شمارهٔ ۲۵
آزر و مانی که صورتهای دلبر کرده اند
نی رخ چون ماه و نی زلف چو عنبر کرده اند
عنبرین گیسوی و مه دیدار آن دلبر مرا
بی نیاز از صورت مانی و آزر کرده اند
نرگسش چشم است و سروش قد و خوبان نام او
ماه نرگس چشم و سرو ماه منظر کرده اند
وصف آن رخشنده عارض نعت آن تابنده روی
فهم و فکرت را به رتبت روم و ششتر کرده اند
اختیار دل ربودن بر لب شیرین اوست
گویی آن لب را به دل بردن مخیر کرده اند
همچو زنجیر و زره کار مرا در هم زده
حلقه و زنجیر آن زلف زره ور کرده اند
هم سرین فربه او هم میان لاغرش
عشق و صبرم را به تن فربی و لاغر کرده اند
بر دل و جان و تن من جور و بیداد و ستم
پیچ و تاب و چین آن زلف ستمگر کرده اند
رسم غارت نیست اندر لشکر سلطان، چرا
زلف و لفظش غارت خرخیز و عسگر کرده اند
شاه شاهان سنجر آن کز بیم دست و خنجرش
خطبه هر منبری بر نام سنجر کرده اند
از حروف دست و خنجر بیش باشد در جمل
فتحهایی کان مبارک دست و خنجر کرده اند
پادشاه هفت کشور گشت و هفت اختر مدار
بر مراد پادشاه هفت کشور کرده اند
در ازل لوج و قلم وقت قرار کارها
تا ابد ملک جهان بر وی مقرر کرده اند
هیبت او را فنای عمر خاقان داده اند
دولت او را زوال ملک قیصر کرده اند
از برای نسخت فتحش کرام الکاتبین
از شب و روز زمانه نقش دفتر کرده اند
چون دعای رستگاری چون ثنای کردگار
نامه های فتح او را هر دو از بر کرده اند
لطف او و حلم او و عفو او و خشم او
از مزاج باد و خاک و آب و آذر کرده اند
دست و تیغش در هلاک بت پرست و قمع کفر
اقتداگویی به دست و تیغ حیدر کرده اند
تیغ حیدر فتح خیبر کرد و دست و تیغ او
صد هزاران فتح بیش از فتح خیبر کرده اند
جرعه ای از جام او و قطره ای از بحر اوست
آنچ افریدون و دارا و سکندر کرده اند
تاج داران را مسخر کامرانان را ذلیل
او به ذات خود کند ایشان به لشکر کرده اند
پیش از این شاهان ز بهر تخت و افسر در مصاف
سرکشان را از سر شمشیر بی سر کرده اند
دولت و اقبال سلطان بازو و شمشیر او
صد ملک را در جهان با تاج و افسر کرده اند
شرع پیغمبر به ملک او همی نازد بدانک
ملک او را قوت شرع پیمبر کرده اند
اینک اهل شرع تا باقی بماند ملک او
وهم ها در بسته اند و دست ها بر کرده اند
اوست آن سلطان که خیر و شر و نحس و سعد را
اختران در خشم و خشنودیش مضمر کرده اند
بر همه شاهان مظفر شد که تقدیر و قضا
نام او را در ازل شاه مظفر کرده اند
چتر و تاجش چون ببیند دیده را صورت شود
کاسمآن دیگر و خورشید دیگر کرده اند
خانه خورشید برج شیر باشد بر فلک
وین سخن را همگنان نادیده باور کرده اند
از سر منجوق شه تابد همی خورشید فتح
زین قبل میدان او را شیر پیکر کرده اند
صورت ملک است و ملت زانکه نقاشان صنع
ملک و ملت را به ترکیبش مصور کرده اند
از میان دین و دنیا داوری برخاسته است
تا مراو را در میان هر دو داور کرده اند
در پناه دولت او در امان عدل او
آهوان در بیشه با شیران چراخور کرده اند
عدل و انصافش که گردانند گرد شرق و غرب
حنظل و زهر جهان را نوش و شکر کرده اند
دولتش چون حکم ایزد نصرتش چون دورچرخ
اهل مشرق را و مغرب را مسخر کرده اند
ملک او را حجت دعوی به معنی داده اند
نام او را حاجت دینار و منبر کرده اند
خسروان کش نایبانند از پی تعظیم او
نام او را نایب الله اکبر کرده اند
