شمارهٔ ۱۵
جور از این برکشیده ایوانست
که بر او مشتری و کیوانست
دم سردی که برکشد مردم
هم از این برکشیده ایوانست
آدمی را ز دور این ایوان
جور انواع و رنج الوانست
گرچه گه سعد و گاه نحس دهد
ورچه گه رزق و گاه حرمانست
زو چه نالی که چون تو مجبورست
زو چه رنجی که چون تو حیرانست
شحنه کارگاه تقدیر است
حاجب بارگاه سلطانست
نایب پرده دار اسرار است
پرده رازهای پنهانست
دورر او هر چه کرد و هر چه کند
کرده کردگار کیهانست
جان که جان آفرین به ما داده ست
ملک ما نیست بلکه مهمانست
نزد برنا و پیر عاریتی است
مرگ در حق هر دو یکسانست
ساقی مرگ را به بزم اجل
ساتگینی همیشه گردانست
در چنین بزم با چنین ساقی
دوستگانی سپردن جانست
جان به جان آفرین دهد روزی
آنکه ما را چو جان جانانست
جان چو با زندگان نخواهد ماند
زنده از زندگی پشیمانست
آن سه دانا که هر یکی ز یشان
فیلسوف زمین یونانست
طب و جز علم طب در این عالم
یادگار علوم ایشانست
به سه علت ز جان جدا ماندند
جان سپردن نه کار آسانست
هر یکی را به علتی بردند
گرچه درمان آن بسی دانست
آن یکی رنجه دل شد از اسهال
گفتی اسهال نیست طوفانست
آب را در خم شکسته ببست
شکم خویش بست نتوانست
جان بداد و علاج سود نداشت
جان نه در بر به عهد و پیمانست
دیگری را پدید گشت امساک
گفت تدبیر درد درمانست
جان به درمان نماند در براو
رفتن جان به حکم و فرمانست
جان آن دیگری به فالج رفت
بترین رنج جانور آنست
تا بدانی که از برای اجل
نام هر زنده ای به دیوانست
زندگی را زوال در پیش است
زنده بی زوال یزدانست
(تن به زندان گور خواهد ماند
گرچه جان را به جای زندانست
مرگ چون موم نرم خواهد کرد
تن ما گر ز سنگ و سندانست
عاقبت بی حیات خواهی گشت
گر غذای تو آب حیوانست
تا ننازی به دولت و نصرت
که همه نصرت تو خذلانست
در جهان نصرت پسندیده
کردن طاعت جهانبانست
هر زیادت که جز به طاعت اوست
بتر از صد هزار نقصانست
جز به طاعت نجات نتوان یافت
سبزه را تازگی ز بارانست
جز به دانش مراد نتوان دید
چرخ و مه را بقا ز دورانست
ور به روی و ریاست طاعت تو
پس همان طاعت تو عصیانست
در جهان نصرت پسندیده
کردن طاعت جهانبانست)
ای تو را خانه های آبادان
خانه دینت سخت ویرانست
غم ایمان خویش خور که تو را
روز محشر امان به ایمانست
وگر ایمانت هست و تقوی نه
خاتم ملک بی سلیمانست
چشم گریانت کو ز ترس خدای
گر ز محشر دل تو ترسانست
خوش همی خند و هیچ باک مدار
که ز ظلم تو خلق گریانست
بره بریان کنی ز مال یتیم
آن بره نیست خوک بریانست
همه کارت خور است و آسایش
مخور آسان که این خور آسانست
کار دنیا اگر فراهم شد
کار عقبیت بس پریشانست
می ندانی که از خدای جهان
با تو در روز و شب نگهبانست
نفسی در رضای نفس مزن
کان نفس در رضای شیطانست
عدل و انصاف و رحم عادت کن
گر مرادت رضای رحمانست
عمر کان بی رضای حق گذرد
بر همه اهل عمر تاوانست
گر به نزدیک خود مسلمانی
این نه رسم و ره مسلمانست
توشه راه آخرت بردار
که رهی دور و پر بیابانست
توشه تو نه کوزه آب است
توشه تو نه سفره نانست
زهد و اسلام و طاعت و تقوی است
علم و ایمان و عدل و احسانست
شعر صابر ز بحر خاطر و طبع
غصه در و رشک مرجانست
گفته او شنو که گفته او
نه ز جنس فلان و بهمانست
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جور از این برکشیده ایوانست
که بر او مشتری و کیوانست
هوش مصنوعی: ظلم و ستمی که بر تو رفته، باعث شده است که تو همچون فروشندهای در بازار شدید و در نظر دیگران برایتان ارزشگذاری میشود.
