که به خونریزی عادت کرده است، شایسته اعتماد و اطمینان نیست.
فغان از وی فغان از وی که در عشق
مرا چون خویشتن کرده ست فاسق
هوش مصنوعی: آه من از او که در عشق، مرا به بیراهه کشانده و به حالتی مانند خودش دچار کرده است.
اگر مدح شهاب الدین نباشد
نتابد بر شب من صبح صادق
هوش مصنوعی: اگر در خصوص شهابالدین ستایش و تمجید نشود، صبح روشنی بر شب تار من نخواهد تابید.
ابوبکر بن مجدالدین که دینش
پناه اهل دین است از عوایق
هوش مصنوعی: ابوبکر بن مجدالدین که شخصیتش مایهای برای حمایت از اهل ایمان و دین است، به مشکلات و موانع مربوط به دین احترام میگذارد و از آنها دوری میکند.
سخن را کلک او جفت مساعد
سخا را دست او یار موافق
هوش مصنوعی: سخن را او به زیبایی و هنر بیان میکند و در این مسیر، دستش همواره یاریگر و مساعد است.
زکلک او مخالف را مخاوف
ز جود او موافق را مرافق
هوش مصنوعی: از ترفندهای او، دشمنان ترس دارند و از generosity او، دوستانش آرامش مییابند.
به کلک او نگه کن تا ببینی
بصیر اکمه و خاموش ناطق
هوش مصنوعی: به قلم او نگاه کن تا ببینی که چقدر عمیق و موثر است؛ او میتواند با نوشتارش افکار خاموش را به صحبت درآورد.
بخواند چون قدر تقدیر فردا
نگردد جز قضا با علم سابق
هوش مصنوعی: هرچقدر که انسان در تلاش باشد و برای آینده برنامهریزی کند، باز هم نمیتواند از سرنوشت و تقدیر خود فرار کند، زیرا آنچه مقدر شده است، به علم و دانشی که پیش از این وجود داشته، مرتبط است.
زهی در علم همچون علم کامل
زهی در عقل همچون عقل حاذق
هوش مصنوعی: به راستی که در دانش همچون دانشی تمام هستی و در عقل مانند فردی باهوش و چیره هستی.
مقامت قبله اصحاب حاجات
کلامت قدوه اهل حقایق
هوش مصنوعی: تو جایگاهی مقدس برای درخواستکنندگان هستی و گفتارت الگوی کسانی است که به حقیقتها دست یافتهاند.
در الفاظت معانی را فواید
در اخلاقت معالی را دقایق
هوش مصنوعی: در سخنان تو معانی ارزشمندی وجود دارد و در رفتارهایت نکات دقیقی نهفته است.
معطر کرده ذکر خاندانت
زمین را از مغارب تا مشارق
هوش مصنوعی: ذکر و نام اعضای خانوادهات بوی خوشی به زمین بخشیده است، از غرب تا شرق.
همه با مکرمت داری تعلق
همه با محمدت سازی علایق
هوش مصنوعی: همه در محبت و نیابت تو هستند و همه روابطشان با تو به واسطه محمد شکل میگیرد.
ز وصفت عاجز است این نظم معجز
به مدحت لایق است این لفظ رایق
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که این نظم و شعر نمیتواند به خوبی توصیفکننده صفات تو باشد و تنها حرفهای زیبا نمیتوانند به اندازه کافی تو را ستایش کنند؛ زیرا تو شایسته تمجید و ستایش بیشتری هستی.
وکیل رزقی از ایزد که ارزاق
به جود تو حوالت کرد رازق
هوش مصنوعی: وکیل روزی از خداوند است که روزیها را با لطف و رحمت خود به تو میدهد.
ز رزق تنگ عیش تنگ دارم
مرا مگذار در چندین مضایق
هوش مصنوعی: از روزی کم و محدود، زندگی دشواری دارم. مرا در این همه تنگنا و سختی رها نکن.
همی تا نور مه بیش از کواکب
همی تا قدر شه بیش از بیادق
هوش مصنوعی: به نظر میرسد با گذشت زمان، نور و روشنایی ماه از ستارگان بیشتر میشود و همچنین مقام و ارزش پادشاه از دیگران بالاتر میرود.
مبادت وقت نهمت هیچ مانع
مبادت روز عشرت هیچ عایق
هوش مصنوعی: هرگز اجازه نده که در زمان تلاش و کوشش تو هیچ مانعی وجود داشته باشد و همچنین در روزهای شادمانی هیچ چیز نتواند تو را از لذت بردن باز دارد.