گنجور

شمارهٔ ۳ - رسالهٔ نصیحة الملوک [۷۶-۱۵۱]

۷۶. اول نصیحت نزدیکان و پس آنگاه ملامت دوران. از نفس تو به تو نزدیکتر کسی نیست، تا به گفتار خود عمل نکنی در دیگران اثر نکند.

ملک و دولت را به تدبیر بقا دانی که چیست
کاو به فرمان تو باشد تو به فرمان خدای

۷۷. هر آن که نفسش سر طاعت بر فرمان شریعت ننهد، فرماندهی را نشاید و دولت بر او نیاید.

۷۸. صبر و تأنی در همه کاری پسندیده باشد مگر در صدماتی که اگر تأخیری افتد تدارک آن فوت شود همچون گرفتن غریق و کشتن حریق.

۷۹. دین را نگاه داشتن نتوان الّا به علم، و حکم الّا به حلم.

۸۰. تا تواند به هر طریق از معصیت بپرهیزد و اگر عیاذاً بالله نفس و شیطان غالب آمد و خطایی رفت، از پی آن خیر و صدقات به درویشان رساند تا خداوند تبارک و تعالی عفو فرماید.

۸۱. عفو از گناه کسی کن که دعای خیرت گوید همه کس، نه او گوید و بس.

۸۲. فردای قیامت همه کس بترسند مگر آن که امروز از خدای بترسد و آزار دل مردمان نخواهد.

آورده اند که هارون الرشید رحمة الله علیه روزی این دعا بر زبان می راند که یا الهی و یا سیدی و مولایی، اگر روزی بر من بگذرد که در آن روز فعلی یا کاری بد از من در وجود آید آن روز بر من به شب مرسان مگر آنکه چون بر آن واقف شوم توبه و استغفار کنم و صدقات و خیرات به عوض آن به محتاجان و درویشان رسانم، و زبیده زن او همه شب و روز از خوف خدای تعالی این لفظ تکرار همی کردی که ای ستّار ستر، اول و آخر بر من نگه دار.

عاملی راستکار در پیش اسکندر به حجّت زبان‌آوری کرد. اسکندر گفت از من نمی ترسی؟ گفت چرا بترسم که هر که راستی کند از خدای نترسد که ترس از خیانت بنده باشد یا ظلم خداوندگار، و بنده از این هر دو طرف ایمن است

یکی از پادشاهان زاهدی را گفت من از هول قیامت عظیم اندیشناکم، گفت امروز از خدای عزوجل بترس و فردا مترس.

آورده اند که یکی از خلفا بر یکی از متعلّقان دیوان به دیناری خیانت بدید معزولش کرد. طایفه بزرگان پس از چند روز شفاعت کردند که بدین قدر آن بنده را از خدمت درگاه محروم مگردان. گفتا غرض مقدار نیست غرض آن که چون مال ببرد و باک ندارد خون رعیت بریزد و غم نخورد.

۸۳. هر که از دست تو نه ایمن است از او ایمن مباش که مار از بیم هلاک خویش قصد گزند آدمی کند. و در مثل است پای دیوار کندن و ساکن بودن و بچه مار کشتن و این نشستن خلاف رأی خردمندان بود.

۸۴. هر که بد اندر قفای دیگری گفت از صحبت او بپرهیز که در پیش تو همچنین طیبت کند و از قفا غیبت.

۸۵. آنکه گویند کلام الملوک ملوک الکلام، اعتماد را نشاید. سخن اندیشیده گوی و معنی دار، چنان که اگر جای دیگر باز گویند طاعنان را مجال افسوس نباشد و اگر دیگری مثل این سخن گوید تو را پسند آید.

۸۶. درویش توانگر صفت آن است که به دیده همت در مال و نعمت پادشاهان ننگرد و سلطان گداطبع آن که طمع در مال رعیت درویش کند.

مروت نباشد بر افتاده زور
برد مرغ دون دانه از پیش مور

وقتی بازرگانی یک طبله جواهر داشت و سلطانِ آن دور، کس فرستاد و آن بازرگان را طلب کرد. چون بازرگان برفت، سلطان استدعای جواهر فرمود. بازرگان گفت ای سلطان مدت یک سال از خان و مان برون آمده‌ام از شهر خویش، کدبانوی خانه با من وصیت کرد که معاملت مکن الا با آن که او را ترس خدای و دیانت و امانت باشد. آورده اند که سلطان او را دلداری و تعهد فرمود و گفت برو تا وقتی که من ترس خدای و امانت و دیانت خود بینم و آنگه خریداری کنم.

۸۷. ضعف رأی خداوند مملکت آن است که دشمن کوچک را محل ننهد یا دوست را چندان پایه دهد که اگر دشمنی کند بتواند.

۸۸. قوّت رأی آن است که دخل فردا امروز بکارد و کار امروز به فردا نگذارد.

۸۹. حق بزرگان به زیر دستان شروط خدمت به جای آوردن است و کمال فضل خداوندگاران شکر خدمت بندگان گفتن و منّت نانهادن.

یکی از پادشاهان ظالم زاهدی را گفت حال پادشاهان به قیامت چگونه باشد؟ گفت سلطان عادل که جانب حق نگاه دارد و خاطر خلق نیازارد و سایه همت بر مال رعیت توانگر نیندازد در دو گیتی پادشاه باشد.

دادگر اندر دو جهان پادشاست
ورنه هم آنجا و هم اینجا گداست

۹۰. تا دفع مضرّت دشمن به نعمت می‌توان کرد، خصومت روا نباشد که خون از مال شریف‌تر است، و عرب گوید السّیف آخرالحیل یعنی مصاف وقتی روا باشد که تدبیر دیگر نماند. به هزیمت پشت دادن به که با شمشیر مشت زدن.

۹۱. دوستدار حقیقی آن است که عیب تو را در روی تو بگوید تا دشخوارت آید و از آن بگردی و از قفای تو بپوشد تا بدنام نشوی.

۹۲. توانگران و توانایان را حرمتی که هست سبب آن است که نعمتی دارند و راحتی از ایشان به دلی رسد. چون نرسد این فضیلت برخاست.

۹۳. پادشاهان و لشکریان از بهر محافظت رعیّت‌اند تا دست تطاول قوی را از ضعیف کوتاه گردانند. چون دست قوی کوتاه نگردانند و خود درازدستی روا دارند مر این پادشاه را فایده نباشد لاجرم بقایی نکند.