گر سخای خسروان را پیش از این اهل سخن
در صفت با ابر و با دریا برابر کرده اند
در سخن نام سخا دست و دل شاه جهان
در جهان بر ابر و بر دریا مزور کرده اند
از پی تقدیر عمر و از پی تقریر کار
چون دبیران قضا اول قلم تر کرده اند
ملک او را ابتدا بنیاد عالم گفته اند
عمر او را انتها تا روز محشر کرده اند
خنجر پر گوهر و پیکان زرینش به رزم
صد هزاران چشم را پر زر و گوهر کرده اند
کوشش و رزمش ز جان گر خصم را مفلس کند
مفلسان را بخشش و بزمش توانگر کرده اند
گر فلک فریاد خصمش نشنود معذور هست
کاسه و کوس شهنشه گوش او کر کرده اند
گر هلاک عادیان از باد صرصر گشته بود
لشکر او بر معادی فعل صرصر کرده اند
گر عدو از بیمشان در آتش سوزان شده ست
خویشتن در آتش سوزان سمندر کرده اند
چون کند آهنگ اعدا خلق پندارد مگر
باز و شاهین قصد دراج و کبوتر کرده اند
از نمایش گرچه روز رزم بحر اخضرند
ای بسا کز خون خصمان بحر احمر کردهاند
بر زمین آنجا که رزم آرد ز عکس موج خون
از ثریا تا ثری گویی معصفر کرده اند
روز بزمش گویی از بس چهره و قد بتان
از زمین تا آسمان کشمیر و کشمر کرده اند
شاه خورشیدست و بزمش چرخ و اندر بزم او
گویی از مریخ می وز زهره ساغر کرده اند
خسروا شاهنشها صورتگران صنع حق
ملک و ملت را به ترکیبت مصور کرده اند
گر سپاه تو به خواری قصد زی قیصر نکرد
هیبت و هول سپاهت قصد قیصر کرده اند
لشکر از فتح و ظفر داری و شاهان را ذلیل
روز کوشش لشکر تو زین دو لشکر کرده اند
باده و بزم تو را وقت صفات و گاه نعت
عاقلان با خلد و با کوثر برابر کرده اند
تا تو را در ملک باقی عمر جاویدان بود
ساقیان در جام زرین آب کوثر کرده اند
تا فلک را زیور اصلی ز اختر داده اند
تا عرض را نسبت کلی به جوهر کرده اند
جوهر تاجش چو اختر ز آسمان تابنده باد
کاسمان ملک را پر زیب و زیور کرده اند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آزر و مانی که صورتهای دلبر کرده اند
نی رخ چون ماه و نی زلف چو عنبر کرده اند
هوش مصنوعی: آزر و مانی که در هنر و زیبایی معروف هستند، هیچکدام نتوانستهاند چهرهای زیبا مانند معشوق بسازند؛ نه صورت او به مانند ماه است و نه زلفهایش به خوشبویی عطر عنبر.
عنبرین گیسوی و مه دیدار آن دلبر مرا
بی نیاز از صورت مانی و آزر کرده اند
هوش مصنوعی: موهای خوشبو و زیبایی آن عشق من، به قدری برایم جذاب و دلنشین است که مرا از نیاز به زیباییهای دیگر بینیاز کرده است.
نرگسش چشم است و سروش قد و خوبان نام او
ماه نرگس چشم و سرو ماه منظر کرده اند
هوش مصنوعی: چشمان او مانند گل نرگس است و قد او به مانند درخت سرو زیباست. سایر زیبایی ها نیز او را با نام ماه تشبیه کرده اند، به خاطر چشمان نرگس مانند و قدش که چون ماه زیباست.
وصف آن رخشنده عارض نعت آن تابنده روی
فهم و فکرت را به رتبت روم و ششتر کرده اند
هوش مصنوعی: چهره زیبا و درخشان او را به گونهای توصیف کردهاند که درک و فهم ما را از زیبایی به بالاترین مرتبه میبرد، همچون هنری بینظیر در روم و ششتر.
اختیار دل ربودن بر لب شیرین اوست
گویی آن لب را به دل بردن مخیر کرده اند
هوش مصنوعی: دل را تنها لب شیرین او میتواند به تسخیر درآورد، گویی که آن لب به دل اختیار داده است که خود را در دست او قرار دهد.
