گنجور

شمارهٔ ۳۵

آنکه رویت را به حسن روی شیرین آفرید
زان لب شیرین غذای جان شیرین آفرید
مشک و شب را زینت آن زلف پر آشوب کرد
وز من و تو نایب فرهاد و شیرین آفرید
آفرینش را ز روی خوب تو تشریف داد
آفریننده بدین خوبی تو را زین آفرید
غم به جانم ره نیابد چون ببینم روی تو
کز رخت جان آفرین داروی غمگین آفرید
آفتاب آل تکسینی و گویی کردگار
راحت و تسکین من در آل تکسین آفرید
گرچه تسکین نافرید اندر سر زلفت خدای
جان و دل را در سر زلف تو تسکین آفرید
زلف مشکینت شفای جان مسکین من است
راحت من خواست آنکو زلف مشکین آفرید
وانکه در چین آفرید انواع صورتهای خوب
در خراسان از جمالت صورت چین آفرید
باز چون داری مرا از باغ رویت گر خدای
گل به باغ اندر ز بهر دست گل چین آفرید
صانع از رخسار و چشم و عارض تو در جهان
گل پدید آورد و نرگس کرد و نسرین آفرید
وز پی تشبیه آن شیرین لب و دندان تو
بر زمین و آسمان یاقوت و پروین آفرید
ایزد از بهر دل یعقوب یوسف گم شده
هم به حسن روی یوسف ابن یامین آفرید
چون تو از من گم شدی شبها دل و چشم مرا
از خیال روی خوب و زلف پرچین آفرید
هر چه کز وی جان فزاید قدرت جان آفرین
از برای جان صدرالموسویین آفرید
عمده اسلام و مجددین ابوالقاسم علی
کایزد از وی عز شرع و قوت دین آفرید
نافرید از هیچ زن مردی به جود و مجد او
آنکه در عالم زن و مرد نخستین آفرید
بر اجلا چون جلالت آل یاسین را نهاد
از چنو صدری جلال آل یاسین آفرید
از برای قرب جدش قاب قوسین راست کرد
گرز بهر قرب موسی طور سینین آفرید
چون زبانها را دعای خیر او تعلیم داد
در دهان ما زبان از بهر آمین آفرید
زو خلافت را نظام افزود و در فضلش سرشت
آن که آدم را خلیفت خواند و از طین آفرید
آفرینش را صلاح اندر وجود او نهاد
آنکه عالم را صلاح اندر سلاطین آفرید
در دیار نیکخواه او به احسان قدیم
حالها بر مقتضای حسن و تحسین آفرید
در تبار بدسگال او ز بهر قطع نسل
هر زن و هر مرد را خنثی و عنین آفرید
در ازل چون حلم و لطفش را همی موجود کرد
زین هوای طایف و زان کوه غزنین آفرید
سید شرق است و یزدان ذکر فضلش را بساط
از زمین شرق تا چین و فلسطین آفرید
آفریننده که از بهر صلاح بندگان
روز و شب را پیشکار مدت و حین آفرید
تا سخن را نظم مدحش رسته گوهر کند
خاطر اهل سخن را گوهر آگین آفرید
ای خداوندی که صنع صانع از بهر ثنات
عقل ما را قابل تعلیم و تلقین آفرید
چون دلیل نیک و بد در مهر و کینت بسته دید
عفو و خشمت را قضا در مهر و در کین آفرید
تا نشان کین تو در بحر و بر پیدا بود
صانع اندر بحر و بر ثعبان و تنین آفرید
تا بد اندیشانت نخرامند چون طاوس و کبک
از شکوه حشمت تو باز و شاهین آفرید
دوستانت را مقام از روضه رضوان گزید
دشمنانت را مکان در سجن و سجین آفرید
وز سواران سخن در خلقت تو درج کرد
هر صفت کان در سوار صف صفین آفرید
آفریده زآفرین محضی و اعدات را
آفریننده زمحض خزی و نفرین آفرید
مسند و زین از تو حرمت یافتند ایرا خدای
در جلال تو جمال مسند و زین آفرید
راست پنداری جهانبان در سر کلکت نهاد
سطوتی کان در سر شمشیر و زوبین آفرید
حکم یزدانی مگر زان رای نورانی سرشت
نور بینایی که در چشم جهان بین آفرید
شاه عقل پاک را فرزین ز رای پاک توست
آفرین بر صنع آن کاین شاه و فرزین آفرید
عقل چون کیوان قدرت را بدید اقرار کرد
کایزد آن جرم رفیع از رفعت این آفرید
تا جهانبان عز و تمکین مشک و عود و حسن را
در جهان از ترک و هند و چین و ماچین آفرید
عز و تمکینت زیادت باد کایزد در جهان
عرض پاکت را سزای عز و تمکین آفرید

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنکه رویت را به حسن روی شیرین آفرید
زان لب شیرین غذای جان شیرین آفرید
هوش مصنوعی: کسی که چهره‌ات را با زیبایی آفریده، از لب‌های شیرینت طعم زندگی را به وجود آورده است.