۹۴. هر نعمتی را شکری واجب است. شکر توانگری صدقات، و شکر پادشاهی رعیت نوازی، و شکر قربت پادشاهان خیر گفتن مردمان، و شکر دلخوشی غمخواری مسکینان، و شکر توانایی دستگیری ناتوانان.

۹۵. سلطان که همه در بند راحت خویش بود، مردم از وی راحت نبینند و راحت وی پایدار نماند.

۹۶. گماشتۀ پادشاه را واجب است رضای آفریدگار مقدّم داشتن بر فرمان پادشاه، تا از قرب وی برخورداری بیند.

۹۷. مروّت آن است که چون کسی از کسی خیری دیده باشد منّت آن بر خود بشناسد و حق آن به جای آورد و جانب وی مهمل نگذارد، و به حقیقت پادشاهان را این دولت و حرمت به وجود رعیّت است که بی‌وجود رعیّت پادشاهی ممکن نیست. پس اگر نگه‌داشت درویشان نکند و حقوق ایشان را بر خود نشناسد غایت بی‌مروتی‌ست.

۹۸. هر که بنیاد بد می نهد، بنیاد خود می کند.

۹۹. حملۀ مردان و شمشیر گران آن نکند که نالۀ طفلان و دعای پیرزنان.

۱۰۰. سوز دل مسکینان آسان نگیرد که چراغی شهری را بسوزد.

۱۰۱. عامل مگر از خدای تعالی بترسد که امانت نگاه دارد والا به وجهی خیانت کند که پادشاه نداند.

۱۰۲. بدان را گوشمال دادن و گذاشتن، همان مَثَل است که گرگ گرفتن و سوگند دادن.

۱۰۳. پادشاهی که بازرگانان می آزارد، درِ خیر و نیکنامی بر شهر و ولایت خود می بندد.

۱۰۴. اعتماد کلی بر نو آمدگان مکنید.

۱۰۵. آن را که در او شرّی بیند کشتن اولی‌تر که از شهر به در کردن، که مار و کژدم را از خود دفع کردن و به خانۀ همسایه انداختن هم نشاید.

۱۰۶. عمل به کسی ده که دستگاهی دارد وگرنه بجز سوگند حاصلی نبینی.

۱۰۷. گناهی که به سهو از کسی آید کرم آن است که درگذری و اگر چنان که به قصد آید نخستین بار بترسانی و اگر بار دیگر دلیری کنند خونش بریزی که بیخ بد بار نیکو ندهد.

۱۰۸. به هنگام خشم گرفتن تعجیل نکند که زنده را توان کشت و مرده را باز زنده نتوان کرد، چنان که جواهر را توان شکست و شکسته باز جای آوردن محال بود.

۱۰۹. مردی نه این است که حمله آورد بلکه مردی آن است که در وقت خشم خود را بر جای بدارد و پای از حد انصاف بیرون ننهد.

۱۱۰. مال مردگان به یتیمان باز گذارد که دست همت به مثل آن آلودن لایق قدر پادشاهان نیست و مبارک نباشد.

۱۱۱. از حاصل دنیا بجز نام نمی ماند و بدبخت کسی که از او این هم نماند.

۱۱۲. مال خاصیّتی دارد که دشمنان را دوست کند اما نگاه داشتن مال مر دوستان را دشمن گرداند، یعنی فرزند که از پدر خیر نبیند مردن وی تمنا کند تا مال ببرد.

۱۱۳. پادشاهی که عدل نکند و نیکنامی توقّع دارد، بدان ماند که جو همی کارد و امید گندم دارد.

۱۱۴. ای که مال از بهر جاه دوست می داری کرم کن و تواضع پیش گیر که جاهی از این رفیع تر نیست که خلقت دوست دارند و ثنا گویند.

۱۱۵. گرسنگی به که سیری از پهلوی درویشان.

اگر عنقا ز بی برگی بمیرد
شکار از صید گنجشکان نگیرد

۱۱۶. تو بر جای آنانی که رفتند و کسانی که خواهند آمدن، پس وجودی میان دو عدم التفات را نشاید.

۱۱۷. مردی نه جهانگیری‌ست بل جهانداری‌ست. دانا جهان بگیرد و بدارد و نادان جهان بگیرد و بر دارد.

۱۱۸. پادشاهان جایی نشینند که اگر دادخواهی فغان بردارد باخبر باشند که حاجبان و سرهنگان نه هر وقتی مهمّات رعیّت به سمع پادشاه رسانند.

آورده اند که انوشیروان عادل زنجیری جرسها بر آن بسته داشت تا اگر کسی مهمّی داشتی سلسله را بجنبانیدی و آن سلسله را طرفی زیر بالین و طرفی در میدان بر درختی بسته داشت.

ملوک عرب به ناشناخت بیرون آمدندی و نظر بر حال ممالک کردندی تا اگر منکری را دیدندی بگردانیدندی، و همچنین کسان به تفحّص به محلّت‌ها و دیه‌ها برگماشتند تا اگر بیدادی بر ضعیفی رود از آن اعلام کنند.

۱۱۹. مردم بی‌خیر در زندگانی مرده‌اند و نیکوکاران بمیرند و نام نیکو زنده ماند.

۱۲۰. شکر بزرگی آن است که بر خردان ببخشایند، و همت عالی آنکه دست به مال مسکینان نیالایند.

۱۲۱. چون دست یابی آن کن که اگر دست دیگری باشد تحمّل مثل آن توانی کردن.

۱۲۲. همّت ضعیفان زخم از آن زیادت زند و سخت‌تر که بازوی پهلوانان.

۱۲۳. روزگار حیف روا ندارد، هر آینه داد مظلومان بدهد و دندان ظالمان بکند.

۱۲۴. ای که در خواب خوشی از بیداران بیندیش، ای که توانایی در رفتن داری با همراه ناتوان بساز، ای که فراخ دستی با تنگدستان مراعات کن. دیدی که پیشینیان چه کردند و چه بردند؟ رفتند و جفا بر مظلومان سرآمد و وبال بر ظالمان بماند. راست خواهی، درویشی به سلامت به از پادشاهی به چندین علامت.

۱۲۵. استخوان مرده سخن می گوید اگر گوش هوش داری، که من همچو تو آدمی بودم، قیمت ایام حیات ندانستم و عمر به خیره ضایع کردم.

چو ما را به غفلت بشد روزگار
تو باری دمی چند فرصت شمار

۱۲۶. هر که کسی را نرنجاند از کسی نترسد. کژدم که همی‌ترسد همی‌گریزد از فعل خبیث خویش، گربه در خانه ایمن است از بی‌آزاری و گرگ در صحرا سرگردان از بد فعالی، گدایان در شهر آسوده از سلیمی و دزدان در کوه و صحرا نهان از حرامزادگی.