دم سردی که برکشد مردم
هم از این برکشیده ایوانست
هوش مصنوعی: هرگاه نسیم سردی بوزد، مردم نیز از این لحظه بهرهبرداری و لذت میکنند.
آدمی را ز دور این ایوان
جور انواع و رنج الوانست
هوش مصنوعی: انسان از دور نشانهایی از تنوع و سختیهای مختلف را میبیند که در زندگی وجود دارد.
گرچه گه سعد و گاه نحس دهد
ورچه گه رزق و گاه حرمانست
هوش مصنوعی: هرچند که روزهایی خوش و روزهایی ناخوش داریم و بعضی وقتها روزی و نعمت نصیب میشود و برخی اوقات محرومیت و کمبود.
زو چه نالی که چون تو مجبورست
زو چه رنجی که چون تو حیرانست
هوش مصنوعی: چرا نالیده میشوی وقتی که خودت هم در همین وضعیت گرفتار هستی؟ چرا دچار رنج میشوی وقتی که در سردرگمی به سر میبری؟
شحنه کارگاه تقدیر است
حاجب بارگاه سلطانست
هوش مصنوعی: شحنه کارگاه سرنوشت است و نگهبانی دربار پادشاه به عهده اوست.
نایب پرده دار اسرار است
پرده رازهای پنهانست
هوش مصنوعی: نایب به عنوان نگهبان اسرار عمل میکند و پردهها حافظ رازهای نهانی هستند.
دورر او هر چه کرد و هر چه کند
کرده کردگار کیهانست
هوش مصنوعی: هر آنچه که او انجام داد و هر آنچه که در آینده انجام خواهد داد، به دست خالق و پروردگار جهان است.
جان که جان آفرین به ما داده ست
ملک ما نیست بلکه مهمانست
هوش مصنوعی: جان، که خداوند آن را به ما بخشیده، مال ما نیست؛ بلکه همچون مهمانی در وجود ماست و ما فقط میزبان آن هستیم.
نزد برنا و پیر عاریتی است
مرگ در حق هر دو یکسانست
هوش مصنوعی: مرگ برای جوان و پیر هیچ تفاوتی ندارد و در واقع برای هر دو یک وضعیت مشترک و برابر است.
ساقی مرگ را به بزم اجل
ساتگینی همیشه گردانست
هوش مصنوعی: ساقی مرگ را در مهمانی مرگ به شکل زیبایی و با خوشحالی گردانده است.
در چنین بزم با چنین ساقی
دوستگانی سپردن جانست
هوش مصنوعی: در چنین مهمانی و در کنار چنین ساقی، سپردن جان به دوستیها است.
جان به جان آفرین دهد روزی
آنکه ما را چو جان جانانست
هوش مصنوعی: نفس ما روزی به جان آفرین خواهد سپرد، زمانی که ما را همچون جان عزیز خود بداند.
جان چو با زندگان نخواهد ماند
زنده از زندگی پشیمانست
هوش مصنوعی: اگر روح از همراهی با زندهها راضی نباشد، نشاندهندهی ناامیدی او از زندگی است.
آن سه دانا که هر یکی ز یشان
فیلسوف زمین یونانست
هوش مصنوعی: سه حکیم وجود دارند که هر یک از آنها فیلسوفانی بزرگ از سرزمین یونان هستند.
طب و جز علم طب در این عالم
یادگار علوم ایشانست
هوش مصنوعی: در این دنیا، فقط علم پزشکی از تمام دانشهای آنها باقی مانده است.
به سه علت ز جان جدا ماندند
جان سپردن نه کار آسانست
هوش مصنوعی: به سه دلیل، جانها از بدن جدا نشدند؛ زیرا جان دادن کار آسانی نیست.
هر یکی را به علتی بردند
گرچه درمان آن بسی دانست
هوش مصنوعی: هرکس به دلیلی به جایی رفت، هرچند که درمان آن مشکل را به خوبی میشناخت.
آن یکی رنجه دل شد از اسهال
گفتی اسهال نیست طوفانست
هوش مصنوعی: کسی که دلش از نگرانی و درد رنج میبرد، به مثابه اینکه از اسهال رنج میکشد، میگوید که این فقط مشکل کوچکی نیست، بلکه به شدت مانند یک طوفان است.
آب را در خم شکسته ببست
شکم خویش بست نتوانست
هوش مصنوعی: آب در ظرف شکسته نمیماند، زیرا نمیتواند خود را نگه دارد.