همچو زنجیر و زره کار مرا در هم زده
حلقه و زنجیر آن زلف زره ور کرده اند
هوش مصنوعی: بدن من مانند زنجیر و زره تحت تأثیر قرار گرفته و زنجیرهای زلف او مرا به شدت گرفتار کردهاند.
هم سرین فربه او هم میان لاغرش
عشق و صبرم را به تن فربی و لاغر کرده اند
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که هم قسمت بالایی و خوشفرم او و هم قسمت میانی که لاغر است، به نوعی باعث شدهاند که عشق و صبر من تحت تأثیر قرار بگیرد و در من احساسات متضادی ایجاد کنند. این شخص به من احساس سنگینی و نازکی را منتقل کرده است.
بر دل و جان و تن من جور و بیداد و ستم
پیچ و تاب و چین آن زلف ستمگر کرده اند
هوش مصنوعی: سختی و ظلمی که به دل و جان و تن من وارد شده، مانند پیچ و تاب و چروکهایی است که زلفهای یک ظالم ایجاد کردهاند.
رسم غارت نیست اندر لشکر سلطان، چرا
زلف و لفظش غارت خرخیز و عسگر کرده اند
هوش مصنوعی: در لشکر سلطان، به رسم غارت کاری نمیکنند، زیرا زلف و کلام او باعث شده است که دلها و نیروها را به تسخیر درآورند.
شاه شاهان سنجر آن کز بیم دست و خنجرش
خطبه هر منبری بر نام سنجر کرده اند
هوش مصنوعی: شاه سنجر، که از قدرت و ترسهایش همه میترسیدند، باعث شده است که دیگران در هر مناسبتی از او و نامش یاد کنند و دربارهاش سخنرانی کنند.
از حروف دست و خنجر بیش باشد در جمل
فتحهایی کان مبارک دست و خنجر کرده اند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تعداد زیادی از پیروزیها و موفقیتها با تلاش و قدرت دست و خنجر به دست آمدهاند. به عبارت دیگر، دست و خنجر نماد تلاش و مبارزه هستند و نشان دهنده این است که موفقیتها به واسطه کار و جنگ آوری حاصل شدهاند.
پادشاه هفت کشور گشت و هفت اختر مدار
بر مراد پادشاه هفت کشور کرده اند
هوش مصنوعی: پادشاهی که بر هفت کشور حکمرانی میکند، به خواستههای خود دست یافته و هفت ستارهی درخشان هم به حمایت از او در آمدهاند.
در ازل لوج و قلم وقت قرار کارها
تا ابد ملک جهان بر وی مقرر کرده اند
هوش مصنوعی: در ابتدا، لوح و قلم برای تعیین سرنوشت کارها به کار گرفته شدهاند و تا ابد، سرنوشت جهان بر آنها نوشته شده است.
هیبت او را فنای عمر خاقان داده اند
دولت او را زوال ملک قیصر کرده اند
هوش مصنوعی: قدرت و جلال او باعث شده که عمر پادشاهان بزرگی مثل خاقان به پایان برسد و سلطنت او باعث سقوط و نابودی سلطنت قیصر شده است.
از برای نسخت فتحش کرام الکاتبین
از شب و روز زمانه نقش دفتر کرده اند
هوش مصنوعی: برای ثبت کارهای خوب و بد انسانها، نویسندگانی آسمانی از شب و روز زندگی او نوشتههایی تهیه کردهاند.
چون دعای رستگاری چون ثنای کردگار
نامه های فتح او را هر دو از بر کرده اند
هوش مصنوعی: زمانی که دعا برای نجات و ستایش خداوند در کنار هم قرار میگیرند، نتیجهای پیروزمندانه و موفقیتآمیز را رقم میزنند که هر دو، به خوبی از خاطر سپرده شدهاند.
لطف او و حلم او و عفو او و خشم او
از مزاج باد و خاک و آب و آذر کرده اند
هوش مصنوعی: محبت، بردباری، بخشش و حتی خشم او، همه از ترکیب عناصر طبیعی مانند باد، خاک، آب و آتش شکل گرفتهاند.
دست و تیغش در هلاک بت پرست و قمع کفر
اقتداگویی به دست و تیغ حیدر کرده اند
هوش مصنوعی: دست و شمشیر او باعث نابودی بتپرستان و ریشهکن کردن کفر است و کسانی که به او اقتدا کردهاند نیز با همین دستان و شمشیر حیدر (علیبنابیطالب) عمل کردهاند.
