گنجور

شمارهٔ ۴۶

چو کهربا شد برگ و چو لعل گشت عصیر
گره گره چو زره شد ز باد روی غدیر
مشعبدی کند اکنون خزان همی به درست
که وصف حال جهان را همی کند تغییر
ز مرغزار برون کرد حله کمسان
ز جویبار برآهیخت جامه تعبیر
خلنده گشت از او باد خاصه در صحرا
گزنده گشت از او آب خاصه در شبگیر
بخفت قمری و ناله نمی کند به سحر
برفت بلبل و دستان نمی زند به صفیر
همان درخت که بودی چو قبه مینا
همان زمین که نمودی چو سبز رنگ حریر
نماند هیچ از آن وصفها نه بیش و نه کم
نماند هیچ از آن حله ها قلیل و کثیر
کنون که عشرت جویی به خانه ساز قرار
کنون که لذت جویی می مروق گیر
میی که قوت جان دارد و طراوت دل
میی که گونه گل دارد و نسیم عبیر
ز دست آنکه چنو سرو نیست در بستان
به رنگ آن که چنو نقش نیست در کشمیر
قدش چو سرو ولیکن زمشک و گل خرمن
رخش چو ماه و به گردش دو زلف چون زنجیر
به جای سبزه و صحرا نگارخانه خوش
به جای لاله خود روی لاله رنگ عصیر
به جای قمری خوش ناله نغمه دف ونی
به جای بلبل دستان زننده نغمه زیر
اگرچه زین همه خالی است جای من شاید
که از مدایح مخدوم من پر است ضمیر
اجل عالم عادل جلال دین هدی
جمال اسلام، اسلام را از او تقریر
جمال دولت و ملت محمد مسعود
پناه حق و معین ضعیف و پشت فقیر
کریم طبعی کز اصل اوست اصل کرم
گشاده کفی کز کف اوست ابر مطیر
به ورج او دهد انجم اگر دهد اقبال
به جاه او خورد افلاک اگر خورد تشویر
کف سخاوت او هست علت ایجاب
تف سعادت او هست علت تحریر
هنر سپاه و دل او بران سپاه ملک
سخا رعیت و طبعش بران رعیت میر
ایا به فرخ سعی تو کار دین به نظام
و یا به روشن رای تو ملک جاه منیر
تویی به سیرت مرضی ز اهل دهر علم
تویی به نام پیمبر ز جمله خلق جدیر
تویی به جود و به اقبال بی عدیل و همال
تویی به رای و به تدبیر بی شبیه و نظیر
دو فعل دارد دو شاخ کلک تو متضاد
یکی به مهر بشیر یکی به قهر نذیر
ولیک باشد اعدات را نذیر به قهر
چنانکه باشد احباب را به مهر بشیر
همیشه تا بود افروخته ز چرخ نجوم
همیشه تا بود افراخته سپهر اثیر
کمال و گاه تو را بر ستاره باد مکان
جمال و جاه تو را بر سپهر باد مسیر
زمانه بنده و گیتی به کام و عیش هنی
خدای حافظ و گردون غلام و بخت نصیر

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو کهربا شد برگ و چو لعل گشت عصیر
گره گره چو زره شد ز باد روی غدیر
هوش مصنوعی: برگ‌ها به رنگ کهربا درآمده‌اند و عصیر (شیره) مانند لعل (یاقوت) شده است. همچنین، باد باعث شده که سطح غدیر (آب‌گیر) مانند زره درخشان و مواج به نظر برسد.
مشعبدی کند اکنون خزان همی به درست
که وصف حال جهان را همی کند تغییر
هوش مصنوعی: امروز فصل خشیزی به درستی می‌گذرد که حال و هوای دنیا نیز دچار تغییراتی شده است.
ز مرغزار برون کرد حله کمسان
ز جویبار برآهیخت جامه تعبیر
هوش مصنوعی: از دشت بیرون آوردند جامه‌ای زیبا مانند حله‌ای نازک، مانند اینکه از جوی آب بیرون آمده باشد.
خلنده گشت از او باد خاصه در صحرا
گزنده گشت از او آب خاصه در شبگیر
هوش مصنوعی: باد به خاطر او در صحرا به نرمی می‌وزد و آب به خاطر او در شب به آرامی جاری می‌شود.
