گنجور

شمارهٔ ۳۷

سرو سیمینی و سیمین سرو را یاقوت بار
جزع من بی سیم و بی یاقوت تو یاقوت بار
گرنه قوت از دیده یاقوت بار من گرفت
پس چرا آورد سیمین سرو تو یاقوت بار
سرو و یاقوتت چو قوت از دیده من یافتند
چون مرا ندهی بدان سرو و بدان یاقوت بار
منت از خوددار کز قد و لب تو گشته اند
هم به قامت هم به قیمت سرو با یاقوت خوار
در خیال سایه سرو تو با این چشم و دل
بی گزندم ز آب و آتش در صفت یاقوت وار
خوش بخند از نیکویی کز عشق بالا و لبت
جزع من گرید همی بر سرو و بر یاقوت زار
نیست با تیمار قدت سرو را در باغ صبر
نیست با عشق لبت یاقوت را در کان قرار
حرمت و صبرم ببردی زان لب و قامت چناک
حرمت یاقوت رمانی و سرو جویبار
من به حرمت بر خیال سرو و یاقوتت کنم
هر شبی تا صبحدم یاقوت رمانی نثار
وهم و چشمم هر زمان از عشق آن یاقوت و سرو
سرو کارد در دل و یاقوت بارد در کنار
در فراق سرو تو چون خیزران گشتم نحیف
وز غم یاقوت تو چون زر شدم زرد و نزار
یک زمان ای سرو سیمین با قدح پیش من آی
تا می از عکس لبت یاقوت گردد آبدار
مدح عالی خوان و می نوش ای صنم تا چشم خلق
سرو بیند مدح خوان یاقوت بیند می گسار
لاله زیر سرو بن چون جام یاقوتین شکفت
باده یاقوت رنگ و جام یاقوتی بیار
تا ز دست سرو سیمین می خورد یاقوت رنگ
صدر عالی سید شرق آسمان افتخار
آفتاب مجد مجدالدین ابوالقاسم علی
بر زمین چون آسمان بر هر مرادی کامکار
آن به همت آفتاب و آن به رتبت آسمان
آسمان بی تغیر آفتاب بی غبار
آسمانی کافتابش در ایادی زیر دست
آفتابی کز معالی آسمانش پیشکار
آفتاب است از فروغ و آسمان است از علو
آفتاب حق شناس و آسمان حق گزار
بس کسا کو را بود خوف هلاک از آفتاب
بس کسا کو را بود از آسمان بیم دمار
آفتاب سودمند و آسمان بی گزند
در زمین او را شناس و در جهان او را شمار
رتبتش چون آفتاب ایمن ز خوف اضطراب
همتش چون آسمان فارغ زرنج اضطرار
آسمان از عزم او گردد همی گرد زمین
و آفتاب از حزم او تابد همی بر روزگار
زان کند تاثیر طبع آفتاب از آسمان
سنگ را یاقوت سرخ و خاک را زر عیار
در بزرگی همتش بر آسمان شد لاجرم
بر بزرگان فضل او چون آفتاب است آشکار
بنگر اندر علم و حلمش تا ببینی در زمین
آفتاب کاردان و آسمان بردبار
تیره با رای منیرش پست با عزم قویش
آفتاب نورمند و آسمان استوار
آفتاب و آسمان از بهر او را بوده اند
عمرها در آرزو و سالها در انتظار
گر نتابد آفتاب و گر نماند آسمان
روی و رای او بس است از هر دو ما را یادگار
گر تبار مصطفی را آسمان خوانی به قدر
طلعتش را خواند باید آفتاب آن تبار
زانکه بود آن آفتاب فضل در صلب علی
هدیه داد از آسمان ایزد علی را ذوالفقار
دید چشم هر که او را دید روز بار و بزم
آفتاب باسکون و آسمان با وقار
مرکب عالیش مثل آسمان آمد به سیر
آفتاب است او از آن بر آسمان باشد سوار
چون کند بر پشت او رای شکار و عزم رزم
آسمان گیرد اسیر و آفتاب آرد شکار
ای معالی را چنان چون آسمان را آفتاب
وی مکارم را چنان چون بوستان را نوبهار
آسمان مجد و فضلت اختران بی عدد
آفتاب جود و بذلت ذره های بیشمار
گویی از رای منیر و نسبت والای توست
آفتاب و آسمان را نور و رفعت مستعار
هر کجا رای تو آمد هر کجا قدر تو بود
آفتاب آنجا چراغ است آسمان آنجا بخار
