گنجور

شمارهٔ ۲۷

گر ز جفا دوست پشیمان شود
کار من از عشق به سامان شود
صبر کنم گرچه جفا می کند
آخر از آن کرده پشیمان شود
مذهب خوبان ز جفا نگذرد
او سپس مذهب ایشان شود
حال من از عشق پریشان کند
چون سر زلفینش پریشان شود
از همه جانها به محل بگذرد
جان که پسندیده جانان شود
چشمه حیوان به لب دلبر است
بوسه او زان مدد جان شود
زلفش اگر خضر پیمبر نشد
چون به لب چشمه حیوان شود
لعل بدخشان دو لب لعل اوست
خاصه که می نوشد و خندان شود
گر ز لبش وعده وصلم رسد
لعل بدخشان شکر افشان شود
چون ز لبش بوسه برم روی من
لعل تر از لعل بدخشان شود
قامتم از عشق چو چوگان شده ست
قامت عشاق چو چوگان شود
پشت که چوگان شود از عاشقی
در هوس گوی زنخدان شود
من چو بگریم گهر ارزان کنم
او چو بخندد شکر ارزان شود
عشق مرا ابله و نادان گرفت
دل شده در عشق بدین سان شود
چون نظر عشق به دل ره کند
مردم دانا شده نادان شود
تازه شوم گر به رخ او رسم
سبزه تر و تازه به باران شود
دور شده ست از ره پیمان من
گر دل او برسر پیمان شود
دیر نپاید که بر این دل شده
رنج زیاده شده نقصان شود
زود بود زود که در مملکت
شاه سلیمان چو سلیمان شود
حرمت سلمان دهدش کردگار
هرکه بر این شاه ثناخوان شود
از پی آن است که از نام او
یا چو برون گیری سلمان شود
گرچه نه موسی است همی در کفش
رمح عدو بند چو ثعبان شود
معجز ملک است سزد گر به رمح
معجزه موسی عمران شود
دولت عالیش تواضع کند
گنبد گردونش به فرمان شود
از شرف و حرمت آن دست و تیغ
هر چه نه آسان بود آسان شود
مفلس از آن دست به نعمت رسد
کافر از آن تیغ مسلمان شود
ای شه عادل که چو عدلت رسید
نوبت هر ظلم به پایان شود
مرتبت فضل فزونی برد
منزلت علم فراوان شود
طایع ایام تو گردون شده است
خاضع فرمان تو کیوان شود
جامع فضلی و ز تو درج مدح
با شرف جامع قران شود
بحری و نشگفت که الفاظ ما
در صفت لولو و مرجان شود
تیره شود روز معادی اگر
تیر تو را حزم تو پیکان شود
موی شکافد سر تیغت اگر
تیغ تو را فهم تو افسان شود
دیر نپاید که به عون خدای
هر چه تو را رای بود آن شود
آنکه درش قبله آفاق شد
بر در اقبال تو دربان شود
هر که ز تشریف تو پوشیده نیست
زود بود زود که عریان شود
حرمت تو حرمت اسلام شد
رتبت تو رتبت ایمان شود
دست تو را باشد اگر فی المثل
دشمن تو رستم دستان شود
شاه زمانه پدر تو که عقل
در صفتش واله و حیران شود
چرخ بترسد چو سیاست کند
دشت بلرزد چو به میدان شود
آنکه به دندان بکند یشک پیل
خاضع او از بن دندان شود
هر که سر از طاعت او برگرفت
عمر براو یکسرده تاوان شود
مصلحت آنکه به درد اندراست
نیست جز آن کز پی درمان شود
روی چو زی روم نهد رایتش
خانه بر اعداش چو زندان شود
چشمه خورشید چو سر بر زند
نور کواکب همه پنهان شود
هر که نشد ساخته خدمتش
سوخته محنت الوان شود
دیر نپاید که به اقبال او
حضرت تو قبله ایران شود
خطه خوارزم زآثار تو
رشک عراقین و خراسان شود
عرصه گرگانج ز گل بعد از این
خوبتر از عرصه گرگان شود
ساحت او راحت جنت دهد
زینت او روضه رضوان شود
فر تو از بادیه گر بگذرد
خار مغیلان گل و ریحان شود
گل دمد از خاک بیابان خشک
ابر چو نقاش بیابان شود
عدل به ایام تو رونق گرفت
روز به خورشید درفشان شود
گر نشود عدل نگهبان ملک
ملک مزین شده ویران شود
بر در مدح تو ملازم شدم
نابغه معروف به نعمان شود
چون بخورم لقمه انعام تو
مدح توام حکمت لقمان شود
حاجتم آن است که اشعار تو
شعر مرا حجت و برهان شود
گر صفت جود تو گویم به شعر
دفتر من غرقه طوفان شود
نامه اشعار بدیع مرا
زین سپس از نام تو عنوان شود
شعر من از نام تو گردد شریف
مملکت آباد به سلطان شود
تا شود اوقات شب و روز راست
راست که خورشید به میزان شود
هر چه تو را رای بود راست باد
تا همه اوقات تو یکسان شود

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر ز جفا دوست پشیمان شود
کار من از عشق به سامان شود
هوش مصنوعی: اگر دوست به خاطر بدخلقیش پشیمان شود، عشق من به نتیجه‌ مطلوبی می‌رسد.