تیغ حیدر فتح خیبر کرد و دست و تیغ او
صد هزاران فتح بیش از فتح خیبر کرده اند
هوش مصنوعی: تیغ حیدر، یعنی شمشیر علی، در جنگ خیبر پیروزی بزرگی به دست آورد، اما اکنون دست و شمشیر او هزاران پیروزی دیگر در طول تاریخ رقم زدهاند.
جرعه ای از جام او و قطره ای از بحر اوست
آنچ افریدون و دارا و سکندر کرده اند
هوش مصنوعی: نوشیدن از جام آن شخصیت و برخورداری از اندکی از دریای وجود او، مشابه کارهایی است که افریدون، دارا و سکندر انجام دادهاند.
تاج داران را مسخر کامرانان را ذلیل
او به ذات خود کند ایشان به لشکر کرده اند
هوش مصنوعی: قدرتمندان را به سخره میگیرد و کامیابان را خوار و خفیف میشمارد. او با ذات خود بر این امر تسلط دارد و آنها را به لشکری در آورده است.
پیش از این شاهان ز بهر تخت و افسر در مصاف
سرکشان را از سر شمشیر بی سر کرده اند
هوش مصنوعی: پیش از این، پادشاهان برای حفظ سلطنت و تاج و تخت خود، دشمنان را با شمشیر به زمین زده و نابود کردهاند.
دولت و اقبال سلطان بازو و شمشیر او
صد ملک را در جهان با تاج و افسر کرده اند
هوش مصنوعی: قدرت و شانس یک پادشاه به نیرو و توانایی او بستگی دارد و همین قدرت باعث شده که او ممالک زیادی را با شکوه و عظمت هدایت کند.
شرع پیغمبر به ملک او همی نازد بدانک
ملک او را قوت شرع پیمبر کرده اند
هوش مصنوعی: معنی این بیت این است که قانون و دستورات پیامبر باعث فخر و برتری حکومت او شده است، چرا که قدرت و استحکام حکومت به خاطر پیروی از آن دستورات است.
اینک اهل شرع تا باقی بماند ملک او
وهم ها در بسته اند و دست ها بر کرده اند
هوش مصنوعی: اکنون دست اندرکاران دین برای حفظ حکومت او، نابخردیها و خیالپردازیها را به وجود آورده و همه تلاش خود را کردهاند.
اوست آن سلطان که خیر و شر و نحس و سعد را
اختران در خشم و خشنودیش مضمر کرده اند
هوش مصنوعی: او همان پادشاهی است که نیکی و بدی، شگون و نحسی، همه در ستارهها نهفته است و این ستارهها تحت اراده و خواست او قرار دارند.
بر همه شاهان مظفر شد که تقدیر و قضا
نام او را در ازل شاه مظفر کرده اند
هوش مصنوعی: همه شاهان متوجه شدند که سرنوشت و قضا او را از قبل به عنوان شاه مظفر معین کرده است.
چتر و تاجش چون ببیند دیده را صورت شود
کاسمآن دیگر و خورشید دیگر کرده اند
هوش مصنوعی: وقتی چتر و تاج او را میبیند، چشمهایمان به شکلی میشود که گویی صورتش را به گونهای دیگر و تابش خورشید را به نوعی دیگر تجربه میکنیم.
خانه خورشید برج شیر باشد بر فلک
وین سخن را همگنان نادیده باور کرده اند
هوش مصنوعی: خورشید در فصل تابستان و در زمان برج شیر در آسمان قرار دارد و مردم به این موضوع اعتماد کردهاند، هرچند که این سخن بهطور کامل بررسی نشده است.
از سر منجوق شه تابد همی خورشید فتح
زین قبل میدان او را شیر پیکر کرده اند
هوش مصنوعی: خورشید پیروزی از سر منجوق شاه میتابد و او را به نمادی از قدرت و شجاعت تبدیل کردهاند.
صورت ملک است و ملت زانکه نقاشان صنع
ملک و ملت را به ترکیبش مصور کرده اند
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به اینکه نمای ظاهری و زیبایی کارها و افراد به دست هنرمندان و نقاشان خلق شده است. به عبارتی، شکل و صورت انسانها و جامعه از طریق هنر و خلاقیت به تصویر کشیده شده و نشاندهنده ساختار و سازمان دهی آنهاست. این بیان تصویری از تلاش هنرمندان در نمایاندن واقعیتهای زندگی و جامعه است.