نقطه ای زان قدر عالی آسمان آید دویست
ذره ای زان روی روشن آفتاب آید هزار
از طریق نور و رفعت گویی اندر ذات تو
مختصر کرد آفتاب و آسمان را کردگار
هر که دیدار تو بیند دیده باشد بر زمین
آفتاب و آسمان را بر طریق اقتصار
روشن از ذکر تو گشته است آفتاب پر شعاع
زینت از بزم تو برده است آسمان پر نگار
بگذری بر برجهای آسمان چون آفتاب
گر چو اختر دشمنت بر آسمان سازد حصار
آفتاب ار نور بخشد آسمان روزی دهد
آسمان هر زمینی آفتاب هر دیار
تیره روزم ز آفتاب و تنگ دستم ز آسمان
چون تویی هر دو ندانم کز که خواهم زینهار
تا بیاراید جهان را آفتاب اندر طلوع
تا نگه دارد زمین را آسمان اندر مدار
طایعت باد آفتاب و خاضعت باد آسمان
خدمت تو تا قیامت این و آن را اختیار
از قضای آسمانی دوستان و دشمنانت
سال و مه چون آفتاب اندر لباس سوگوار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سرو سیمینی و سیمین سرو را یاقوت بار
جزع من بی سیم و بی یاقوت تو یاقوت بار
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و شکوه یک سرو باقد و رنگینی اشاره دارد که به عنوان نماد زیبایی معرفی شده است. در مقابل، گوینده خود را بدون آن زیبایی و جواهرات توصیف می‌کند. او بر این نکته تأکید می‌کند که زیبایی و رنگین‌ک بودن متعلق به دیگری است و خود را در تضاد با آن می‌بیند. این موضوع می‌تواند به احساس کمبود یا ناپایداری در وجود شخص اشاره داشته باشد.
گرنه قوت از دیده یاقوت بار من گرفت
پس چرا آورد سیمین سرو تو یاقوت بار
هوش مصنوعی: اگر آن یاقوتی که در چشمان من است، این همه قدرت و زیبایی به من داده، پس چرا این سرو نقره‌ای تو، آن یاقوت را به دوش خود حمل کرده است؟
سرو و یاقوتت چو قوت از دیده من یافتند
چون مرا ندهی بدان سرو و بدان یاقوت بار
هوش مصنوعی: اگر سرو و یاقوت تو از چشم من به قوت و زیبایی دست یابند، وقتی که تو آن سرو و یاقوت را به من نمی‌دهی، چه فایده‌ای دارد؟
منت از خوددار کز قد و لب تو گشته اند
هم به قامت هم به قیمت سرو با یاقوت خوار
هوش مصنوعی: به خودت مغرور نباش، چرا که زیبایی و جذابیت تو موجب شده که هم قامت و هم زیبایی‌ات در نظر دیگران کم‌ارزش شود.
در خیال سایه سرو تو با این چشم و دل
بی گزندم ز آب و آتش در صفت یاقوت وار
هوش مصنوعی: در ذهن من، تصویر سایه سرو تو به قدری قوی و دلپذیر است که می‌توانم با این چشم و دل، به راحتی از خطرات آب و آتش عبور کنم، همانند یاقوت که درخشش و زیبایی خاصی دارد.
خوش بخند از نیکویی کز عشق بالا و لبت
جزع من گرید همی بر سرو و بر یاقوت زار
هوش مصنوعی: خوشحال و شاداب باش از زیبایی‌هایی که عشق به تو افزوده است، زیرا لب‌های تو باعث می‌شود دل من به شدت غمگین شود و بر گل و یاقوت احساس حسرت کند.
نیست با تیمار قدت سرو را در باغ صبر
نیست با عشق لبت یاقوت را در کان قرار
هوش مصنوعی: در باغ صبر، سرو بلندی مانند قد تو وجود ندارد و در عمق آرامش، یاقوتی مانند لب‌های تو پیدا نمی‌شود.
حرمت و صبرم ببردی زان لب و قامت چناک
حرمت یاقوت رمانی و سرو جویبار
هوش مصنوعی: لب و قامت تو حرمت و صبر من را به باد داد. همچنان که یاقوت را بی‌حرمت می‌کنی و سرو را در کنار جویبار می‌کاری.