مشک و شب را زینت آن زلف پر آشوب کرد
وز من و تو نایب فرهاد و شیرین آفرید
هوش مصنوعی: عطر مشک و زیبایی شب، به خاطر آن موهای نامنظم و جذاب، زینت یافته است و از ما دو نفر، نمایندهٔ عشق فرهاد و شیرین به وجود آمده است.
آفرینش را ز روی خوب تو تشریف داد
آفریننده بدین خوبی تو را زین آفرید
هوش مصنوعی: خالق به خاطر زیبایی تو، آفرینش را با شکوه و عظمت بخشید و به همین دلیل تو را از این زیبایی خلق کرد.
غم به جانم ره نیابد چون ببینم روی تو
کز رخت جان آفرین داروی غمگین آفرید
هوش مصنوعی: وقتی دیدار تو را می‌بینم، غم به دل من راه نمی‌یابد، زیرا چهره‌ات مانند دارویی است که روح را شاداب می‌کند و غم را از بین می‌برد.
آفتاب آل تکسینی و گویی کردگار
راحت و تسکین من در آل تکسین آفرید
هوش مصنوعی: آفتاب آل تکسینی، همچون آفرینش خداوندی برای من، آرامش و تسکینی فراهم کرده است.
گرچه تسکین نافرید اندر سر زلفت خدای
جان و دل را در سر زلف تو تسکین آفرید
هوش مصنوعی: هرچند جلوه‌های زیبای زلفت آرامش نمی‌آورد، اما خداوند جان و دل را در زلف تو تسکین بخشیده است.
زلف مشکینت شفای جان مسکین من است
راحت من خواست آنکو زلف مشکین آفرید
هوش مصنوعی: وزن مشکی موهای تو، درمان روح رنجور من است. آرامش من، خواسته آن کسی است که این موهای مشکی را خلق کرده است.
وانکه در چین آفرید انواع صورتهای خوب
در خراسان از جمالت صورت چین آفرید
هوش مصنوعی: آنکه در سرزمین چین، اشکال زیبا و مختلفی را آفرید، در خراسان از زیبایی تو صورت چین را خلق کرد.
باز چون داری مرا از باغ رویت گر خدای
گل به باغ اندر ز بهر دست گل چین آفرید
هوش مصنوعی: هنگامی که تو مرا از باغ زیبایی‌ات دور می‌کنی، گویا خداوند گل را به منظور چیدن آن در باغ خلق کرده است.
صانع از رخسار و چشم و عارض تو در جهان
گل پدید آورد و نرگس کرد و نسرین آفرید
هوش مصنوعی: آفریننده از زیبایی‌های صورت و چشمان و چهره‌ات، در دنیا گل‌ها را خلق کرده و گل‌های نرگس و نسرین را به وجود آورده است.
وز پی تشبیه آن شیرین لب و دندان تو
بر زمین و آسمان یاقوت و پروین آفرید
هوش مصنوعی: به دنبال تشبیه، آن لب‌ها و دندان‌های شیرین تو باعث شدند که یاقوت و ستاره‌های پروین در زمین و آسمان خلق شوند.
ایزد از بهر دل یعقوب یوسف گم شده
هم به حسن روی یوسف ابن یامین آفرید
هوش مصنوعی: خداوند به خاطر عشق یعقوب به یوسف، به زیبایی چهره یوسف، پسر یعقوب، چیزی را خلق کرد.
چون تو از من گم شدی شبها دل و چشم مرا
از خیال روی خوب و زلف پرچین آفرید
هوش مصنوعی: وقتی تو از زندگی‌ام دور شدی، شب‌ها دل و چشمانم با خیال زیبایی و زلف‌های پرپیچ و خم تو پر شده است.