جان بداد و علاج سود نداشت
جان نه در بر به عهد و پیمانست
هوش مصنوعی: جانش را فدا کرد، اما هیچ درمانی نداشت؛ اینکه جانش در دستان دیگران است و به وعدهها و پیمانها وابسته است.
دیگری را پدید گشت امساک
گفت تدبیر درد درمانست
هوش مصنوعی: دیگری به وجود آمد و با خود اندیشه کرد که این محدودیت و احتیاط، راه حل مناسبی برای مشکلات و دردهاست.
جان به درمان نماند در براو
رفتن جان به حکم و فرمانست
هوش مصنوعی: زندگی دیگر تاب دوری ندارد و رفتن به سوی محبوب، بر اساس تقدیر و اراده است.
جان آن دیگری به فالج رفت
بترین رنج جانور آنست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هنگامی که جان یک موجود دیگر به خطر میافتد یا به حالت نابودی نزدیک میشود، بزرگترین درد و رنج برای آن موجود زندهای که جانش در خطر است، حس میشود. در واقع، هنگامی که موجودی در معرض آسیب یا مرگ قرار میگیرد، درد و رنجش به اوج میرسد.
تا بدانی که از برای اجل
نام هر زنده ای به دیوانست
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هر موجود زندهای روزی به سرانجام خود میرسد و موعد مرگ هر کس در سرنوشتش نوشته شده است. این موضوع به نوعی اشاره به inevitability (اجتنابناپذیری) مرگ و تقدیر دارد.
زندگی را زوال در پیش است
زنده بی زوال یزدانست
هوش مصنوعی: زندگی به سمت نابودی میرود، اما تنها چیزی که جاودان و بیزوال است، خداوند یکتاست.
(تن به زندان گور خواهد ماند
گرچه جان را به جای زندانست
هوش مصنوعی: بدن در قبر خواهد ماند، هرچند که روح در آزادی باشد.
مرگ چون موم نرم خواهد کرد
تن ما گر ز سنگ و سندانست
هوش مصنوعی: مرگ همچون موم، جسم ما را لطیف و نرم خواهد کرد، حتی اگر این جسم از سنگ و آهن ساخته شده باشد.
عاقبت بی حیات خواهی گشت
گر غذای تو آب حیوانست
هوش مصنوعی: اگر زندگیات وابسته به چیزهایی باشد که فقط جنبه حیوانی دارند، در نهایت بدون روح و معنایی خواهی ماند.
تا ننازی به دولت و نصرت
که همه نصرت تو خذلانست
هوش مصنوعی: این جمله به ما یادآوری میکند که به موفقیتها و حمایتهایی که داشتهایم نبالیم، زیرا در حقیقت هر نوع پیروزی ممکن است به خاطر ضعفها و ناتوانیهای ما باشد. به عبارت دیگر، نباید خود را به خاطر نصرتها و موفقیتها برتر از دیگران بدانیم، چرا که ممکن است آنچه به نظر میرسد نتیجهی زحمت خودمان باشد، در واقع به دلیل عواملی خارج از کنترل ما اتفاق افتاده باشد.
در جهان نصرت پسندیده
کردن طاعت جهانبانست
هوش مصنوعی: در این دنیا، پسندیده است که اطاعت و پیروی از خداوند را در نظر بگیریم و در آن گام برداریم.
هر زیادت که جز به طاعت اوست
بتر از صد هزار نقصانست
هوش مصنوعی: هر افزونتری که غیر از اطاعت اوست، بدتر از صد هزار کمبود است.
جز به طاعت نجات نتوان یافت
سبزه را تازگی ز بارانست
هوش مصنوعی: تنها در سایه اطاعت میتوان نجات یافت، همانطور که سبزه تنها با باران تازه و سرزنده میشود.
جز به دانش مراد نتوان دید
چرخ و مه را بقا ز دورانست
هوش مصنوعی: تنها با دانایی میتوان به درستی به چرخ و ماه نگریست؛ زیرا بقا و ماندگاری آنها به گذر زمان وابسته است.
ور به روی و ریاست طاعت تو
پس همان طاعت تو عصیانست
هوش مصنوعی: اگر به خاطر مقام و قدرت تو اطاعت بشود، پس همان اطاعت در واقع نافرمانی است.
در جهان نصرت پسندیده
کردن طاعت جهانبانست)
هوش مصنوعی: در دنیا، پسندیدهترین کارها، اطاعت و فرمانبرداری از خداوند و سرپرست عالم است.