صبر کنم گرچه جفا می کند
آخر از آن کرده پشیمان شود
هوش مصنوعی: تحمل می‌کنم، اگرچه کسی با من بی‌رحمی می‌کند؛ چون در پایان، او از کار خود پشیمان خواهد شد.
مذهب خوبان ز جفا نگذرد
او سپس مذهب ایشان شود
هوش مصنوعی: آیین درستکاران تحت تأثیر بی‌مهری و ظلم قرار نمی‌گیرد، و پس از آنکه آسیب‌ها را دید، خود به بخشی از عقاید و باورهای آنان تبدیل می‌شود.
حال من از عشق پریشان کند
چون سر زلفینش پریشان شود
هوش مصنوعی: وضعیت من از عشق به قدری آشفته است که چون سر زلف‌هایش به هم بریزد، حال من نیز به هم می‌ریزد.
از همه جانها به محل بگذرد
جان که پسندیده جانان شود
هوش مصنوعی: از میان همه زندگی‌ها، جان تنها کسی به مقصد می‌رسد که مورد پسند محبوب واقع شود.
چشمه حیوان به لب دلبر است
بوسه او زان مدد جان شود
هوش مصنوعی: چشمه‌ای که حیات بخش است، نزد معشوق قرار دارد و بوسه‌اش موجب می‌شود که روح تازه‌ای بگیریم.
زلفش اگر خضر پیمبر نشد
چون به لب چشمه حیوان شود
هوش مصنوعی: اگر زلف او به زیبایی خضر پیمبر هم نرسد، وقتی که به لب چشمه زندگی می‌رسد، جلوه‌گری‌اش قابل توجه خواهد بود.
لعل بدخشان دو لب لعل اوست
خاصه که می نوشد و خندان شود
هوش مصنوعی: لب‌های سرخ و زیبا مانند لعل بدخشان است، به‌ویژه هنگامی که او می‌نوشد و لبخند می‌زند.
گر ز لبش وعده وصلم رسد
لعل بدخشان شکر افشان شود
هوش مصنوعی: اگر از لب او وعده‌ ملاقات و وصال به من برسد، دندان‌هایش مانند لعل بدخشان شیرین و خوشمزه خواهد شد.
چون ز لبش بوسه برم روی من
لعل تر از لعل بدخشان شود
هوش مصنوعی: وقتی که لبان او را می‌بوسم، رنگ رخسار من از سنگ‌های قیمتی بدخشان زیباتر و پررنگ‌تر می‌شود.
قامتم از عشق چو چوگان شده ست
قامت عشاق چو چوگان شود
هوش مصنوعی: به خاطر عشق، من به حالت یک چوگان درآمده‌ام و عشق نیز باعث می‌شود که کسانی که عاشقند، همچون چوگان‌ها شوند.
پشت که چوگان شود از عاشقی
در هوس گوی زنخدان شود
هوش مصنوعی: زمانی که عشق و آرزو در دل باشد، زخم‌ها و دردهای گذشته به فراموشی می‌روند و مثل گرد و غباری که بر پشت چوب بازی چرخیده می‌شود، محو می‌شوند. عشق می‌تواند به گونه‌ای ما را تحت تأثیر قرار دهد که ضعف و غم را از یاد ببریم.
