شمارهٔ ۵۵
در شد چمن باغ به دیبای ملمع
پیروزه گل گشت به یاقوت مرصع
گر باغ نه روم است و نه بغداد چرا شد
پر اطلس واکسون ز دبیقی و ملمع
در جلوه نگه کن به عروسان بهاری
بر پشت و سر از سبزه و گل چادر و مقنع
این باد سحرگاه بدین قطره باران
از چاه همی ماه برآرد چو مقنع
در شوق شد این بلبل خوش لحن چو صوفی
تا دید که دارد گل دو رنگ مرقع
در وقت بهاران چه به از باده و باران
می در کف و در زیر گلی ساخته مجمع
گل چون رخ معشوقه و می بر صفت گل
دل بر گل و معشوقه و می فتنه و مولع
در بردن غم باغ رفیقی است موافق
بر خوردن می لاله شفیعی است مشفع
ما و چمن و باغ و می لعل مصفا
ما و رخ معشوق و سر زلف مقطع
این عیش عدوی شرف الدوله مبیناد
خود دشمن او کی بود از عیش ممتع
بوالفخر عمر فخر کفات آن که کفایت
ملک است مر او را و جز او را همه مودع
گردون معالی ز دلش یافته دوران
خورشید مکارم ز کفش ساخته مطلع
خاک قدمش جاه و شرف را شده معدن
نوک قلمش فضل و ادب را شده منبع
از حادثه دهر پناهی است مبارک
وز نکبت ایام حصاری است ممنع
ای گوهر آزادگی و تاج کریمی
در روضه فضلت فضلا را همه مرتع
صد شاعر استاد به صد سال دوگانی
از مطلع یکی شعر تو نایند به مقطع
گر همت والات کند قصد به بالا
فرق سرش از سودن کیوان شود اصلع
گر نام گرفتی سبب آن هنر توست
آری به هنر نام گرفت ابن مقفع
مدحت چه کند آن که دنی باشد و ممسک
شانه چه کند آن که خصی باشد و اقرع
در خاطر تو بخل نگشته است چو عصیان
در خاطر یحیی و در اندیشه یوشع
در عهد تو اهل هنر و طایفه فضل
رستند ز تیمار و نشستند مربع
تا مسند خورشید بود گنبد رابع
تا اصل عناصر نبود بیش ز اربع
ایام تو از ذل فنا باد مسلم
بدخواه تو از عز بقا باد مودع
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در شد چمن باغ به دیبای ملمع
پیروزه گل گشت به یاقوت مرصع
هوش مصنوعی: در باغ سبز، چمنها به رنگی زیبا و دلنشین درآمدهاند و گلها به شکل جواهرات قیمتی و درخشان به نظر میرسند.
گر باغ نه روم است و نه بغداد چرا شد
پر اطلس واکسون ز دبیقی و ملمع
هوش مصنوعی: اگر نه باغ است و نه بغداد، پس چرا اینجا با پارچههای اطلس و زربافت از دبیقی و ملمع پر شده است؟
در جلوه نگه کن به عروسان بهاری
بر پشت و سر از سبزه و گل چادر و مقنع
هوش مصنوعی: به زیبایی به عروسان بهاری نگاه کن که بر تن آنها لباس گل و سبزی است و دور تا دورشان را گل و گیاه فرا گرفته است.
این باد سحرگاه بدین قطره باران
از چاه همی ماه برآرد چو مقنع
هوش مصنوعی: این باد در صبحگاه، با این قطره باران از چاه، ماه را مانند مقنعهای بیرون میآورد.
در شوق شد این بلبل خوش لحن چو صوفی
تا دید که دارد گل دو رنگ مرقع
هوش مصنوعی: این بلبل خوش صدا به شوق و هیجان آمده است، مانند صوفی که در حال عبادت است، زیرا وقتی متوجه میشود که گلی با دو رنگ زیبا در دست دارد، شوق او افزایش پیدا میکند.
در وقت بهاران چه به از باده و باران
می در کف و در زیر گلی ساخته مجمع
هوش مصنوعی: در روزهای بهاری، چه چیز بهتر از نوشیدن شراب و باران است؟ در دستانم لیوانی نوشیدنی است و زیر گلهای زیبا نشستهام.
گل چون رخ معشوقه و می بر صفت گل
دل بر گل و معشوقه و می فتنه و مولع
هوش مصنوعی: گل مانند چهره معشوق است و شراب هم مانند گل. دل انسان به خاطر گل، معشوق و شراب مملو از شوق و زیبایی میشود.