۱۲۷. از دشمن ضعیف اندیشه کن که در وقت بیچارگی به جان بکوشد. گربه اگرچه ضعیف است اگر با شیر درافتد به ضرورت بزند و به چنگال چشمانش را بر کند.

۱۲۸. با خرد و بزرگ دوستی کند و بیخ محبت بنشاند و اعتماد بر آن نکند که من در حمایت پادشاهم و کسی را با من مقاومت صورت نبندد که اگر ناپاکی به نادانی تو را بکشد و پادشاه به کین تو اقلیمی بفرماید کشتن، تو را زنده نتواند کردن.

۱۲۹. آن کن که خیر تو در قفای تو گویند که در نظر از بیم گویند یا از طمع.

۱۳۰. در زندگانی سعی کن تا به از دیگران باشی به فعل و صلاح و کرم، که در مردگی پادشاهان و گدایان یکسانند و اگر مدفن سلطانی یا سگبانی باز کنند میان ایشان فرق نتواند کرد.

۱۳۱. خرم تن، عارفان که بدیدند و بدانستند که دنیا را در وقت مرگ به دیگران همی باید گذاشتن، هم اکنون به دیگران بگذاشتند.

۱۳۲. دشمنان متّفق را متفرّق نتوانی گردانیدن مگر بدان که با بعضی از ایشان دوستی به دست آری.

۱۳۳. دشمن به دشمن برانگیز تا هر طرف غالب شوند فتح از آن تو باشد.

۱۳۴. دشمن از خردی مگذار که بزرگ شود و پیاده شطرنج رها مکن که به سر رود.

۱۳۵. در حالت آسانی دلها به دست آر تا در هنگام دشخواری به کار آیند.

۱۳۶. پیشوای همه‌ملّتی عزیز دارد و به حرمت نشاند.

۱۳۷. پادشاهی که به لهو و شراب از مصالح مملکت غافل نشیند، و مهمّات امور مملکت به نویسندگان باز گذارد، ایشان هم به جذب منافع خویش از مهمّات رعیّت فارغ نشینند، بسی برنیاید که ملک خراب گردد.

۱۳۸. از بدگویان مرنج که گناه از آن توست، چرا چنان نباشی که نیکو گویند؟

چو بیداد کردی توقع مدار
که نامت به نیکی رود در دیار

۱۳۹. به هلاک دشمن کسی شادمانی کند که از هلاک خویش ایمن شده باشد.

۱۴۰. طعام آنگه خورد که اشتها غالب آید، و سخن آنگه گوید که ضرورت باشد، و سر آنگه نهد که خواب آید، و صحبت آنگه کند که شوق به منتها برسد.

۱۴۱. آزار دل ضعیفان سهل نگیرد که موران به اتّفاق، شیر ژیان را عاجز گردانند و پشۀ بسیار، پیل دمان از پای درآورد.

۱۴۲. در پادشاهی چنان کند که اگر وقتی پادشاه نباشد جفا و خجالت نبیند، همچون زنبور که هر که مر او را ناتوان و افتاده بیند پای در سر مالد.

۱۴۳. چندان که از زهر و مکر و غدر و فدایی و شبیخون بر حذر است، از درون خستگان و دل‌شکستگان و دعای مظلومان و نالۀ مجروحان بر حذر باشد. سلطان غزنین گفتی من از نیزۀ مردان چنان نمی‌ترسم که از دوک زنان، یعنی سوز سینه ایشان.

۱۴۴. از دیوان زیر زمین چندان بر حذر نباید بود که از دیوان روی زمین، یعنی آدمیان بد.

۱۴۵. خواهی که دقایقی بر تو نگیرند تو بر خویشتن بگیر پیش از وقوع.

۱۴۶. عیب خود از دوستان مپرس که بپوشانند، تفحص کن که دشمنان چه می گویند.

۱۴۷. جایی که لطف باید کردن به درشتی سخن مگوی که کمند از برای بهایمِ سرکش باشد، و جایی که قهر باید به لطافت مگوی که شکر به جای سمقونیا فایده ندهد.

۱۴۸. اگر از آن‌کس که فرمانده توست اندیشناک باشی با آن که فرمانبر توست تلطف کن.

۱۴۹. پیوسته چنان نشین که گویی دشمن بر در است تا اگر ناگاهی به درآید ناساخته نباشی.

۱۵۰. تا کسی را در چند قضیه نیازمایی اعتماد مکن.

۱۵۱. وقتی که حادثه‌ای موجب تشویش خاطر بود طریق آن است که شبانگاه که خلق آرام گیرند استعانت به درگاه خدای تعالی برد، و دعا و زاری کند، و نصرت و ظفر طلبد. پس آنگاه به خدمت زهّاد و عبّاد قیام نماید و همّت خواهد، و خاطر به همت ایشان مصروف دارد. پس به زیارت بقاع شریف رود و از روان ایشان مدد جوید، پس در حق ضعیفان و مسکینان و یتیمان و محتاجان شفقت فرماید و تنی چند از زندانیان رهایی دهد، پس آنگه نذر و خیرات کند، آن گه لشکریان را و خویشان را نوازش کند و به وعده خیر او مید وار گرداند، آنگه به تدبیر و مشاورت دوستان خردمند یکدل در دفع مضرت آن حادثه سعی نماید. پس چون به مراد دل میسر شود شکر و فضل خداوند تعالی بگوید و از کفایت و قدرت خویش نبیند، آن گاه به نذرهای کرده وفا کند و شکرانه بدهد تا نوبت دیگر چون واقعه پیدا گردد دلها به جانب او مایل باشد و خواطر جمهور با وی یار و نصرت و فتحش را امیدوار.

چندین نصیحت سعدی را به طریق صدق و ارادت کار بندد که به توفیق خداوند ملک و دینش به سلامت باشد، و نفس و فرزند به عافیت و دنیا و آخرت به مراد، و الله اعلم بالصواب و إلیه مرجع المآب.