من چو بگریم گهر ارزان کنم
او چو بخندد شکر ارزان شود
هوش مصنوعی: وقتی من اشک می‌ریزم، احساسات و ارزشمندی‌ام کم می‌شود، اما وقتی او می‌خندد، همه چیز شیرین‌تر و خوشمزه‌تر می‌شود.
عشق مرا ابله و نادان گرفت
دل شده در عشق بدین سان شود
هوش مصنوعی: عشق من را به انسان نادان و بی‌خبر تبدیل کرده و قلبم در این راه به چنین حالتی دچار شده است.
چون نظر عشق به دل ره کند
مردم دانا شده نادان شود
هوش مصنوعی: زمانی که عشق بر دل نگاهی می‌افکند، افراد با فهم و دانا، به ناگاه نادان و بی‌خبر می‌شوند.
تازه شوم گر به رخ او رسم
سبزه تر و تازه به باران شود
هوش مصنوعی: اگر به چهره او نگاه کنم، مثل سبزه‌ای که در باران تازه و سرزنده می‌شود، زنده و شاداب می‌شوم.
دور شده ست از ره پیمان من
گر دل او برسر پیمان شود
هوش مصنوعی: اگر دل او دوباره به عهد و پیمانش برگردد، از راهی که دور شده، باز خواهد گشت.
دیر نپاید که بر این دل شده
رنج زیاده شده نقصان شود
هوش مصنوعی: مدت زیادی نمی‌گذرد که این دل با مشکلات و رنج‌های فراوانی مواجه شده و این وضعیت به زودی کمتر خواهد شد.
زود بود زود که در مملکت
شاه سلیمان چو سلیمان شود
هوش مصنوعی: بسیار زود بود که در سرزمین شاه سلیمان، او مانند سلیمان بزرگ و پادشاهی شود.
حرمت سلمان دهدش کردگار
هرکه بر این شاه ثناخوان شود
هوش مصنوعی: هر کسی که با ستایش از این پادشاه سخن بگوید، خداوند حرمت سلمان را به او عطا خواهد کرد.
از پی آن است که از نام او
یا چو برون گیری سلمان شود
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخصی در تلاش است تا با فراموش کردن نام خدا یا خارج کردن آن از زندگی‌اش، به موفقیت یا مقام بلندی دست یابد، مانند سلمان که شخصیتی معتبر و بزرگ است. در واقع، این بیان نشان می‌دهد که تلاش برای رسیدن به اهداف بزرگ باید با حفظ ارتباط با خدا همراه باشد.
گرچه نه موسی است همی در کفش
رمح عدو بند چو ثعبان شود
هوش مصنوعی: اگرچه موسی در دستش عصایی ندارد، اما اگر عدو به او نزدیک شود، همانند مار بی‌رحم و خطرناک می‌شود.
معجز ملک است سزد گر به رمح
معجزه موسی عمران شود
هوش مصنوعی: اگر معجزه‌ای از ملک رخ دهد، شایسته است که مانند معجزه موسی پسر عمران باشد.
دولت عالیش تواضع کند
گنبد گردونش به فرمان شود
هوش مصنوعی: خوشبختی و سعادت بالای او باعث می‌شود که آسمان به احترام او سر تعظیم فرود آورد و به دستوراتش پاسخ دهد.
از شرف و حرمت آن دست و تیغ
هر چه نه آسان بود آسان شود
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است در ابتدا دشوار به نظر برسد، اما با عزت و احترام آن دست و تیغ، همه چیز آسان خواهد شد.
مفلس از آن دست به نعمت رسد
کافر از آن تیغ مسلمان شود
هوش مصنوعی: فقر و نیازمندی گاهی می‌تواند به خوشبختی و نعمت منجر شود، همان‌طور که یک شخص کافر ممکن است با قدرت ایمان مسلمان شود.
ای شه عادل که چو عدلت رسید
نوبت هر ظلم به پایان شود
هوش مصنوعی: ای پادشاه دادگر، هنگامی که عدالت تو برقرار گردد، زمان هر ظلم و ستم به سر خواهد رسید.
مرتبت فضل فزونی برد
منزلت علم فراوان شود
هوش مصنوعی: نیکی و فضیلت انسان باعث بالا رفتن مقام و منزلت او می‌شود و هرچه دانش بیشتری داشته باشد، این مقام بیشتر افزایش می‌یابد.
