گنجور

شمارهٔ ۳۱

زلف تو از مشک و مشک پر گره و بند
لب ز عقیق و عقیق پر شکر و قند
فتنه قند تو نیکوان خراسان
بسته بند تو جاودان دماوند
حسن تو روی تو را به نور بپرورد
عشق تو جان مرا به نار بیاکند
پند دهی کز بلای عشق حذر کن
مردم دلداده را چه سود کند پند
صبر مرا فرقت تو دست فروبست
عقل مرا عشق تو ز پای درافکند
بر تن مهجور من بلای تو تا کی
بر دل رنجور من جفای تو تا چند
زلف تو در تیره گی چو روز من آمد
روی تو در روشنی چو رای خداوند
صدر اجل مجد دین رئیس خراسان
آنکه ندارد به دین و داد همانند
سید مشرق علی که همت عالیش
عدل عمر در زمین شرق پراکند
شاکر انعام اوست نفس سخنگوی
داعی ایام اوست جان خردمند
ای پسر آن نبی که بود مر او را
صاحب دلدل وصی و فاطمه فرزند
دست موافق ز اهتمام تو مطلق
پای مخالف ز انتقام تو در بند
زیر دو لفظ گزین تو دو هزارند
زان دو وزیر گزیده آزر و میمند؟
آزکه گیتی نهاد لفظ تو برداشت
ظلم که گردون نشاند عدل تو برکند
نیست جهان را ز جود دست تو چاره
هست فلک را به خاک پای تو سوگند
لفظ نگردد مگر ز وصف تو صافی
طبع نباشد مگر به مدح تو خرسند
بسته گشاید عنایت تو به ترمذ
فتنه نشاند خطاب تو به سمرقند
بذله ای از لفظ توست حکمت یونان
نکته ای از نطق توست نامه پازند
چرخ همی بر پسند رای تو گردد
آنچه تو خواهی پسند و هر چه نه مپسند
تا مژه عاشقان چو ابر بگرید
تو ز نشاط و طرب چو برق همی خند
گه عدد مکرمت به فضل بیفزای
گه عدد محمدت به عمر بپیوند