من به حرمت بر خیال سرو و یاقوتت کنم
هر شبی تا صبحدم یاقوت رمانی نثار
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی تو هر شب تا صبح برایت قربانی می‌دهم و از عشق تو شعف و شوق می‌آفرینم.
وهم و چشمم هر زمان از عشق آن یاقوت و سرو
سرو کارد در دل و یاقوت بارد در کنار
هوش مصنوعی: هرگاه به عشق آن یاقوت و سرو نگاه می‌کنم، احساسی در دل می‌زنم و گویی یاقوتی از عشق در کنارم می‌بارد.
در فراق سرو تو چون خیزران گشتم نحیف
وز غم یاقوت تو چون زر شدم زرد و نزار
هوش مصنوعی: در دوری از تو مانند بید بی‌برگ و نزار شدم و از غم جمال تو، رنگم چون زر زرد و پژمرده گردید.
یک زمان ای سرو سیمین با قدح پیش من آی
تا می از عکس لبت یاقوت گردد آبدار
هوش مصنوعی: یک لحظه ای، ای سرو زیبای سفید، با جامی در دست به پیش من بیا تا شراب از تصویر لب‌های تو مانند یاقوت، درخشان و پرآب شود.
مدح عالی خوان و می نوش ای صنم تا چشم خلق
سرو بیند مدح خوان یاقوت بیند می گسار
هوش مصنوعی: به زیبایی و بزرگی خود ببال و از شراب نوشیدن لذت ببر، زیرا وقتی که مردم تماشای تو را می‌کنند، زیبایی و شکوه تو مانند یاقوتی درخشان جلوه‌گر است.
لاله زیر سرو بن چون جام یاقوتین شکفت
باده یاقوت رنگ و جام یاقوتی بیار
هوش مصنوعی: در زیر درخت سرو، لاله‌ای مانند جامی از یاقوت شکوفا شد. نوشیدنی به رنگ یاقوت در این جام قرار دارد.
تا ز دست سرو سیمین می خورد یاقوت رنگ
صدر عالی سید شرق آسمان افتخار
هوش مصنوعی: به دلیل زیبایی و جذابیت خاص، وقتی که از دستان فردی با شمایل زیبا نوشیدنی‌ای به رنگ یاقوت می‌نوشیم، باعث می‌شود که مقام و منزلت او در آسمان شرق بیشتر نمایان شود.
آفتاب مجد مجدالدین ابوالقاسم علی
بر زمین چون آسمان بر هر مرادی کامکار
هوش مصنوعی: خورشید مجد مجدالدین ابوالقاسم علی به زمین می‌تابد و مانند آسمان، برای هر آرزویی نیکو و خوش‌یمن است.
آن به همت آفتاب و آن به رتبت آسمان
آسمان بی تغیر آفتاب بی غبار
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف و مقایسه زیبایی‌های آسمان و خورشید می‌پردازد. در آن به قدرت و تاثیر آفتاب و همچنین جایگاه و مقام آسمان اشاره شده است. آسمان به حالت ثابت و پایدار خود اشاره دارد و آفتاب نیز همچنان با درخشش و روشنی‌اش، بدون هیچ نقصی خود را نشان می‌دهد. این تصویر به نوعی نشان‌دهنده هماهنگی و زیبایی طبیعت است که هر یک به نحوی خاص و شگفت‌انگیز به زندگی و زمین رنگ می‌بخشد.
آسمانی کافتابش در ایادی زیر دست
آفتابی کز معالی آسمانش پیشکار
هوش مصنوعی: آسمانی که نورش در دستانی که زیر آن هستند، احساس می‌شود، ضیاء و نوری دارد که از بلندی‌های آسمان به سوی زیر دستانش مکرر می‌تابد.
آفتاب است از فروغ و آسمان است از علو
آفتاب حق شناس و آسمان حق گزار
هوش مصنوعی: خورشید به خاطر درخشش خود مثل آفتاب است و آسمان به خاطر بلندی‌اش به آفتاب وابسته است. خورشید حق را می‌شناسد و آسمان به آن احترام می‌گذارد.
بس کسا کو را بود خوف هلاک از آفتاب
بس کسا کو را بود از آسمان بیم دمار
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم هستند که از خطر نابودی به خاطر تابش آفتاب می‌ترسند و همچنین کسانی که از آسمان به خاطر بلایای طبیعی احساس ناامنی و خطر می‌کنند.
آفتاب سودمند و آسمان بی گزند
در زمین او را شناس و در جهان او را شمار
هوش مصنوعی: درخشش آفتاب و آسمان پاک در سرزمین او را بشناس و جایگاه او را در دنیا محاسبه کن.