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: امیرحسین شقاقی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

۷۶. اول نصیحت نزدیکان و پس آنگاه ملامت دوران. از نفس تو به تو نزدیکتر کسی نیست، تا به گفتار خود عمل نکنی در دیگران اثر نکند.
هوش مصنوعی: نخست به نصیحت نزدیکان خود گوش بده و سپس به ملامت زمانه. هیچ کس به خودت نزدیک‌تر از نفس خودت نیست و تا زمانی که به گفته‌های خود عمل نکنی، نمی‌توانی در دیگران تأثیر بگذاری.
ملک و دولت را به تدبیر بقا دانی که چیست
کاو به فرمان تو باشد تو به فرمان خدای
هوش مصنوعی: حکومت و قدرت را باید با تدبیر و درایت حفظ کرد، زیرا کسی که در دست توست، در واقع به فرمان خداوند است.
۷۷. هر آن که نفسش سر طاعت بر فرمان شریعت ننهد، فرماندهی را نشاید و دولت بر او نیاید.
هوش مصنوعی: هر کسی که نتواند خود را به اطاعت از دستورات شرع ملزم کند، شایسته فرمانروایی نیست و در حقیقت، قدرت و حکومت به او اعطا نخواهد شد.
۷۸. صبر و تأنی در همه کاری پسندیده باشد مگر در صدماتی که اگر تأخیری افتد تدارک آن فوت شود همچون گرفتن غریق و کشتن حریق.
هوش مصنوعی: صبر و احتیاط در هر کاری خوب است، اما در مواقعی که تأخیر باعث از بین رفتن فرصتی برای جبران خسارت می‌شود، این تأخیر نامطلوب است. مانند شرایطی که نیاز به نجات غریق یا خاموش کردن آتش وجود دارد.
۷۹. دین را نگاه داشتن نتوان الّا به علم، و حکم الّا به حلم.
هوش مصنوعی: نگه‌داری دین تنها با علم ممکن است و حکم‌فرمایی نیز تنها با صبر و بردباری ممکن است.
۸۰. تا تواند به هر طریق از معصیت بپرهیزد و اگر عیاذاً بالله نفس و شیطان غالب آمد و خطایی رفت، از پی آن خیر و صدقات به درویشان رساند تا خداوند تبارک و تعالی عفو فرماید.
هوش مصنوعی: هر کس باید تلاش کند به هر نحوی از گناه دوری کند و اگر به هر دلیلی تحت تأثیر نفس یا شیطان قرار گرفت و مرتکب خطایی شد، باید پس از آن، کارهای نیک و صدقات را به نیازمندان بدهد تا خداوند او را بخشیده و عفو کند.
۸۱. عفو از گناه کسی کن که دعای خیرت گوید همه کس، نه او گوید و بس.
هوش مصنوعی: ببخش کسی را که دعاهای خوبش را برای دیگران هم می‌کند، نه فقط برای خودش.
۸۲. فردای قیامت همه کس بترسند مگر آن که امروز از خدای بترسد و آزار دل مردمان نخواهد.
هوش مصنوعی: روز قیامت همه انسان‌ها ترس خواهند داشت، به جز کسانی که امروز از خداوند می‌ترسند و به دل دیگران آسیب نمی‌رسانند.
آورده اند که هارون الرشید رحمة الله علیه روزی این دعا بر زبان می راند که یا الهی و یا سیدی و مولایی، اگر روزی بر من بگذرد که در آن روز فعلی یا کاری بد از من در وجود آید آن روز بر من به شب مرسان مگر آنکه چون بر آن واقف شوم توبه و استغفار کنم و صدقات و خیرات به عوض آن به محتاجان و درویشان رسانم، و زبیده زن او همه شب و روز از خوف خدای تعالی این لفظ تکرار همی کردی که ای ستّار ستر، اول و آخر بر من نگه دار.
هوش مصنوعی: روزی هارون الرشید به درگاه خداوند دعا می‌کرد و از او می‌خواست که اگر روزی به او بگذرد که در آن مرتکب کار ناپسندی شود، آن روز را به شب تبدیل نکند، مگر اینکه به محض آگاهی از این کار، توبه کند و برای جبران آن، صدقه و خیرات به نیازمندان بدهد. زبیده، همسر او، نیز به خاطر ترس از خداوند، در تمام طول شب و روز این جمله را تکرار می‌کرد: «ای ستّار ستر، مرا در ابتدایی و پایانی در امان نگه‌دار.»
عاملی راستکار در پیش اسکندر به حجّت زبان‌آوری کرد. اسکندر گفت از من نمی ترسی؟ گفت چرا بترسم که هر که راستی کند از خدای نترسد که ترس از خیانت بنده باشد یا ظلم خداوندگار، و بنده از این هر دو طرف ایمن است
هوش مصنوعی: یک فرد راستگو در حضور اسکندر سخن گفت. اسکندر از او پرسید که آیا از من می‌ترسی؟ او پاسخ داد که چرا باید بترسم؟ زیرا کسی که راستگو است هرگز از خدا نمی‌ترسد، چرا که ترس از خیانت بندگان یا ظلم خداوند است و من از هر دوی این مسائل ایمن هستم.
یکی از پادشاهان زاهدی را گفت من از هول قیامت عظیم اندیشناکم، گفت امروز از خدای عزوجل بترس و فردا مترس.
هوش مصنوعی: یکی از پادشاهان به یک عابد گفت که از هول و هراس قیامت بسیار نگران است. عابد پاسخ داد که امروز باید از خداوند بزرگ بترسی و برای فردا نگرانی نداشته باشی.
آورده اند که یکی از خلفا بر یکی از متعلّقان دیوان به دیناری خیانت بدید معزولش کرد. طایفه بزرگان پس از چند روز شفاعت کردند که بدین قدر آن بنده را از خدمت درگاه محروم مگردان. گفتا غرض مقدار نیست غرض آن که چون مال ببرد و باک ندارد خون رعیت بریزد و غم نخورد.
هوش مصنوعی: روزی یکی از خلفا متوجه شد که یکی از کارمندان دیوان به دینار (پولی) خیانت کرده است، بنابراین او را برکنار کرد. بعد از چند روز، گروهی از بزرگان نزد خلیفه آمدند و از او درخواست کردند که این فرد را به خاطر خیانتش از خدمت در درگاه محروم نکند. خلیفه در پاسخ گفت که این موضوع به مقدار خیانت مربوط نیست، بلکه مسئله این است که وقتی کسی مال را برباید، بی‌اعتنا به آن، خون مردم را می‌ریزد و هیچ نگرانیش نیست.