در بردن غم باغ رفیقی است موافق
بر خوردن می لاله شفیعی است مشفع
هوش مصنوعی: در کنار نگرانی و غم، دوستی وجود دارد که در میان ما است و نوشیدن شراب لذتبخش است و به نوعی ما را تسکین میدهد و شفیع ما در این مسیر میباشد.
ما و چمن و باغ و می لعل مصفا
ما و رخ معشوق و سر زلف مقطع
هوش مصنوعی: ما در کنار چمن و باغ و شراب خوشرنگ هستیم و درکنار آن، زیبایی چهره محبوب و رشته موهای خاص او نیز وجود دارد.
این عیش عدوی شرف الدوله مبیناد
خود دشمن او کی بود از عیش ممتع
هوش مصنوعی: این خوشی و لذت که برای شرفالدوله فراهم آمده، نشاندهنده این است که دشمن او چه کسی میتواند باشد، در حالی که او از این لذتها بهرهمند است.
بوالفخر عمر فخر کفات آن که کفایت
ملک است مر او را و جز او را همه مودع
هوش مصنوعی: اکنون با افتخار میتوان گفت که عمر، همانا همان کسی است که به اندازه کافی برای اداره امور سلطنت وجود دارد و سایر افراد تنها در حکم سپردههایی در خدمت او هستند.
گردون معالی ز دلش یافته دوران
خورشید مکارم ز کفش ساخته مطلع
هوش مصنوعی: آسمان بلند، دوران خورشید را از دل خود گرفته و فضایل عالی را از دست او ساخته است.
خاک قدمش جاه و شرف را شده معدن
نوک قلمش فضل و ادب را شده منبع
هوش مصنوعی: خاک زیر پای او مظهر شخصیت و مقام شده و فضایل و ادب او منبعی از دانش گردیده است.
از حادثه دهر پناهی است مبارک
وز نکبت ایام حصاری است ممنع
هوش مصنوعی: در زندگی پر از مشکلات و حوادث، وجود یک پناهگاه خوشیمن و امن، به دور از بدبختیها و سختیهای زمان، باعث آرامش و حفاظت میشود.
ای گوهر آزادگی و تاج کریمی
در روضه فضلت فضلا را همه مرتع
هوش مصنوعی: ای دُرّ گرانبهای آزادی و تاج بزرگمنشی، در باغ فضایل تو، فضلا و دانشمندان همه در حال پرورش و شکوفاییاند.
صد شاعر استاد به صد سال دوگانی
از مطلع یکی شعر تو نایند به مقطع
هوش مصنوعی: اگر صد شاعر و استاد به مدت صد سال بر روی یک شعر کار کنند، باز هم نمیتوانند در نهایت به زیبایی و عمق شعر تو برسند.
گر همت والات کند قصد به بالا
فرق سرش از سودن کیوان شود اصلع
هوش مصنوعی: اگر عزم و ارادهات بلند باشد و بخواهی به اوج بلندیها برسی، آنگاه موهای سرت مثل ستاره کیوان کمپشت خواهد شد.
گر نام گرفتی سبب آن هنر توست
آری به هنر نام گرفت ابن مقفع
هوش مصنوعی: اگر نامی کسب کردی، دلیلش هنر توست. بله، به سبب هنر، ابن مقفع معروف شد.
مدحت چه کند آن که دنی باشد و ممسک
شانه چه کند آن که خصی باشد و اقرع
هوش مصنوعی: ستایش چه فایدهای دارد برای کسی که دنیا را با خود ندارد و چه راهی دارد کسی که ناتوان و بدون قوا است؟
در خاطر تو بخل نگشته است چو عصیان
در خاطر یحیی و در اندیشه یوشع
هوش مصنوعی: در دل تو حسادت جایی ندارد، مانند تردید و نافرمانی که در دل یحیی یا در فکر یوشع وجود نداشت.
در عهد تو اهل هنر و طایفه فضل
رستند ز تیمار و نشستند مربع
هوش مصنوعی: در زمان تو، هنرمندان و اندیشمندان شکوفا شدند و از رنج و مشکلات دور شدند و به آرامش رسیدند.
تا مسند خورشید بود گنبد رابع
تا اصل عناصر نبود بیش ز اربع
هوش مصنوعی: تا زمانی که خورشید بر فراز گنبد آسمان است، و عناصر اصلی هیچگاه بیشتر از چهار نوع نمیشوند.
ایام تو از ذل فنا باد مسلم
بدخواه تو از عز بقا باد مودع
هوش مصنوعی: روزهای تو از ذلت زوال بگذرد و بدخواهان تو از عظمت پایداری دور باشند.