از میان دین و دنیا داوری برخاسته است
تا مراو را در میان هر دو داور کرده اند
هوش مصنوعی: میان دین و دنیا، شخصی به قضاوت نشسته است تا مرا در بین این دو، داور قرار دهد.
در پناه دولت او در امان عدل او
آهوان در بیشه با شیران چراخور کرده اند
هوش مصنوعی: در سایه نعمت و حکومت او، همه در امنیت هستند و عدالت او به قدری فراگیر است که آهوان و شیران در کنار یکدیگر در مرتع چرا میکنند.
عدل و انصافش که گردانند گرد شرق و غرب
حنظل و زهر جهان را نوش و شکر کرده اند
هوش مصنوعی: عدالت و انصاف او به اندازهای گسترده است که در همه جا، چه در شرق و چه در غرب، تلخیها و مشکلات جهان را به شیرینی تبدیل کرده است.
دولتش چون حکم ایزد نصرتش چون دورچرخ
اهل مشرق را و مغرب را مسخر کرده اند
هوش مصنوعی: دولت او مانند فرمان الهی است و پیروزیاش همانند حرکت چرخهای زمان، تمامی اهل شرق و غرب را تسخیر کرده است.
ملک او را حجت دعوی به معنی داده اند
نام او را حاجت دینار و منبر کرده اند
هوش مصنوعی: او را به مقام و جایگاه بلندی رساندهاند و به او قدرت و سلطنت دادهاند، طوری که نامش به نیازمندی و ثروت معروف شده و او را به خدایی که بر منبر سخن میگوید، تشبیه کردهاند.
خسروان کش نایبانند از پی تعظیم او
نام او را نایب الله اکبر کرده اند
هوش مصنوعی: خسروان به جای او نمایندگان را فرستادهاند تا به احترام او بیایند و به همین خاطر، نام او را بزرگتر از همه نمایندگان خود گذاشتهاند.
گر سخای خسروان را پیش از این اهل سخن
در صفت با ابر و با دریا برابر کرده اند
هوش مصنوعی: اگر بزرگی و بخشش پادشاهان را پیش از این، اهل ادب و سخن با ابر و دریا مقایسه کردهاند، این کار نشاندهنده عظمت و وسعت بخشش آنهاست.
در سخن نام سخا دست و دل شاه جهان
در جهان بر ابر و بر دریا مزور کرده اند
هوش مصنوعی: در صحبت از generosity و بخشندگی، نام شاه جهان با دلی بزرگ و دست باز یاد میشود. او به حدی بزرگوار است که در آسمان و دریا نیز نامش شناخته شده است.
از پی تقدیر عمر و از پی تقریر کار
چون دبیران قضا اول قلم تر کرده اند
هوش مصنوعی: در پی سرنوشت زندگی و برای نوشتن سرنوشت انسانها، مانند دبیران حاکم، ابتدا قلم را آماده کردهاند.
ملک او را ابتدا بنیاد عالم گفته اند
عمر او را انتها تا روز محشر کرده اند
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که پادشاه خداوند (یا ملک) را مبدأ و آغاز جهان معرفی کردهاند و عمر او را محدود به پایان دنیا و روز قیامت میدانند. به عبارت دیگر، وجود خداوند به عنوان آغازگر جهان شناخته میشود و در عین حال، استمرار و وجودش فراتر از زمان و جهان مادی است.
خنجر پر گوهر و پیکان زرینش به رزم
صد هزاران چشم را پر زر و گوهر کرده اند
هوش مصنوعی: خنجر با سنگهای قیمتی و تیر طلاییاش، در جنگ، چشمهای بسیاری را پر از زیبایی و جلا کرده است.
کوشش و رزمش ز جان گر خصم را مفلس کند
مفلسان را بخشش و بزمش توانگر کرده اند
هوش مصنوعی: هر تلاشی و جنگی که او انجام دهد، اگر دشمن را به بیپولی و ناچیزی برساند، این بینوایان را بخشش و مهمانی او توانگر کرده است.
گر فلک فریاد خصمش نشنود معذور هست
کاسه و کوس شهنشه گوش او کر کرده اند
هوش مصنوعی: اگر آسمان صدای دشمنش را نشنود، قابل درک است زیرا کاسه و طبل شاه صدای او را کر کردهاند.