رتبتش چون آفتاب ایمن ز خوف اضطراب
همتش چون آسمان فارغ زرنج اضطرار
هوش مصنوعی: مقام و جایگاه او مانند آفتاب است که از ترس و نگرانی در امان است و اراده‌اش مانند آسمان است که از رنج و زحمت آزاد است.
آسمان از عزم او گردد همی گرد زمین
و آفتاب از حزم او تابد همی بر روزگار
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر اراده او می‌چرخد و زمین در گردونه خود حرکت می‌کند و خورشید به خاطر تدبیر او در طول روز می‌تابد.
زان کند تاثیر طبع آفتاب از آسمان
سنگ را یاقوت سرخ و خاک را زر عیار
هوش مصنوعی: از تأثیر گرما و روشنایی خورشید، سنگ به یاقوت سرخ تبدیل می‌شود و خاک به طلا تبدیل می‌گردد.
در بزرگی همتش بر آسمان شد لاجرم
بر بزرگان فضل او چون آفتاب است آشکار
هوش مصنوعی: همت او به قدری بالا و بزرگ است که به آسمان می‌رسد. به همین دلیل، فضیلت‌های او بر بزرگان مانند نور آفتاب نمایان و آشکار است.
بنگر اندر علم و حلمش تا ببینی در زمین
آفتاب کاردان و آسمان بردبار
هوش مصنوعی: به اوضاع و احوال فردی نگاه کن که دانا و باتدبیر است، تا متوجه شوی که در دنیای مادی همچون آفتاب درخششی دارد و در عالم معنوی مانند آسمان، صبور و بردبار است.
تیره با رای منیرش پست با عزم قویش
آفتاب نورمند و آسمان استوار
هوش مصنوعی: شخصی با اندیشه‌ای روشنی‌بخش و نیرومند، مانند خورشید درخشان و آسمانی پایدار است.
آفتاب و آسمان از بهر او را بوده اند
عمرها در آرزو و سالها در انتظار
هوش مصنوعی: خورشید و آسمان به خاطر او از مدت‌ها پیش آرزو و انتظار کشیده‌اند.
گر نتابد آفتاب و گر نماند آسمان
روی و رای او بس است از هر دو ما را یادگار
هوش مصنوعی: اگر خورشید تابش نداشته باشد و اگر آسمان دیگر نماند، یاد او برای ما از هر دو کافی است.
گر تبار مصطفی را آسمان خوانی به قدر
طلعتش را خواند باید آفتاب آن تبار
هوش مصنوعی: اگر نسبت خانواده‌ی پیامبر (ص) را به آسمان تشبیه کنی، به اندازه‌ی زیبایی و درخشش او باید از آفتاب آن خاندان یاد کرد.
زانکه بود آن آفتاب فضل در صلب علی
هدیه داد از آسمان ایزد علی را ذوالفقار
هوش مصنوعی: چون خورشید فضل و زیبایی در وجود علی تأثیر گذاشت، خداوند از آسمان شمشیر ذوالفقار را به او هدیه داد.
دید چشم هر که او را دید روز بار و بزم
آفتاب باسکون و آسمان با وقار
هوش مصنوعی: هر کسی که او را ببیند، مثل روزی روشن و درخشان است، همانند بزم آفتاب که در آسمانی آرام و باوقار در حال درخشش است.
مرکب عالیش مثل آسمان آمد به سیر
آفتاب است او از آن بر آسمان باشد سوار
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن یک سوارکار خویش‌فرما و باعظمت است که بر اسبی بسیار نیکو و عالی سوار شده است. این مرکب چنان با عظمت است که به آسمان شباهت دارد، و در حین حرکت، به گونه‌ای به نظر می‌رسد که همانند تابش خورشید بر آسمان است. در واقع، سوارکار بر این مرکب عالی تسلط دارد و به نوعی بر آسمان حکمرانی می‌کند.
چون کند بر پشت او رای شکار و عزم رزم
آسمان گیرد اسیر و آفتاب آرد شکار
هوش مصنوعی: وقتی تصمیم شکار بر دوش او گذاشته می‌شود و عزم جنگ می‌کند، آسمان او را به بند می‌آورد و خورشید شکار را به سویش می‌آورد.