هر چه کز وی جان فزاید قدرت جان آفرین
از برای جان صدرالموسویین آفرید
هوش مصنوعی: هر چیزی که باعث افزایش روح و جان می‌شود، قدرت خالق جان، آن را برای جان برگزیدگان خلق کرده است.
عمده اسلام و مجددین ابوالقاسم علی
کایزد از وی عز شرع و قوت دین آفرید
هوش مصنوعی: اساس و پایه دین اسلام به وسیله ابوالقاسم علی تجدید و احیا شد و او باعث تقویت و استحکام اصول دینی گردید.
نافرید از هیچ زن مردی به جود و مجد او
آنکه در عالم زن و مرد نخستین آفرید
هوش مصنوعی: هیچ زنی از هیچ مردی به خوبی و بزرگواری او نمی‌تواند به وجود بیاید؛ او که نخستین مخلوق زن و مرد در جهان است.
بر اجلا چون جلالت آل یاسین را نهاد
از چنو صدری جلال آل یاسین آفرید
هوش مصنوعی: در روز قیامت، به سبب عظمت و شأن خاندان یاسین، از دل او، جلال و بزرگی خاندان یاسین به وجود آمده است.
از برای قرب جدش قاب قوسین راست کرد
گرز بهر قرب موسی طور سینین آفرید
هوش مصنوعی: به خاطر نزدیکی به جدش، عصایی به شکل قوسی درست کرد و به منظور نزدیک شدن به موسی، کوهی همچون طور سینا خلق کرد.
چون زبانها را دعای خیر او تعلیم داد
در دهان ما زبان از بهر آمین آفرید
هوش مصنوعی: او با نیکویی و دعای خیرش به ما آموخت که چگونه سخن بگوییم و زبان ما را برای گفتن آمین به وجود آورد.
زو خلافت را نظام افزود و در فضلش سرشت
آن که آدم را خلیفت خواند و از طین آفرید
هوش مصنوعی: او به نظام خلافت و حکومت توجه کرد و به فضیلت خود افزوده است، همان‌طور که به آدم اشاره شده که او را خلیفه نامید و از خاک خلق کرد.
آفرینش را صلاح اندر وجود او نهاد
آنکه عالم را صلاح اندر سلاطین آفرید
هوش مصنوعی: خالق هستی، نیکی و صلاح را در وجود او قرار داده است، کسی که جهان را به نیکویی در حاکمان آفرید.
در دیار نیکخواه او به احسان قدیم
حالها بر مقتضای حسن و تحسین آفرید
هوش مصنوعی: در سرزمین نیکوکاران، او با نیکی و مهربانی‌های سنتی، فضای دلنشینی بر اساس زیبایی و شایسته‌ستایی به وجود آورد.
در تبار بدسگال او ز بهر قطع نسل
هر زن و هر مرد را خنثی و عنین آفرید
هوش مصنوعی: در نسل او به منظور جلوگیری از ادامه نسل، هر زن و مردی را به گونه‌ای آفرید که فاقد قابلیت تولید مثل باشند.
در ازل چون حلم و لطفش را همی موجود کرد
زین هوای طایف و زان کوه غزنین آفرید
هوش مصنوعی: در ابتدا که خداوند رحمت و بخشش خود را پدید آورد، با چنین حالتی از دست‌ساخته‌ها و از قله‌های غزنین، مخلوقات را به وجود آورد.
سید شرق است و یزدان ذکر فضلش را بساط
از زمین شرق تا چین و فلسطین آفرید
هوش مصنوعی: سید شرق، یعنی بزرگ و شریف اهل شرق، به قدری با فضیلت و بزرگوار است که خداوند به خاطر بزرگی‌اش، نعمت‌ها و برکاتی را از سرزمین‌های شرقی تا چین و فلسطین به وجود آورده است.
آفریننده که از بهر صلاح بندگان
روز و شب را پیشکار مدت و حین آفرید
هوش مصنوعی: خداوندی که به خاطر خیر و صلاح بندگان، روز و شب را به عنوان زمان‌های خدمت به وجود آورده است.
تا سخن را نظم مدحش رسته گوهر کند
خاطر اهل سخن را گوهر آگین آفرید
هوش مصنوعی: اگر مدح و ستایش با نظم بیان شود، به آن معنا و ارزش می‌بخشد و باعث می‌شود که دل اهل سخن از آن پرشود و مانند گوهر درخشان گردد.