گر هلاک عادیان از باد صرصر گشته بود
لشکر او بر معادی فعل صرصر کرده اند
هوش مصنوعی: اگر هلاکت و نابودی مردم عادی به خاطر باد سرد و سخت (یعنی باد صرصر) رخ داده باشد، پس لشکر او نیز در عمل، مانند آن باد عمل کردهاند و باعث نابودی شدهاند.
گر عدو از بیمشان در آتش سوزان شده ست
خویشتن در آتش سوزان سمندر کرده اند
هوش مصنوعی: اگر دشمن از ترس ما در آتش سوزان قرار گرفته، ما نیز خود را در آتش سوزان قرار دادهایم مانند سمندر که در آتش زندگی میکند.
چون کند آهنگ اعدا خلق پندارد مگر
باز و شاهین قصد دراج و کبوتر کرده اند
هوش مصنوعی: وقتی دشمنان به حرکت درمیآیند، مردم فکر میکنند که شاید باز و شاهین دنبال دراج و کبوتر هستند.
از نمایش گرچه روز رزم بحر اخضرند
ای بسا کز خون خصمان بحر احمر کردهاند
هوش مصنوعی: با اینکه در روز جنگ و نبرد، میدان مثل دریا سرسبز و شاداب به نظر میرسد، اما چه بسا که از خون دشمنان، دریا به رنگ قرمز درآمده است.
بر زمین آنجا که رزم آرد ز عکس موج خون
از ثریا تا ثری گویی معصفر کرده اند
هوش مصنوعی: در آن مکان که جنگ و نبرد در جریان است، خون مانند موجی از بالا به پایین روان است، گویی زمین را با رنگ سرخ آغشته کردهاند.
روز بزمش گویی از بس چهره و قد بتان
از زمین تا آسمان کشمیر و کشمر کرده اند
هوش مصنوعی: در روز مهمانیاش، گویی چهره و قامت بتان به قدری زیبا و دلربا است که آنها را از زمین تا آسمان کشمیر و کشمر به تصویر کشیدهاند.
شاه خورشیدست و بزمش چرخ و اندر بزم او
گویی از مریخ می وز زهره ساغر کرده اند
هوش مصنوعی: شاه مانند خورشید است و مهمانی او همانند چرخ و گردونه است. در این مهمانی، گویا از سیاره مریخ بادی میوزد و سیاره زهره را به مانند ظرفی پر از شراب آماده کردهاند.
خسروا شاهنشها صورتگران صنع حق
ملک و ملت را به ترکیبت مصور کرده اند
هوش مصنوعی: شاهنشاه، هنرآفرینان خداوند، شکل و زیبایی ملک و مردم را با دقت و هنرمندی خلق کردهاند.
گر سپاه تو به خواری قصد زی قیصر نکرد
هیبت و هول سپاهت قصد قیصر کرده اند
هوش مصنوعی: اگر لشکر تو با ذلت به سمت قیصر حرکت نکرد، پس قدرت و وحشت لشکر تو به سوی قیصر رفته است.
لشکر از فتح و ظفر داری و شاهان را ذلیل
روز کوشش لشکر تو زین دو لشکر کرده اند
هوش مصنوعی: تو در پیروزی و موفقیت لشکری داری که موجب ذلت شاهان شده است؛ روزی که تو به کوشش و تلاش خود ادامه میدهی، این دو لشکر به یاری تو آمدهاند.
باده و بزم تو را وقت صفات و گاه نعت
عاقلان با خلد و با کوثر برابر کرده اند
هوش مصنوعی: در زمان بیان ویژگیها و توصیفهای عاشقانه، باده و جشن تو را با بهشت و نعمتهای آن برابر دانستهاند.
تا تو را در ملک باقی عمر جاویدان بود
ساقیان در جام زرین آب کوثر کرده اند
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در این جهان زندگی میکنی و عمر با برکتی داری، نوشیدنیهای گرانبها و زیبا برایت آماده کردهاند.
تا فلک را زیور اصلی ز اختر داده اند
تا عرض را نسبت کلی به جوهر کرده اند
هوش مصنوعی: فلک را زیبایی اصلیاش را از ستارهها دادهاند و فضای زمین را به جوهر اصلیاش مرتبط کردهاند.
جوهر تاجش چو اختر ز آسمان تابنده باد
کاسمان ملک را پر زیب و زیور کرده اند
هوش مصنوعی: جواهرات تاج او مانند ستارهای در آسمان درخشان باشد و آسمان را پر از زیبایی و زینت کردهاند.