بخفت قمری و ناله نمی کند به سحر
برفت بلبل و دستان نمی زند به صفیر
هوش مصنوعی: قمری در خواب رفته و در سحر صدا نمی‌زند، بلبل هم قبل از صبح رفته و دیگر آواز نمی‌خواند.
همان درخت که بودی چو قبه مینا
همان زمین که نمودی چو سبز رنگ حریر
هوش مصنوعی: درختی که شبیه گنبدی از بلور می‌نمود، همان زمینی است که مثل حریر سبز رنگ به نظر می‌رسید.
نماند هیچ از آن وصفها نه بیش و نه کم
نماند هیچ از آن حله ها قلیل و کثیر
هوش مصنوعی: هیچ چیز از آن توصیف‌ها باقی نمانده است، نه به مقدار زیاد و نه به مقدار کم. هیچ چیزی از آن لباس‌ها، چه کم و چه زیاد، باقی نمانده است.
کنون که عشرت جویی به خانه ساز قرار
کنون که لذت جویی می مروق گیر
هوش مصنوعی: حال که به دنبال لذت و خوشی هستی، باید به خانه و آرامش خود بازگردی. اکنون که می‌خواهی از زندگی لذت ببری، بهتر است که به دور از حاشیه‌ها و دغدغه‌ها، در جایی آسوده بنشینی و از زیبایی‌ها بهره‌مند شوی.
میی که قوت جان دارد و طراوت دل
میی که گونه گل دارد و نسیم عبیر
هوش مصنوعی: این شعر درباره شراب نوشیدنی‌ای است که باعث شادابی و آرامش جان می‌شود. شرابی که مانند گل زیبایی دارد و بویی خوش و مطبوع را به همراه می‌آورد.
ز دست آنکه چنو سرو نیست در بستان
به رنگ آن که چنو نقش نیست در کشمیر
هوش مصنوعی: دست کسی که مانند سرو در باغ نیست، به اندازه رنگی که در کشمیر وجود ندارد، تاثیرگذار و زیبا نیست.
قدش چو سرو ولیکن زمشک و گل خرمن
رخش چو ماه و به گردش دو زلف چون زنجیر
هوش مصنوعی: قدش همچون درخت سرو است، اما رنگ و بوی او مانند مشک و گل دلنشین است. زیبایی چهره‌اش به مانند ماه می‌درخشد و دو زلف او همچون زنجیری لطیف در گردش است.
به جای سبزه و صحرا نگارخانه خوش
به جای لاله خود روی لاله رنگ عصیر
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت یک مکان اشاره می‌کند. او می‌گوید که به جای زمین‌های سبز و دشت‌های زیبا، یک نگارخانه پر از نقاشی‌های زیبا وجود دارد. همچنین به جای گل‌های لاله، رنگ و زیبایی خاصی مانند رنگ لاله‌های تازه و شاداب را توصیف می‌کند که به یک فضای هنری و دلکش زندگی می‌بخشد. این تصویرسازی نشان‌دهنده‌ی زیبایی‌های غیرطبیعی و هنری است که جایگزین زیبایی‌های طبیعی شده‌اند.
به جای قمری خوش ناله نغمه دف ونی
به جای بلبل دستان زننده نغمه زیر
هوش مصنوعی: به جای صدای زیبای قمری، نغمه‌ای شاد از دف و به جای آواز دلنشین بلبل، صدای نوازندگانی را می‌شنویم که نغمه‌های زیبا می‌زنند.
اگرچه زین همه خالی است جای من شاید
که از مدایح مخدوم من پر است ضمیر
هوش مصنوعی: با وجود اینکه این مکان از هر چیز دیگری خالی است، ممکن است روح من پر باشد از تعریف‌ها و ستایش‌هایی که از محبوب من کرده‌ام.
اجل عالم عادل جلال دین هدی
جمال اسلام، اسلام را از او تقریر
هوش مصنوعی: مرگ با همه‌ی شکوه و عظمتش، نشانه‌ای از عدالت و راهنمایی در دین و زیبایی اسلام است. اسلام را از این حقیقت تعبیر کن.
جمال دولت و ملت محمد مسعود
پناه حق و معین ضعیف و پشت فقیر
هوش مصنوعی: زیبایی و عظمت حکومتی که محمد مسعود برپا کرده، پشتیبان خدا و یاریگر نیازمندان و حمایتگر فقراست.
