گنجور

شمارهٔ ۱۰۰

روزگار نوبهار آید همی
غمگنان را غمگسار آید همی
وقت شادی و نشاط آید همی
نوبت بوس و کنار آید همی
باغ پر گل گشت و هر ساعت ز ابر
برسر گلها نثار آید همی
با صبای مشکبار و بوی گل
مشک پیش دیده خوار آید همی
یا رب این وقت سحر باد صباست
یا نسیم زلف یار آید همی
هر کجا چشم افکنم بر کوه و دشت
پیش چشمم لاله زار آید همی
خوش بود عشق و شراب و باغ و گل
نوبت این هر چهار آید همی
آن گل سروی زبهر روی دوست
عاشقان را یادگار آید همی
وین بنفشه تر ز عشق زلف یار
مر مرا چون جان به کار آید همی
لحن بلبل نیم شب در گوش من
چون نوای زیر و زار آید همی
عاشقی کردن به هر وقتی خوش است
خاصه چون وقت بهار آید همی
بازم از سر تازه شد سودای عشق
یاد آن زیبا نگار آید همی
بی قرارم روز و شب وین مر مرا
زان دو زلف بی قرار آید همی
در سر من سال و مه بی می خمار
زان دو چشم پر خمار آید همی
نام من تا در شمار عشق شد
رنجم افزون از شمار آید همی
هر کسی را اختیاری و مرا
مدح عالی اختیار آید همی
مجد دین کز لفظ در افشان او
در تاج شاهوار آید همی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روزگار نوبهار آید همی
غمگنان را غمگسار آید همی
هوش مصنوعی: در روزهای بهاری، زمانی که طبیعت رونق می‌گیرد، کسانی که غمگین هستند، مایه آرامش و دلگرمی پیدا می‌کنند.
وقت شادی و نشاط آید همی
نوبت بوس و کنار آید همی
هوش مصنوعی: زمانی که شادی و سرور فرامی‌رسد، وقت بوسیدن و ابراز محبت هم می‌رسد.
باغ پر گل گشت و هر ساعت ز ابر
برسر گلها نثار آید همی
هوش مصنوعی: باغ سرشار از گل شده و هر لحظه باران از آسمان بر روی گل‌ها می‌بارد.
با صبای مشکبار و بوی گل
مشک پیش دیده خوار آید همی
هوش مصنوعی: نسیم خوشبوی مشک و عطر گل، چشمانم را به خود جلب می‌کند و احساس زیبایی و لطافت را در من ایجاد می‌کند.
یا رب این وقت سحر باد صباست
یا نسیم زلف یار آید همی
هوش مصنوعی: ای پروردگار، در این وقت سحر، آیا بادی است که از طرف صبا می‌وزد یا نسیمی است که از زلف یار می‌آید؟
هر کجا چشم افکنم بر کوه و دشت
پیش چشمم لاله زار آید همی
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه می‌کنم، چه به کوه‌ها و چه به دشت‌ها، می‌بینم که گل‌های لاله در مقابل چشمانم شکفته‌اند و بر افرازند.
خوش بود عشق و شراب و باغ و گل
نوبت این هر چهار آید همی
هوش مصنوعی: عشق، شراب، باغ و گل همگی چیزهای لذت‌بخش و خوشایندی هستند که به طور هم‌زمان وارد زندگی انسان می‌شوند.
آن گل سروی زبهر روی دوست
عاشقان را یادگار آید همی
هوش مصنوعی: آن گل زیبا به خاطر چهره محبوب، یادگاری برای عاشقان می‌شود.
وین بنفشه تر ز عشق زلف یار
مر مرا چون جان به کار آید همی
هوش مصنوعی: این بنفشه تازه که از عشق زلف محبوب به وجود آمده، برای من مثل جانم ارزشمند است و به شدت به آن نیاز دارم.
لحن بلبل نیم شب در گوش من
چون نوای زیر و زار آید همی
هوش مصنوعی: صدای بلبل در نیمه شب در گوش من مانند نغمه‌ای حزین و نالان می‌رسد.
عاشقی کردن به هر وقتی خوش است
خاصه چون وقت بهار آید همی
هوش مصنوعی: عشق ورزی در هر زمانی لذت بخش است، به ویژه زمانی که بهار فرامی‌رسد.
بازم از سر تازه شد سودای عشق
یاد آن زیبا نگار آید همی
هوش مصنوعی: دوباره احساس عشق در من زنده شده و یاد آن معشوق زیبا به ذهنم می‌آید.
بی قرارم روز و شب وین مر مرا
زان دو زلف بی قرار آید همی
هوش مصنوعی: من همیشه بی تاب و ناآرامم، چه در روز و چه در شب، و این بی قراری من به خاطر آن دو زلف پریشان است که همیشه در ذهنم می‌چرخند.
در سر من سال و مه بی می خمار
زان دو چشم پر خمار آید همی
هوش مصنوعی: در دل من، بی‌می و شوق، سال‌ها و ماه‌ها می‌گذرد، زیرا از نگاه‌های پر از خواب و مستی‌ات احساس پناه و آرامش می‌کنم.
نام من تا در شمار عشق شد
رنجم افزون از شمار آید همی
هوش مصنوعی: هر وقت نام من در عشق برده می‌شود، درد و رنج من بیشتر و بیشتر می‌شود.
هر کسی را اختیاری و مرا
مدح عالی اختیار آید همی
هوش مصنوعی: هر کسی در زندگی خودش آزادی عمل دارد، اما من دوست دارم که مدح و ستایش بی‌نظیر را انتخاب کنم.
مجد دین کز لفظ در افشان او
در تاج شاهوار آید همی
هوش مصنوعی: دین و اعتبار او به حدی است که با کلامش مانند جواهری در تاج پادشاهی می‌درخشد.