ای معالی را چنان چون آسمان را آفتاب
وی مکارم را چنان چون بوستان را نوبهار
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، مانند آفتاب که آسمان را روشن می‌کند، بزرگواری‌هایت را مانند بهار که باغ را زنده و شاداب می‌کند، جلوه‌گران کن.
آسمان مجد و فضلت اختران بی عدد
آفتاب جود و بذلت ذره های بیشمار
هوش مصنوعی: آسمان از شرافت و بزرگواری تو پرستاره است و خورشید بخشش و generosity تو مانند دانه‌های فراوانی می‌درخشد.
گویی از رای منیر و نسبت والای توست
آفتاب و آسمان را نور و رفعت مستعار
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که نور و بلندی آفتاب و آسمان، از عقل و مقام والای تو گرفته شده است.
هر کجا رای تو آمد هر کجا قدر تو بود
آفتاب آنجا چراغ است آسمان آنجا بخار
هوش مصنوعی: هر جایی که نظر و اراده تو باشد و هر جایی که ارزش تو در آنجا شناخته شود، همان‌جا است که نور و روشنی وجود دارد و آسمان هم برای آن زمین است.
نقطه ای زان قدر عالی آسمان آید دویست
ذره ای زان روی روشن آفتاب آید هزار
هوش مصنوعی: یک نقطه از آن مقام بلند که به آسمان می‌رسد و دو صد ذره از آن چهره روشن که به خورشید تعلق دارد، می‌آید هزار.
از طریق نور و رفعت گویی اندر ذات تو
مختصر کرد آفتاب و آسمان را کردگار
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که خالق آفتاب و آسمان، از نور و بلندی خاصی، همه چیز را در ذات تو به شکل مختصر و جامع نشان داده است.
هر که دیدار تو بیند دیده باشد بر زمین
آفتاب و آسمان را بر طریق اقتصار
هوش مصنوعی: هر کسی که تو را ببیند، چشمانش بر زمین مانند آفتاب می‌درخشد و آسمان را با نظر کوتاه و محدود خود می‌نگرد.
روشن از ذکر تو گشته است آفتاب پر شعاع
زینت از بزم تو برده است آسمان پر نگار
هوش مصنوعی: آفتاب به خاطر یاد تو روشن و درخشان شده و آسمان، به دلیل زیبایی‌های بزم تو، زینت یافته است.
بگذری بر برجهای آسمان چون آفتاب
گر چو اختر دشمنت بر آسمان سازد حصار
هوش مصنوعی: چنانچه مانند آفتاب بر فراز آسمان‌ها درخشان بگذری، دیوارهای استحکامی که دشمنانت به دور خود می‌سازند، برایت مانع نخواهد بود.
آفتاب ار نور بخشد آسمان روزی دهد
آسمان هر زمینی آفتاب هر دیار
هوش مصنوعی: اگر آفتاب نوری به آسمان بدهد، آسمان نیز روزی به زمین خواهد بخشید. هر زمینی به آفتاب نیاز دارد و هر دیاری به نور و گرما نیازمند است.
تیره روزم ز آفتاب و تنگ دستم ز آسمان
چون تویی هر دو ندانم کز که خواهم زینهار
هوش مصنوعی: زندگی‌ام به دلیل مشکلات و سختی‌ها تیره و تار شده و وضعیت مالی‌ام نیز به خاطر نداشتن منابع کافی دشوار است. نمی‌دانم از کجا کمک بخواهم یا به چه کسی نیاز دارم، زیرا تو خودت همه چیز را می‌دانی و درک می‌کنی.
تا بیاراید جهان را آفتاب اندر طلوع
تا نگه دارد زمین را آسمان اندر مدار
هوش مصنوعی: آفتاب به هنگام طلوع، زیبایی و رونق به جهان می‌بخشد و آسمان به دور زمین می‌چرخد تا آن را حفظ کند و از سرنوشت‌های مختلف دور نگه‌دارد.
طایعت باد آفتاب و خاضعت باد آسمان
خدمت تو تا قیامت این و آن را اختیار
هوش مصنوعی: تو به قدری محبوبی که حتی آفتاب به خاطر تو به باد فرمان می‌دهد و آسمان به تو خدمت می‌کند. تا ابد همه چیز در اختیار توست.
از قضای آسمانی دوستان و دشمنانت
سال و مه چون آفتاب اندر لباس سوگوار
هوش مصنوعی: به خاطر تقدیر الهی، دوستان و دشمنان تو در طوال سال و ماه، مانند آفتابی که در لباس عزاداری است، نمایان می‌شوند.