۸۳. هر که از دست تو نه ایمن است از او ایمن مباش که مار از بیم هلاک خویش قصد گزند آدمی کند. و در مثل است پای دیوار کندن و ساکن بودن و بچه مار کشتن و این نشستن خلاف رأی خردمندان بود.
هوش مصنوعی: هرکس که از ناحیه تو در امان نیست، تو هم نباید از او در امان باشی. این موضوع شبیه به مار است که به خاطر بیم از نابودی، به انسان حمله می‌کند. همچنین مثل‌هایی وجود دارد مانند حفر کردن پای دیوار و باقی ماندن در آنجا یا کشتن بچه مار، که این کارها از نظر خردمندان ناپسند و نادرست به شمار می‌آیند.
۸۴. هر که بد اندر قفای دیگری گفت از صحبت او بپرهیز که در پیش تو همچنین طیبت کند و از قفا غیبت.
هوش مصنوعی: هر کسی که در غیاب دیگری از او صحبت کند، باید از صحبت کردن با او دوری کرد، چون ممکن است در غیاب تو نیز همین کار را درباره تو انجام دهد و غیبت کند.
۸۵. آنکه گویند کلام الملوک ملوک الکلام، اعتماد را نشاید. سخن اندیشیده گوی و معنی دار، چنان که اگر جای دیگر باز گویند طاعنان را مجال افسوس نباشد و اگر دیگری مثل این سخن گوید تو را پسند آید.
هوش مصنوعی: ۸۵. کسانی که می‌گویند سخن پادشاهان، پادشاه سخنان است، نباید به آن اعتماد کرد. باید سخن خردمندانه و با معنا گفت، به طوری که اگر در جای دیگری مشابه این سخن بیان شود، حسرت‌خوری برای منتقدان وجود نداشته باشد و اگر شخص دیگری همچون این سخن را بگوید، تو را راضی کند.
۸۶. درویش توانگر صفت آن است که به دیده همت در مال و نعمت پادشاهان ننگرد و سلطان گداطبع آن که طمع در مال رعیت درویش کند.
هوش مصنوعی: درویش توانگر کسی است که با چشمانی بلند نظر به مال و ثروت پادشاهان نمی‌نگرد و یا به عنوان یک سلطان، فردی پست و طماع نیست که به مال و دارایی مردم عادی حسادت ورزد.
مروت نباشد بر افتاده زور
برد مرغ دون دانه از پیش مور
هوش مصنوعی: دادن عذاب و سختی به کسی که در وضعیت نامطلوبی قرار دارد، نشان‌دهنده بی‌مروتی است. در واقع، کسانی که ضعفا را تحت فشار قرار می‌دهند، باید بدانند که این کار ناپسند است.
وقتی بازرگانی یک طبله جواهر داشت و سلطانِ آن دور، کس فرستاد و آن بازرگان را طلب کرد. چون بازرگان برفت، سلطان استدعای جواهر فرمود. بازرگان گفت ای سلطان مدت یک سال از خان و مان برون آمده‌ام از شهر خویش، کدبانوی خانه با من وصیت کرد که معاملت مکن الا با آن که او را ترس خدای و دیانت و امانت باشد. آورده اند که سلطان او را دلداری و تعهد فرمود و گفت برو تا وقتی که من ترس خدای و امانت و دیانت خود بینم و آنگه خریداری کنم.
هوش مصنوعی: یک بازرگان جواهرات زیادی داشت و سلطان منطقه، از او خواست تا نزدش بیاید. وقتی بازرگان به دربار رفت، سلطان خواستار جواهرات شد. بازرگان گفت که مدت یک سال از خانه و دیار خود دور بوده و همسرش از او خواسته بود که تنها با کسانی معامله کند که از خدا می‌ترسند و دیانت و امانت دارند. سلطان به او اطمینان خاطر داد و گفت که می‌تواند برگردد تا زمانی که او امانت‌داری و ترس از خدا را ببیند، و سپس جواهرات را خواهد خرید.
۸۷. ضعف رأی خداوند مملکت آن است که دشمن کوچک را محل ننهد یا دوست را چندان پایه دهد که اگر دشمنی کند بتواند.
هوش مصنوعی: شکست در حاکمیت خداوند بر سرزمین آن است که دشمنان کوچک را بی‌اهمیت بشمارد یا دوستان را به اندازه‌ای ارزشمند کند که در صورت دشمنی بتوانند آسیبی وارد کنند.
۸۸. قوّت رأی آن است که دخل فردا امروز بکارد و کار امروز به فردا نگذارد.
هوش مصنوعی: قدرت اراده یعنی اینکه امروز برای فردا تلاش کنیم و کارهای امروز را به فردا موکول نکنیم.
۸۹. حق بزرگان به زیر دستان شروط خدمت به جای آوردن است و کمال فضل خداوندگاران شکر خدمت بندگان گفتن و منّت نانهادن.
هوش مصنوعی: حق بزرگان بر فرودستان این است که خدمت آنها را بپذیرند و در عوض، شکرگزاری و احترام به خادمین خود را فراموش نکنند. به عبارت دیگر، در روابط بین بزرگان و زیر دستان، خدمت و قدردانی دو اصل مهم هستند.
یکی از پادشاهان ظالم زاهدی را گفت حال پادشاهان به قیامت چگونه باشد؟ گفت سلطان عادل که جانب حق نگاه دارد و خاطر خلق نیازارد و سایه همت بر مال رعیت توانگر نیندازد در دو گیتی پادشاه باشد.
هوش مصنوعی: یکی از پادشاهان ستمگر از زاهدی سوال کرد که وضعیت پادشاهان در قیامت چگونه خواهد بود؟ زاهد پاسخ داد که تنها سلطان عادل که به حق توجه داشته باشد و به مردم آسیب نرساند و بر اموال مردم دست‌اندازی نکند، در دو جهان پادشاه خواهد بود.
دادگر اندر دو جهان پادشاست
ورنه هم آنجا و هم اینجا گداست
هوش مصنوعی: در دو جهان فقط حکمرانی عادل وجود دارد، وگرنه در هر دو جا فقط نیازمندان و فقرا به چشم می‌خورند.
۹۰. تا دفع مضرّت دشمن به نعمت می‌توان کرد، خصومت روا نباشد که خون از مال شریف‌تر است، و عرب گوید السّیف آخرالحیل یعنی مصاف وقتی روا باشد که تدبیر دیگر نماند. به هزیمت پشت دادن به که با شمشیر مشت زدن.
