شمارهٔ ۴۷
امارت گرفت افتخاری دگر
فرستاد دولت نثاری دگر
زیادت شد از بهر فتح و ظفر
به میدان مردان سواری دگر
سپهر و ستاره بدین بزمگاه
ازین به نکردند کاری دگر
به ایزد کزین خوبتر روزگار
ندیده ست کس روزگاری دگر
از این گل که در باغ دولت شکفت
بداندیش را هست خاری دگر
جهان را فزون گشت در نوبهار
ز دیدار او نوبهاری دگر
جهانش همی بود در انتظار
که سازد در او کار و باری دگر
کنون راست گشت آرزوی جهان
جهان را نماند انتظاری دگر
برایوان شاهی پدیدار شد
ز دیدار خویش نگاری دگر
چه خوانی همی رزم اسفندیار
که زنده شد اسفندیاری دگر
زهی پهلوانی که از بس هنر
تو را در جهان نیست یاری دگر
تو اندر حصاری و شهر تو هست
حصار حصین را حصاری دگر
نه مر ملک را پهلوانی چو توست
نه مر خلق را کردگاری دگر
تو را دولت آموزگارست و نیست
به از دولت آموزگاری دگر
به یزدان که بویاتر از خلق تو
ز مجمر نخیزد بخاری دگر
ز فرخنده مولود مسعود تو
گرفت این دیار افتخاری دگر
بر این اختیاری که اقبال کرد
نخواهد گزید اختیاری دگر
پدید آمد از بهر این موهبت
دل هر کسی را قراری دگر
به هر خانه ای شادی دیگرست
به هر جانبی باده خواری دگر
دل و دیده دشمن و دوست را
بیفزود از او نور و ناری دگر
کنون نام مردان زیادت شود
چو موجود شد نامداری دگر
کنون شهر بفزاید اندر جهان
چو نو شد در او شهریاری دگر
الا تا به نزدیک اهل شمار
نباشد چنو کار کاری دگر
سعادت ز گردون شکار تو باد
کزین به ندانم شکاری دگر
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
امارت گرفت افتخاری دگر
فرستاد دولت نثاری دگر
هوش مصنوعی: ساختمانسازی موفقیت دیگری به دست آورد و خوشبختی جدیدی را به ارمغان آورد.
زیادت شد از بهر فتح و ظفر
به میدان مردان سواری دگر
هوش مصنوعی: به خاطر پیروزی و موفقیت، نفرات جدیدی در میدان مبارزه اضافه شدند.
سپهر و ستاره بدین بزمگاه
ازین به نکردند کاری دگر
هوش مصنوعی: آسمان و ستارهها دیگر چیزی جز این جشنگاه انجام ندادند و کار دیگری نکردند.
به ایزد کزین خوبتر روزگار
ندیده ست کس روزگاری دگر
هوش مصنوعی: به خدایی که هیچ کس در هیچ زمانی بهتر از این روزگار را ندیده است.
از این گل که در باغ دولت شکفت
بداندیش را هست خاری دگر
هوش مصنوعی: این گل که در باغ خوشبختی شکوفا شده، برای کسانی که بدخواه هستند، دردسر و مشکل دیگری به همراه دارد.
جهان را فزون گشت در نوبهار
ز دیدار او نوبهاری دگر
هوش مصنوعی: جهان در فصل بهار به خاطر ملاقات با او، دوباره به شادابی و زیبایی بیشتری دست یافته است.
جهانش همی بود در انتظار
که سازد در او کار و باری دگر
هوش مصنوعی: جهان همیشه در حال انتظار است تا تغییراتی جدید و کارهای تازهای در آن رخ دهد.
کنون راست گشت آرزوی جهان
جهان را نماند انتظاری دگر
هوش مصنوعی: حال آرزوهای دنیا به حقیقت پیوسته است و دیگر هیچ انتظاری برای جهان باقی نمانده است.
برایوان شاهی پدیدار شد
ز دیدار خویش نگاری دگر
هوش مصنوعی: شاهی از دوربا دیدن خود، زیبارویی دیگر پدیدار شد.