ای تو را خانه های آبادان
خانه دینت سخت ویرانست
هوش مصنوعی: ای تو که در خانههای آبادان زندگی میکنی، خانهات به شدت خراب است و دینت مورد آسیب قرار گرفته.
غم ایمان خویش خور که تو را
روز محشر امان به ایمانست
هوش مصنوعی: غم ایمان خود را داشته باش، زیرا در روز قیامت تنها ایمان تو به تو کمک خواهد کرد.
وگر ایمانت هست و تقوی نه
خاتم ملک بی سلیمانست
هوش مصنوعی: اگر ایمان و تقوای تو واقعی باشد، پس سلطنت و فرمانروایی بدون سلیمان ارزشی ندارد.
چشم گریانت کو ز ترس خدای
گر ز محشر دل تو ترسانست
هوش مصنوعی: چشمت که به خاطر ترس از خدا میگرید، اگر دل تو از قیامت میترسد، نشان دهنده این است که تو باید از آن نگرانیها دوری کنی.
خوش همی خند و هیچ باک مدار
که ز ظلم تو خلق گریانست
هوش مصنوعی: بخند و شاد باش، نگران نباش که مردم از ظلم تو ناراحت و گریهکنان هستند.
بره بریان کنی ز مال یتیم
آن بره نیست خوک بریانست
هوش مصنوعی: اگر برهای را به عنوان قربانی بپزید که متعلق به یتیم باشد، آن بره نیست که ارزش دارد، بلکه مانند خوکی است که در حال پختن است.
همه کارت خور است و آسایش
مخور آسان که این خور آسانست
هوش مصنوعی: نگران جمع کردن آسایش و راحتی نباش، چون به دست آوردن آن بسیار ساده و بیدردسر است؛ بلکه باید به کار و تلاش خود ادامه دهی، زیرا زندگی پر از چالشها و سختیهاست.
کار دنیا اگر فراهم شد
کار عقبیت بس پریشانست
هوش مصنوعی: اگر کارهای زندگی به خوبی پیش برود، مشکلات و چالشهای آینده به شدت نگرانکننده خواهند بود.
می ندانی که از خدای جهان
با تو در روز و شب نگهبانست
هوش مصنوعی: شما از این موضوع بیخبرید که در طول روز و شب، خدایی در واقعیات زندگیتان مراقبت و حمایتتان میکند.
نفسی در رضای نفس مزن
کان نفس در رضای شیطانست
هوش مصنوعی: به خودت اجازه نده که در پی خواستهها و تمایلات نفسانی خود باشی، چراکه این خواستهها در واقع رضایت شیطان را حفظ میکنند.
عدل و انصاف و رحم عادت کن
گر مرادت رضای رحمانست
هوش مصنوعی: برای اینکه به رضایت خداوند برسید، باید به عدالت، انصاف و رحمت عادت کنید.
عمر کان بی رضای حق گذرد
بر همه اهل عمر تاوانست
هوش مصنوعی: عمر که بدون رضایت و خشنودی خدا بگذرد، برای همه کسانی که آن را میگذرانند، مانند یک عذاب و مجازات خواهد بود.
گر به نزدیک خود مسلمانی
این نه رسم و ره مسلمانست
هوش مصنوعی: اگر در نزدیکی خود فرد مسلمانی را ببینی، بدان که این رفتار و روش، شیوه ی مسلمانان نیست.
توشه راه آخرت بردار
که رهی دور و پر بیابانست
هوش مصنوعی: برای سفر به دنیای دیگر و آخرت، وسایل و توشههای لازم را تهیه کن، زیرا این مسیر طولانی و دشوار است و نیاز به آمادگی دارد.
توشه تو نه کوزه آب است
توشه تو نه سفره نانست
هوش مصنوعی: توشه تو چیزی بیشتر از یک کوزه آب و یک سفره نان است.
زهد و اسلام و طاعت و تقوی است
علم و ایمان و عدل و احسانست
هوش مصنوعی: زهد، اسلام،奉事 و تقوا شامل علم، ایمان، عدالت و نیکی است.
شعر صابر ز بحر خاطر و طبع
غصه در و رشک مرجانست
هوش مصنوعی: شعر صابر از عمق احساسات و افکارش شکل گرفته است و مانند گوهری ارزشمند و زیبا، سرشار از غم و حسرت است.
گفته او شنو که گفته او
نه ز جنس فلان و بهمانست
هوش مصنوعی: به سخنان او گوش بده، زیرا او از نوع خاصی نیست و از معیارهای معمول دنبال نمیکند.