هوش مصنوعی: برای پیشگیری از آسیب دشمن، می‌توان از نعمت‌ها بهره برد و نباید خصومت را روا دانست، زیرا خون از مال باارزش‌تر است. عرب‌ها می‌گویند: "شمشیر، آخرین چاره است"، یعنی نبرد زمانی مجاز است که تدبیر دیگری وجود نداشته باشد. در واقع، بهتر است به شکست خود از دشمن تن دهیم تا این‌که با شمشیر به او ضربه بزنیم.
۹۱. دوستدار حقیقی آن است که عیب تو را در روی تو بگوید تا دشخوارت آید و از آن بگردی و از قفای تو بپوشد تا بدنام نشوی.
هوش مصنوعی: دوست واقعی کسی است که عیب‌هایت را به خودت می‌گوید تا متوجه اشتباهاتت شوی و سعی کنی بهتر شوی؛ اما در عین حال، پشت سرت عیب‌هایت را فاش نمی‌کند تا مبادا به بدنامی تو منجر شود.
۹۲. توانگران و توانایان را حرمتی که هست سبب آن است که نعمتی دارند و راحتی از ایشان به دلی رسد. چون نرسد این فضیلت برخاست.
هوش مصنوعی: احترام و ارادتی که به افراد ثروتمند و توانا گذاشته می‌شود، به این دلیل است که آن‌ها دارای نعمتی هستند و از آن‌ها نفع و راحتی به دیگران می‌رسد. اگر این سود و راحتی از آن‌ها به دیگران نرسد، دیگر آن احترام و فضیلت پابرجا نخواهد ماند.
۹۳. پادشاهان و لشکریان از بهر محافظت رعیّت‌اند تا دست تطاول قوی را از ضعیف کوتاه گردانند. چون دست قوی کوتاه نگردانند و خود درازدستی روا دارند مر این پادشاه را فایده نباشد لاجرم بقایی نکند.
هوش مصنوعی: پادشاهان و سربازان مسئول حفاظت از رعیت هستند تا از تجاوز افراد قوی به ضعفا جلوگیری کنند. اگر نتوانند دست افراد قوی را کوتاه کنند و خود نیز به ظلم و تجاوز بپردازند، در این صورت وجود چنین پادشاهی بی‌فایده خواهد بود و او نمی‌تواند ادامه حیات داشته باشد.
۹۴. هر نعمتی را شکری واجب است. شکر توانگری صدقات، و شکر پادشاهی رعیت نوازی، و شکر قربت پادشاهان خیر گفتن مردمان، و شکر دلخوشی غمخواری مسکینان، و شکر توانایی دستگیری ناتوانان.
هوش مصنوعی: هر نعمتی نیاز به شکرگزاری دارد. شکر نعمت ثروت با بخشش به دیگران، شکر نعمت قدرت با محبت به زیر دستان، شکر نعمت نزدیکی به پادشاهان با گفتن خوب درباره آنان، شکر نعمت خوشحالی با کمک به درماندگان و شکر نعمت توانایی با یاری رساندن به کسانی که ضعیف هستند.
۹۵. سلطان که همه در بند راحت خویش بود، مردم از وی راحت نبینند و راحت وی پایدار نماند.
هوش مصنوعی: سلطان که تنها به فکر آسایش خود بود، مردم را در درد و رنج رها کرد و آسایش او نیز طولانی نماند.
۹۶. گماشتۀ پادشاه را واجب است رضای آفریدگار مقدّم داشتن بر فرمان پادشاه، تا از قرب وی برخورداری بیند.
هوش مصنوعی: باید به این نکته توجه داشت که فرد منصوب شده از سوی پادشاه، باید رضایت خداوند را بر فرمان پادشاه مقدم بداند تا بتواند به نزدیکی و قرب الهی دست یابد.
۹۷. مروّت آن است که چون کسی از کسی خیری دیده باشد منّت آن بر خود بشناسد و حق آن به جای آورد و جانب وی مهمل نگذارد، و به حقیقت پادشاهان را این دولت و حرمت به وجود رعیّت است که بی‌وجود رعیّت پادشاهی ممکن نیست. پس اگر نگه‌داشت درویشان نکند و حقوق ایشان را بر خود نشناسد غایت بی‌مروتی‌ست.
هوش مصنوعی: مروت این است که اگر کسی از کسی خیری دریافت کرده باشد، باید این خیر را بپذیرد و در برابر آن شکرگذار باشد و حق آن شخص را ادا کند و او را فراموش نکند. در واقع، قدرت و احترام پادشاهان به وجود رعیت وابسته است و بدون وجود رعیت، پادشاهی معنا ندارد. بنابراین، اگر پادشاه به درویشان توجه نکند و حقوق آن‌ها را به رسمیت نشناسد، این نشان‌دهنده نهایت بی‌مروتی است.
۹۸. هر که بنیاد بد می نهد، بنیاد خود می کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که پایه‌های نادرستی را بنا می‌گذارد، در واقع خود را به شکست می‌کشاند.
۹۹. حملۀ مردان و شمشیر گران آن نکند که نالۀ طفلان و دعای پیرزنان.
هوش مصنوعی: حملات و سختی‌های مردان و سلاح‌های سنگین آن‌ها نمی‌تواند مانع از ناله‌های کودکان و دعاهای زنان سالخورده باشد.
۱۰۰. سوز دل مسکینان آسان نگیرد که چراغی شهری را بسوزد.
هوش مصنوعی: سوزش دل افراد بیچاره و زحمتکش به راحتی نمی‌تواند باعث آسیب به چراغی در شهر شود.
۱۰۱. عامل مگر از خدای تعالی بترسد که امانت نگاه دارد والا به وجهی خیانت کند که پادشاه نداند.
هوش مصنوعی: فردی که در موقعیت حساسی قرار دارد، تنها در صورتی امانت را به درستی نگه‌داری می‌کند که از خداوند ترس داشته باشد؛ در غیر این صورت ممکن است به نحوی خیانت کند که پادشاه از آن اطلاع پیدا نکند.
۱۰۲. بدان را گوشمال دادن و گذاشتن، همان مَثَل است که گرگ گرفتن و سوگند دادن.
هوش مصنوعی: این جمله به مفهوم این است که بعضی وقت‌ها کنترل یا تربیت کردن یک موجود به اندازه گرفتن آن و قسم دادن به او دشوار است. به عبارتی دیگر، ممکن است در برخی شرایط، تلاش برای اصلاح رفتار موجودی همچون تلاش برای مهار یک گرگ باشد که کار آسانی نیست.
۱۰۳. پادشاهی که بازرگانان می آزارد، درِ خیر و نیکنامی بر شهر و ولایت خود می بندد.