ای خداوندی که صنع صانع از بهر ثنات
عقل ما را قابل تعلیم و تلقین آفرید
هوش مصنوعی: پروردگارا، تو که خالق آفرینش هستی، عقل ما را به گونه‌ای خلق کردی که توانایی یادگیری و آموزش را داشته باشد.
چون دلیل نیک و بد در مهر و کینت بسته دید
عفو و خشمت را قضا در مهر و در کین آفرید
هوش مصنوعی: زمانی که دلیل خوب و بد را در عشق و نفرتت مشاهده کردم، فهمیدم که خداوند عفو و خشم تو را در عشق و نفرت خلق کرده است.
تا نشان کین تو در بحر و بر پیدا بود
صانع اندر بحر و بر ثعبان و تنین آفرید
هوش مصنوعی: تا زمانی که نشانه‌های کینه‌ات در دریا و روی زمین آشکار بود، آفریننده در دریا و زمین، مارهای بزرگ و جانوران درنده را آفرید.
تا بد اندیشانت نخرامند چون طاوس و کبک
از شکوه حشمت تو باز و شاهین آفرید
هوش مصنوعی: تا زمانی که بداندیشان تو را مورد آزار قرار ندهند، تو مانند طاووس و کبک در زیبایی و شکوه خود باقی خواهی ماند و از قدرت و شکوه خود بهره‌مند خواهی شد.
دوستانت را مقام از روضه رضوان گزید
دشمنانت را مکان در سجن و سجین آفرید
هوش مصنوعی: دوستانت را در جایگاه خوب و دلپذیری قرار داده و دشمنانت را در مکان بد و زجرآوری ساخته است.
وز سواران سخن در خلقت تو درج کرد
هر صفت کان در سوار صف صفین آفرید
هوش مصنوعی: هر ویژگی که در سواران و جنگجویان صفین وجود دارد، در آفرینش تو نیز نقش بسته است.
آفریده زآفرین محضی و اعدات را
آفریننده زمحض خزی و نفرین آفرید
هوش مصنوعی: تو از خالق بی‌نظیر هستی و در مقابل، هر گونه صفاتی که در تو وجود دارد، ناشی از همان خالق است. تمام زیبایی‌ها و زشتی‌ها به او مربوط می‌شود.
مسند و زین از تو حرمت یافتند ایرا خدای
در جلال تو جمال مسند و زین آفرید
هوش مصنوعی: تو ای خدا، به واسطه‌ی عظمتی که داری، مسند و زین ارزش و احترام پیدا کردند. زیبایی و جلال تو سبب خلق مسند و زین شده است.
راست پنداری جهانبان در سر کلکت نهاد
سطوتی کان در سر شمشیر و زوبین آفرید
هوش مصنوعی: راست بگو، در دل تو قدرتی را نهاده‌اند که از آن می‌توان به سلاح و سنان دست یافت.
حکم یزدانی مگر زان رای نورانی سرشت
نور بینایی که در چشم جهان بین آفرید
هوش مصنوعی: حکم الهی تنها از آن دیدگاه روشن و الهی ناشی می‌شود که در جان انسان‌ها قرار دارد و بینایی را در چشم دنیا بین ایجاد کرده است.
شاه عقل پاک را فرزین ز رای پاک توست
آفرین بر صنع آن کاین شاه و فرزین آفرید
هوش مصنوعی: پادشاهی که عقل و فکرش پاک است، نتیجه اندیشه‌ی پاک توست. درود بر خداوندی که این پادشاه و پسرش را آفریده است.
عقل چون کیوان قدرت را بدید اقرار کرد
کایزد آن جرم رفیع از رفعت این آفرید
هوش مصنوعی: عقل زمانی که قدرت بزرگ و والای کیوان را مشاهده کرد، اعتراف کرد که خداوند آن جرم بلند و عظیم را از عظمت و بلندی این آفریده است.
تا جهانبان عز و تمکین مشک و عود و حسن را
در جهان از ترک و هند و چین و ماچین آفرید
هوش مصنوعی: عالمی که برتری و شکوه دارد، عطر خوش مشک و بوی دل‌انگیز عود و زیبایی را از سرزمین‌های مختلفی همچون ترک، هند، چین و ماچین به وجود آورده است.
عز و تمکینت زیادت باد کایزد در جهان
عرض پاکت را سزای عز و تمکین آفرید
هوش مصنوعی: خداوند بر تو نعمت‌های بزرگی عطا کند، زیرا در این دنیا، مقام و جایگاه والای تو شایسته عزت و احترام است که خداوند آن را برای تو خلق کرده است.