طایع ایام تو گردون شده است
خاضع فرمان تو کیوان شود
هوش مصنوعی: ایام و روزگار به گردون تسلیم شده‌اند و کیوان تحت فرمان تو قرار می‌گیرد.
جامع فضلی و ز تو درج مدح
با شرف جامع قران شود
هوش مصنوعی: فضایل تو باعث می‌شود که در مدح و ستایش از تو، قرآن نیز به کامل‌ترین شکل ممکن بیان شود.
بحری و نشگفت که الفاظ ما
در صفت لولو و مرجان شود
هوش مصنوعی: ما در وصف لولو و مرجان، به مانند دریا و شگفتی‌ها هستیم.
تیره شود روز معادی اگر
تیر تو را حزم تو پیکان شود
هوش مصنوعی: اگر روز واپسین تیره و تار شود، این به خاطر آن است که تیر تو، یعنی تدبیر و هوشمندی‌ات، به شکل پیکانی تبدیل شود.
موی شکافد سر تیغت اگر
تیغ تو را فهم تو افسان شود
هوش مصنوعی: اگر موی سرت را با تیغت بشکافم، این نشان‌دهنده‌ی آن است که درک و دانش تو به افسانه‌ای تبدیل می‌شود.
دیر نپاید که به عون خدای
هر چه تو را رای بود آن شود
هوش مصنوعی: مدت زیادی طول نخواهد کشید که به یاری خداوند، هر آنچه که برایت مناسب است، محقق خواهد شد.
آنکه درش قبله آفاق شد
بر در اقبال تو دربان شود
هوش مصنوعی: کسی که دروازه‌بان قله‌های موفقیت است، در برابر تو به عنوان پذیرای خوش‌آمد گویی خواهد ایستاد.
هر که ز تشریف تو پوشیده نیست
زود بود زود که عریان شود
هوش مصنوعی: هر کسی که نتواند از مقام تو پنهان بماند، به زودی مشخص خواهد شد و خود را عریان و نمایان خواهد کرد.
حرمت تو حرمت اسلام شد
رتبت تو رتبت ایمان شود
هوش مصنوعی: احترام تو به احترام اسلام تبدیل شد و مقام تو به مقام ایمان ارتقا یافت.
دست تو را باشد اگر فی المثل
دشمن تو رستم دستان شود
هوش مصنوعی: اگر فرض کنیم که دشمن تو شخصی به قدرت رستم دستان باشد، در این صورت تو نیز قادر به مواجهه با او هستی.
شاه زمانه پدر تو که عقل
در صفتش واله و حیران شود
هوش مصنوعی: پادشاه زمانه تو آن‌قدر دانشمند و باهوش است که حتی عقل نیز در توصیف او حیران و شگفت‌زده می‌شود.
چرخ بترسد چو سیاست کند
دشت بلرزد چو به میدان شود
هوش مصنوعی: وقتی سیاست و تدبیر اقدام می‌کنند، حال و هوای زندگی دچار تغییرات می‌شود و همه چیز تحت تأثیر قرار می‌گیرد. وقتی به میدانی بزرگ قدم گذاشته می‌شود، احساسات و بی‌قراری در فضا به وضوح حس می‌شود.
آنکه به دندان بکند یشک پیل
خاضع او از بن دندان شود
هوش مصنوعی: کسی که با دندانش یخ بزرگ را بشکند، آن‌قدر قدرت و اراده دارد که می‌تواند ستون فقرات فیل را نیز بشکند. این جمله به توانایی و قدرت انسان در انجام کارهای دشوار اشاره دارد.
هر که سر از طاعت او برگرفت
عمر براو یکسرده تاوان شود
هوش مصنوعی: هر کس که از اطاعت او سر باز بزند، عمرش به یکباره به عذاب و مجازات تبدیل می‌شود.
مصلحت آنکه به درد اندراست
نیست جز آن کز پی درمان شود
هوش مصنوعی: فایده‌ای که از درد و رنج به دست می‌آید، جز این نیست که شخص به دنبال بهبودی و درمان برود.
روی چو زی روم نهد رایتش
خانه بر اعداش چو زندان شود
هوش مصنوعی: وقتی که بروم، پرچمش بر دوش و خانه‌اش بر دشمنانش مانند زندان می‌شود.