هوش مصنوعی: پادشاهی که بازرگانان را مورد آزار قرار می‌دهد، درها را به روی خیر و نیکنامی برای شهر و منطقه‌اش می‌بندد.
۱۰۴. اعتماد کلی بر نو آمدگان مکنید.
هوش مصنوعی: بر روی تازه‌واردها به طور کلی اعتماد نکنید.
۱۰۵. آن را که در او شرّی بیند کشتن اولی‌تر که از شهر به در کردن، که مار و کژدم را از خود دفع کردن و به خانۀ همسایه انداختن هم نشاید.
هوش مصنوعی: اگر کسی در جایی شر و فساد ببیند، بهتر است آن را از ریشه براندازد تا اینکه فقط آن را از خود دور کند. مثل این که مار و کژدم را دور کنیم و به خانه همسایه بیندازیم، که این کار درست نیست.
۱۰۶. عمل به کسی ده که دستگاهی دارد وگرنه بجز سوگند حاصلی نبینی.
هوش مصنوعی: عمل به کسی که قادر به انجام کار است، ارزش دارد وگرنه تنها با قسم خوردن نتیجه‌ای نخواهی دید.
۱۰۷. گناهی که به سهو از کسی آید کرم آن است که درگذری و اگر چنان که به قصد آید نخستین بار بترسانی و اگر بار دیگر دلیری کنند خونش بریزی که بیخ بد بار نیکو ندهد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به طور ناخواسته گناهی مرتکب شود، بخشش آن سزاوار است. اما اگر گناه به عمد انجام شود، در مرحله اول باید او را بترسانی و اگر بار دیگر همان کار را تکرار کرد، باید با او برخورد جدی‌تری داشته باشی؛ زیرا ریشه‌ی بدی نمی‌تواند ثمرهٔ خوبی به بار آورد.
۱۰۸. به هنگام خشم گرفتن تعجیل نکند که زنده را توان کشت و مرده را باز زنده نتوان کرد، چنان که جواهر را توان شکست و شکسته باز جای آوردن محال بود.
هوش مصنوعی: در زمان خشم، عجول نباشید، زیرا ممکن است به کسی آسیب بزنید و دیگر نتوانید او را به حالت قبل برگردانید. مانند این است که یک جواهر را بشکنید و دیگر قادر به تعمیر آن نباشید.
۱۰۹. مردی نه این است که حمله آورد بلکه مردی آن است که در وقت خشم خود را بر جای بدارد و پای از حد انصاف بیرون ننهد.
هوش مصنوعی: مرد واقعی کسی است که در هنگام خشمش خود را کنترل کند و از حدود انصاف خارج نشود، نه کسی که به سرعت به حمله و واکنش تند بپردازد.
۱۱۰. مال مردگان به یتیمان باز گذارد که دست همت به مثل آن آلودن لایق قدر پادشاهان نیست و مبارک نباشد.
هوش مصنوعی: اموال مردگان باید به یتیمان واگذار شود، زیرا این کار شایسته‌ای است و در شأن پادشاهان نیست که به اموالی که متعلق به دیگران است، دست درازی کنند. این عمل نیز نیکو نیست.
۱۱۱. از حاصل دنیا بجز نام نمی ماند و بدبخت کسی که از او این هم نماند.
هوش مصنوعی: در زندگی، تنها نام انسان‌ها باقی می‌ماند و کسانی که حتی این نام هم برایشان باقی نماند، بسیار بدشانس هستند.
۱۱۲. مال خاصیّتی دارد که دشمنان را دوست کند اما نگاه داشتن مال مر دوستان را دشمن گرداند، یعنی فرزند که از پدر خیر نبیند مردن وی تمنا کند تا مال ببرد.
هوش مصنوعی: مال ویژگی خاصی دارد که می‌تواند دشمنان را به دوستان تبدیل کند، اما نگه داشتن آن باعث می‌شود دوستان به دشمنان تبدیل شوند. به عبارت دیگر، فرزندی که از پدر خود خیر و خوبی نبیند، آرزو می‌کند که او بمیرد تا بتواند مالش را به دست آورد.
۱۱۳. پادشاهی که عدل نکند و نیکنامی توقّع دارد، بدان ماند که جو همی کارد و امید گندم دارد.
هوش مصنوعی: پادشاهی که عدالت را رعایت نکند و انتظار داشته باشد مورد احترام و نیکنامی قرار گیرد، مانند این است که کسی در حال چاقوکشی باشد و امید داشته باشد که از آن گندم به دست آورد.
۱۱۴. ای که مال از بهر جاه دوست می داری کرم کن و تواضع پیش گیر که جاهی از این رفیع تر نیست که خلقت دوست دارند و ثنا گویند.
هوش مصنوعی: اگر برای دستیابی به مقام و اعتبار به مال و ثروت اهمیت می‌دهی، بهتر است سخاوت را پیشه کنی و تواضع داشته باشی، زیرا هیچ مقام و جایگاهی بالاتر از مقام و محبوبیتی که خداوند برای خلق خود قرار داده، وجود ندارد و او بر بندگان خود ستایش خواهد کرد.
۱۱۵. گرسنگی به که سیری از پهلوی درویشان.
هوش مصنوعی: گرسنگی به کسی که از غذا سیر شده، شباهتی ندارد.
اگر عنقا ز بی برگی بمیرد
شکار از صید گنجشکان نگیرد
هوش مصنوعی: اگر پرندهٔ افسانه‌ای به خاطر کمبود غذا بمیرد، دیگر نمی‌تواند از شکار گنجشکان بهره‌برداری کند.
۱۱۶. تو بر جای آنانی که رفتند و کسانی که خواهند آمدن، پس وجودی میان دو عدم التفات را نشاید.
هوش مصنوعی: تو در جایگاه افرادی هستی که قبلاً رفته‌اند و کسانی که در آینده خواهند آمد. بنابراین، وجود تو باید در میان دو عدم توجه قرار بگیرد.
۱۱۷. مردی نه جهانگیری‌ست بل جهانداری‌ست. دانا جهان بگیرد و بدارد و نادان جهان بگیرد و بر دارد.
هوش مصنوعی: مردی نه تنها به عنوان یک رهبر جهانی شناخته نمی‌شود، بلکه او مانند یک مدیر با دیدگاه و آگاهی است. فرد دانا می‌تواند دنیا را درک کند، نگه دارد و کنترل نماید، در حالی که فرد نادان صرفاً دنیا را به دست می‌آورد و سپس از آن دور می‌شود.
۱۱۸. پادشاهان جایی نشینند که اگر دادخواهی فغان بردارد باخبر باشند که حاجبان و سرهنگان نه هر وقتی مهمّات رعیّت به سمع پادشاه رسانند.