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زلف تو از مشک و مشک پر گره و بند
لب ز عقیق و عقیق پر شکر و قند
هوش مصنوعی: موهای تو همچون مشک است که پیچیده و تابدار است و لب‌هایت شبیه سنگ عقیق می‌باشند، که خودشان سرشار از شیرینی و لطافتند.
فتنه قند تو نیکوان خراسان
بسته بند تو جاودان دماوند
هوش مصنوعی: آشفتگی زیبایی قند تو، مردمان نیکوکار خراسان را سرگرم کرده و نام تو همیشه در دماوند باقی مانده است.
حسن تو روی تو را به نور بپرورد
عشق تو جان مرا به نار بیاکند
هوش مصنوعی: زیبایی تو چهره‌ات را با نور پرورش می‌دهد و عشق تو جانم را مانند آتش می‌سوزاند.
پند دهی کز بلای عشق حذر کن
مردم دلداده را چه سود کند پند
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد به عاشق‌ها نصیحت کند که از درد و رنج عشق دوری کنند، این نصیحت به آنها کمکی نمی‌کند و فایده‌ای نخواهد داشت.
صبر مرا فرقت تو دست فروبست
عقل مرا عشق تو ز پای درافکند
هوش مصنوعی: صبرم در برابر جدایی تو، نتوانست خود را نگه دارد و عقل و تفکر من به خاطر عشق تو از پا درآمد.
بر تن مهجور من بلای تو تا کی
بر دل رنجور من جفای تو تا چند
هوش مصنوعی: چقدر باید در رنج و سختی ناشی از دوری تو بمانم؟ تا کی باید بر بدن خسته‌ام آزار تو سایه افکند و بر دل زخم‌خورده‌ام جفا و بی‌محلی تو ادامه داشته باشد؟
زلف تو در تیره گی چو روز من آمد
روی تو در روشنی چو رای خداوند
هوش مصنوعی: زلف تو در تاریکی مانند روز من است، اما روی تو در روشنی همچون اراده خداوند است.
صدر اجل مجد دین رئیس خراسان
آنکه ندارد به دین و داد همانند
هوش مصنوعی: این بیت به تعریف یک شخصیت برجسته و محترم اشاره دارد که در مقام رهبری دین و عدالت در خراسان قرار داشته و برتری و بزرگواری او در این زمینه ها غیرقابل انکار است. به گونه‌ای که هیچ کس دیگر نمی‌تواند به پای او برسد.
سید مشرق علی که همت عالیش
عدل عمر در زمین شرق پراکند
هوش مصنوعی: سید مشرق علی به معنای کسی است که از خاندان علی و در سرزمین‌های شرقی فعالیت و تلاش می‌کند. تلاش او به اندازه‌ای بزرگ و مهم است که می‌توان او را به مقام عدالت عمر تشبیه کرد. به عبارت دیگر، او در تلاش است تا عدالت و انصاف را در سرزمین‌های شرقی گسترش دهد.
شاکر انعام اوست نفس سخنگوی
داعی ایام اوست جان خردمند
هوش مصنوعی: شکرگزار نعمت‌های اوست؛ نفس انسان، دعوت‌کننده به روزگار اوست و روح فرد خردمند نیز همین را درک می‌کند.
ای پسر آن نبی که بود مر او را
صاحب دلدل وصی و فاطمه فرزند
هوش مصنوعی: ای پسر آن پیامبری که وصی او و دخترش فاطمه، صاحب دل‌ها هستند.
دست موافق ز اهتمام تو مطلق
پای مخالف ز انتقام تو در بند
هوش مصنوعی: دست حامی به خاطر تلاش و تلاش‌های تو آزاد است، اما پای دشمن به دلیل انتقام‌جویی تو در زنجیر است.
زیر دو لفظ گزین تو دو هزارند
زان دو وزیر گزیده آزر و میمند؟
هوش مصنوعی: در زیر دو کلمه انتخابی تو، دو هزار حقیقت نهفته است. آیا این دو شخصیت برگزیده، آزر و میمند، نه تنها به دلیل نامشان؛ بلکه به دلیل معنای عمیق کلماتشان، از ارزش و اهمیت ویژه‌ای برخوردارند؟
آزکه گیتی نهاد لفظ تو برداشت
ظلم که گردون نشاند عدل تو برکند
هوش مصنوعی: آز و بندهایی که دنیا بر سر تو گذاشته، ظلم و ستمی است که به تو می‌کنند، اما عدالت تو می‌تواند این ظلم‌ها را از بین ببرد و به حقایق بپردازد.
نیست جهان را ز جود دست تو چاره
هست فلک را به خاک پای تو سوگند
هوش مصنوعی: دنیا تنها به خوبی و بخشندگی توست که امیدی دارد. به آسمان هم سوگند که به خاک پای تو احترام می‌گذارد.
لفظ نگردد مگر ز وصف تو صافی
طبع نباشد مگر به مدح تو خرسند
هوش مصنوعی: کلمات تنها زمانی زیبا و مؤثر خواهند بود که از خصوصیات تو الهام گرفته شده باشند و این‌که هیچ ذهنی جز به خاطر تو شاد نخواهد بود.
بسته گشاید عنایت تو به ترمذ
فتنه نشاند خطاب تو به سمرقند
هوش مصنوعی: به لطف و توجه تو، در ترمذ مسائلی حل می‌شود و با سخنان تو، در سمرقند اتفاقات مهمی رقم می‌خورد.
بذله ای از لفظ توست حکمت یونان
نکته ای از نطق توست نامه پازند
هوش مصنوعی: زبان تو پر از شوخی و ظرافت است و حکمت یونان در کلمات تو نهفته است. این نشان‌دهنده عمق و معنای خاصی است که در صحبت‌هایت وجود دارد.
چرخ همی بر پسند رای تو گردد
آنچه تو خواهی پسند و هر چه نه مپسند
هوش مصنوعی: هر چیزی که تو بخواهی و آن را پسند کنی، چرخ زمان و سرنوشت هم به سمت آن می‌چرخد و به آن ترتیب می‌دهد. اما چیزی که تو نمی‌پسندی، به سمت آن نمی‌رود.
تا مژه عاشقان چو ابر بگرید
تو ز نشاط و طرب چو برق همی خند
هوش مصنوعی: وقتی مژه‌های عاشقان مانند ابرها اشک می‌ریزند، تو نیز به خاطر شادی و خوشحالی مانند برق بخند.
گه عدد مکرمت به فضل بیفزای
گه عدد محمدت به عمر بپیوند
هوش مصنوعی: گاهی به عدد مقام و ارادتت افزوده شود، و گاهی به عدد محمد (صلی‌الله‌عليه‌وآله) عمرت افزوده گردد.