چشمه خورشید چو سر بر زند
نور کواکب همه پنهان شود
هوش مصنوعی: زمانی که جلوه‌ی خورشید آغاز می‌شود، نور ستاره‌ها همگی ناپدید می‌شود.
هر که نشد ساخته خدمتش
سوخته محنت الوان شود
هوش مصنوعی: هر کس که نتوانسته است خود را به خدمت دیگران بسازد، زندگی‌اش پر از درد و رنج خواهد شد.
دیر نپاید که به اقبال او
حضرت تو قبله ایران شود
هوش مصنوعی: مدت زیادی نمی‌پاید که با خوش‌شانسی او، تو به عنوان قبله و محور توجه ایران شناخته می‌شوی.
خطه خوارزم زآثار تو
رشک عراقین و خراسان شود
هوش مصنوعی: خطه خوارزم به خاطر آثار و نشانه‌های تو، حسرت و آرزوی دو سرزمین عراق و خراسان را خواهد داشت.
عرصه گرگانج ز گل بعد از این
خوبتر از عرصه گرگان شود
هوش مصنوعی: بعد از این، باغ‌ها و مناطق دل‌انگیزتر از گرگان پر از گل خواهند شد.
ساحت او راحت جنت دهد
زینت او روضه رضوان شود
هوش مصنوعی: محل وجود او آرامش بهشت را به ارمغان می‌آورد و زیبایی‌های او به باغ رضوان تبدیل می‌شود.
فر تو از بادیه گر بگذرد
خار مغیلان گل و ریحان شود
هوش مصنوعی: اگر وزش نسیمی از چهره‌ات بگذرد، خار مغیلان به گل و ریحان تبدیل خواهد شد.
گل دمد از خاک بیابان خشک
ابر چو نقاش بیابان شود
هوش مصنوعی: در میانه‌ی بیابان خشک، گلِ زیبا و تازه‌ای می‌شکفد، مانند هنرمندی که نقاشی می‌کند و زیبایی را به تصویر می‌کشد.
عدل به ایام تو رونق گرفت
روز به خورشید درفشان شود
هوش مصنوعی: عدالت در روزگار تو شکوفا شده و روزها مانند خورشید می‌درخشند.
گر نشود عدل نگهبان ملک
ملک مزین شده ویران شود
هوش مصنوعی: اگر عدالت در حفظ کشور وجود نداشته باشد، حتی اگر سرزمین زیبا و آراسته باشد، در نهایت ویران و نابود خواهد شد.
بر در مدح تو ملازم شدم
نابغه معروف به نعمان شود
هوش مصنوعی: من به ستایش تو مشغول شدم تا مانند نعمان معروف و برجسته شوم.
چون بخورم لقمه انعام تو
مدح توام حکمت لقمان شود
هوش مصنوعی: هرگاه لقمه‌ای از نعمت‌های تو را تناول کنم، آن‌گاه در ستایش و تمجید تو همچون حکمت لقمان سخن می‌گویم.
حاجتم آن است که اشعار تو
شعر مرا حجت و برهان شود
هوش مصنوعی: آنچه من نیاز دارم این است که شعرهای تو دلیل و نشانه‌ای برای شعر من باشد.
گر صفت جود تو گویم به شعر
دفتر من غرقه طوفان شود
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از generosity و سخاوت تو بگویم، کلمات من چنان قوت و تأثیری دارند که دفتر شعرم در طوفانی غرق خواهد شد.
نامه اشعار بدیع مرا
زین سپس از نام تو عنوان شود
هوش مصنوعی: از این به بعد، اشعار زیبا و خلاقانه من با نام تو شناخته خواهند شد.
شعر من از نام تو گردد شریف
مملکت آباد به سلطان شود
هوش مصنوعی: شعر من با نام تو محترم و والا می‌شود و سرزمین پررونق و آباد به وسیله تو به پادشاهی تبدیل می‌شود.
تا شود اوقات شب و روز راست
راست که خورشید به میزان شود
هوش مصنوعی: زمانی که شب و روز به درستی و هماهنگی بگذرد، خورشید به میزان و توازن خواهد رسید.
هر چه تو را رای بود راست باد
تا همه اوقات تو یکسان شود
هوش مصنوعی: هر چیزی که از آن نظر و عقیده داری، امیدوارم که درست و صحیح باشد تا در تمام زمان‌ها و لحظه‌های زندگی‌ات، حالتی یکسان و ثابت را تجربه کنی.