کریم طبعی کز اصل اوست اصل کرم
گشاده کفی کز کف اوست ابر مطیر
هوش مصنوعی: طبیعت نیکو و بزرگوار او از منبعی سرچشمه می‌گیرد که خود خاستگاه نیکی و generosity است. او مانند ابری پربار است که رحمت و نعمت را به دیگران می‌بخشد.
به ورج او دهد انجم اگر دهد اقبال
به جاه او خورد افلاک اگر خورد تشویر
هوش مصنوعی: اگر ستاره‌ها به او نعمت دهند و بختش به او روی خوش نشان دهد، حتی آسمان‌ها هم زیر پای او خواهند افتاد و در برابر او فروتن خواهند شد.
کف سخاوت او هست علت ایجاب
تف سعادت او هست علت تحریر
هوش مصنوعی: سخاوت او باعث می‌شود که سعادتش به وجود بیاید و این باعث می‌شود که او بتواند زندگی‌اش را به شکلی خاص و دلپذیر سامان دهد.
هنر سپاه و دل او بران سپاه ملک
سخا رعیت و طبعش بران رعیت میر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هنر و شجاعت سپاه در برابر قدرت و ثروت پادشاه نمایان است و همچنین طبیعت را به عنوان حکمران رعیت معرفی می‌کند. در واقع، هنردوستی و درایت سرپرست می‌تواند بر زندگی رعیت تأثیرگذار باشد و رابطه‌ای عمیق بین آن‌ها برقرار کند.
ایا به فرخ سعی تو کار دین به نظام
و یا به روشن رای تو ملک جاه منیر
هوش مصنوعی: آیا تلاش تو برای سامان‌دهی دین و یا روشن‌فکری‌ات موجب درخشش مقام من است؟
تویی به سیرت مرضی ز اهل دهر علم
تویی به نام پیمبر ز جمله خلق جدیر
هوش مصنوعی: تو با اخلاقی پسندیده از مردم زمانه هستی و به علم و دانش تو به نام پیامبر، از میان همه موجودات برتری.
تویی به جود و به اقبال بی عدیل و همال
تویی به رای و به تدبیر بی شبیه و نظیر
هوش مصنوعی: تو در بخشش و کامیابی یکتا و بی‌نظیری، و در اندیشه و تدبیر نیز هیچ همتایی نداری.
دو فعل دارد دو شاخ کلک تو متضاد
یکی به مهر بشیر یکی به قهر نذیر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در وجود تو دو ویژگی متضاد وجود دارد. یکی از این ویژگی‌ها می‌تواند محبت و بشارت باشد که به دیگران امید و شادی می‌بخشد، و دیگری خشم و تهدید است که می‌تواند ترس یا نگرانی را در دل‌ها به وجود آورد.
ولیک باشد اعدات را نذیر به قهر
چنانکه باشد احباب را به مهر بشیر
هوش مصنوعی: اما ممکن است که نشانه‌های عذاب برای دشمنان وجود داشته باشد، همان‌گونه که نشانه‌های محبت و بشارت برای دوستان به چشم می‌خورد.
همیشه تا بود افروخته ز چرخ نجوم
همیشه تا بود افراخته سپهر اثیر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همیشه و در هر زمانی، تأثیرات و نیروهای آسمانی و طبیعی بر انسان و زندگی او وجود دارد. این نیروها همواره در حال فعالیت و تأثیرگذاری هستند و ارتباط تنگاتنگی با سرنوشت و شرایط زندگی افراد دارند.
کمال و گاه تو را بر ستاره باد مکان
جمال و جاه تو را بر سپهر باد مسیر
هوش مصنوعی: کمال و زیبایی تو به اندازه‌ای است که ستاره‌ها برای تو به خود می‌بالند و مقام و جایگاه تو چنان است که آسمان‌ها به آن افتخار می‌کنند.
زمانه بنده و گیتی به کام و عیش هنی
خدای حافظ و گردون غلام و بخت نصیر
هوش مصنوعی: زمانه و دنیا در خدمت من است و به من خوش می‌گذرد. خدایا، حافظ، و آسمان مانند یک خدمتگزار برای من هستند و بخت من همواره یار و یاورم است.