چه خوانی همی رزم اسفندیار
که زنده شد اسفندیاری دگر
هوش مصنوعی: چه میخوانی در مورد جنگ اسفندیار، وقتی که دیگر بار اسفندیار زنده شده است؟
زهی پهلوانی که از بس هنر
تو را در جهان نیست یاری دگر
هوش مصنوعی: به چه پهلوانی! که به خاطر مهارتهای تو در دنیا هیچ یاری دیگری وجود ندارد.
تو اندر حصاری و شهر تو هست
حصار حصین را حصاری دگر
هوش مصنوعی: تو در یک محیط محصور قرار داری و این شهر نیز مانند یک دژ است که خود دارای دیوارهای مستحکمتری میباشد.
نه مر ملک را پهلوانی چو توست
نه مر خلق را کردگاری دگر
هوش مصنوعی: نه در میان پادشاهان کسی به بزرگی و شجاعت تو هست و نه در بین مردم، کسی مانند تو به خالقیت و کارسازی است.
تو را دولت آموزگارست و نیست
به از دولت آموزگاری دگر
هوش مصنوعی: تو در آموزش و علم به جایی رسیدی که هیچ چیز بهتر از این آموزش و دانشی که داری، وجود ندارد.
به یزدان که بویاتر از خلق تو
ز مجمر نخیزد بخاری دگر
هوش مصنوعی: به خداوندی که از وجود او بخاری معطرتر از مخلوقات تو برنمیخیزد.
ز فرخنده مولود مسعود تو
گرفت این دیار افتخاری دگر
هوش مصنوعی: از زادگاه خوشبخت و جذاب تو، این سرزمین موفقیت و افتخار تازهای به دست آورد.
بر این اختیاری که اقبال کرد
نخواهد گزید اختیاری دگر
هوش مصنوعی: با توجه به سرنوشت و شانس خوبی که نصیب من شده است، به هیچ وجه گزینه دیگری را انتخاب نخواهم کرد.
پدید آمد از بهر این موهبت
دل هر کسی را قراری دگر
هوش مصنوعی: به خاطر این نعمت، هرکس آرامشی خاص و متفاوت پیدا کرده است.
به هر خانه ای شادی دیگرست
به هر جانبی باده خواری دگر
هوش مصنوعی: در هر خانهای شادی و خوشحالی متفاوتی وجود دارد و در هر گوشهای نوعی از نوشیدن باده و خوشگذارانی متفاوت است.
دل و دیده دشمن و دوست را
بیفزود از او نور و ناری دگر
هوش مصنوعی: دل و چشم، محبت و تنفر را از او به دست آوردند و نور و آتش تازهای را به وجود آوردند.
کنون نام مردان زیادت شود
چو موجود شد نامداری دگر
هوش مصنوعی: اکنون نام افراد بزرگ و معروف بیشتر میشود، چون وقتی یک شخصیت برجسته و جدید ظهور کند، بر شهرت و شناختهشدگی دیگران نیز تأثیر میگذارد.
کنون شهر بفزاید اندر جهان
چو نو شد در او شهریاری دگر
هوش مصنوعی: هم اکنون شهر در جهان رونق بیشتری پیدا میکند، همانطور که وقتی شهریار جدیدی بر آن سرزمین حاکم شود، حال و هوای شهر تغییر میکند.
الا تا به نزدیک اهل شمار
نباشد چنو کار کاری دگر
هوش مصنوعی: به این معناست که اگر در جمع و نزد کسانی که از تو آگاهی و شناخت دارند نباشی، هیچ کار دیگری نمیتواند سودمند باشد. اصل اهمیت در شناخت و حضور در میان افراد با اهمیت است.
سعادت ز گردون شکار تو باد
کزین به ندانم شکاری دگر
هوش مصنوعی: خوشبختی و سعادت از آسمان به تو هدیه داده شود، زیرا من نمیدانم که شکار دیگری در کار است.