هوش مصنوعی: پادشاهان باید در مکانی قرار گیرند که اگر کسی نیاز به کمک داشته باشد، بتوانند صدایش را بشنوند، چرا که نزدیکان و فرماندهان همیشه مسائل مهم مردم را به پادشاه انتقال نمی‌دهند.
آورده اند که انوشیروان عادل زنجیری جرسها بر آن بسته داشت تا اگر کسی مهمّی داشتی سلسله را بجنبانیدی و آن سلسله را طرفی زیر بالین و طرفی در میدان بر درختی بسته داشت.
هوش مصنوعی: در تاریخ نقل شده که انوشیروان عادل زنجیری با جرس‌ها بر آن بسته بود. به این صورت که اگر کسی از افراد مهم بخواهد با او تماس بگیرد، قادر باشد زنجیر را تکان دهد. این زنجیر از یک طرف زیر بالین او و از طرف دیگر به درختی در میدان بسته شده بود.
ملوک عرب به ناشناخت بیرون آمدندی و نظر بر حال ممالک کردندی تا اگر منکری را دیدندی بگردانیدندی، و همچنین کسان به تفحّص به محلّت‌ها و دیه‌ها برگماشتند تا اگر بیدادی بر ضعیفی رود از آن اعلام کنند.
هوش مصنوعی: حاکمان عرب به نواحی ناشناخته سفر می‌کردند و اوضاع کشورها را زیر نظر داشتند تا هر گونه ناپسندی را که می‌دیدند، برطرف کنند. همچنین افرادی را به بررسی مناطق و روستاها گماشتند تا اگر در جایی به ضعیف‌تری ظلمی روا داشته شود، از آن باخبر شوند.
۱۱۹. مردم بی‌خیر در زندگانی مرده‌اند و نیکوکاران بمیرند و نام نیکو زنده ماند.
هوش مصنوعی: افراد بی‌عمل در زندگی خود مرده‌اند و کسانی که نیکوکارند، حتی اگر بمیرند، نام نیکشان همچنان باقی خواهد ماند.
۱۲۰. شکر بزرگی آن است که بر خردان ببخشایند، و همت عالی آنکه دست به مال مسکینان نیالایند.
هوش مصنوعی: شکرگزاری واقعی این است که انسان به خردمندان بخشش کند و بزرگواری این است که به دارایی نیازمندان دست نزند.
۱۲۱. چون دست یابی آن کن که اگر دست دیگری باشد تحمّل مثل آن توانی کردن.
هوش مصنوعی: اگر به جایی برسی که خودت بتوانی مانند دیگری را تحمل کنی، به نوعی توانایی و قدرت در درک و پذیرش را پیدا کرده‌ای.
۱۲۲. همّت ضعیفان زخم از آن زیادت زند و سخت‌تر که بازوی پهلوانان.
هوش مصنوعی: همت و اراده ضعیفان می‌تواند آسیب‌های بیشتری به آنان بزند و بیشتر از آنچه که به پهلوانان آسیب وارد می‌آورد، به آن‌ها آسیب برساند.
۱۲۳. روزگار حیف روا ندارد، هر آینه داد مظلومان بدهد و دندان ظالمان بکند.
هوش مصنوعی: زمانه جفا نمی‌کند و هرگز اجازه نمی‌دهد که حق مظلومان پایمال شود و ظالمان به راحتی بر دیگران ستم کنند.
۱۲۴. ای که در خواب خوشی از بیداران بیندیش، ای که توانایی در رفتن داری با همراه ناتوان بساز، ای که فراخ دستی با تنگدستان مراعات کن. دیدی که پیشینیان چه کردند و چه بردند؟ رفتند و جفا بر مظلومان سرآمد و وبال بر ظالمان بماند. راست خواهی، درویشی به سلامت به از پادشاهی به چندین علامت.
هوش مصنوعی: به کسانی که در خواب آسایش و خوشی هستند، توصیه می‌شود که به بیدارانی که در اطرافشان هستند فکر کنند. اگر توانی برای حرکت و پیشرفت داری، باید با افراد ناتوان و ضعیف مدارا کنی و با آنها همدلی کنی. همچنین باید به تنگدستان و فقرا توجه و احترام داشته باشی. تاریخ را بنگر که پیشینیان چه کردند و چه به همراه خود بردند؛ آنها رفتند و ستم بر مظلومان پایان گرفت و عذاب بر ظالمان باقی ماند. اگر راست می‌گویی، باید بدانی که زندگی ساده و درویشی در سلامت و کمال، بهتر از آن است که پادشاهی کنی، حتی اگر شواهدی بر این موضوع داشته باشی.
۱۲۵. استخوان مرده سخن می گوید اگر گوش هوش داری، که من همچو تو آدمی بودم، قیمت ایام حیات ندانستم و عمر به خیره ضایع کردم.
هوش مصنوعی: استخوانی که دیگر زنده نیست، حرف می‌زند اگر توجه کنی. من هم روزگاری شبیه تو بودم، اما به ارزش روزهای زندگی پی نبردم و عمرم را بیهوده هدر دادم.
چو ما را به غفلت بشد روزگار
تو باری دمی چند فرصت شمار
هوش مصنوعی: وقتی روزگار ما را در غفلت بسیاری از وقت‌ها قرار می‌دهد، تو هم برای یک لحظه کوتاه که شده، فرصتی به حساب بیاور.
۱۲۶. هر که کسی را نرنجاند از کسی نترسد. کژدم که همی‌ترسد همی‌گریزد از فعل خبیث خویش، گربه در خانه ایمن است از بی‌آزاری و گرگ در صحرا سرگردان از بد فعالی، گدایان در شهر آسوده از سلیمی و دزدان در کوه و صحرا نهان از حرامزادگی.
هوش مصنوعی: هر کس که به دیگران آسیب نرساند، از هیچ چیز نمی‌ترسد. مانند کژدمی که به خاطر بدرفتاری خود می‌ترسد و فرار می‌کند، یا گربه‌ای که چون در امنیت است، از آسیب دیدن در امان است. همچنین، گرگی که به خاطر بدرفتاری‌اش در بیابان سرگردان است، یا گدایانی که در شهر به دلیل بی‌خطر بودن زندگی‌شان احساس آرامش می‌کنند، و دزدان که در کوه و بیابان پنهان می‌شوند تا از عواقب کار نادرست خود در امان بمانند.
۱۲۷. از دشمن ضعیف اندیشه کن که در وقت بیچارگی به جان بکوشد. گربه اگرچه ضعیف است اگر با شیر درافتد به ضرورت بزند و به چنگال چشمانش را بر کند.
هوش مصنوعی: به دشمن ضعیف فکر کن، زیرا او در زمان سختی و ناچاری ممکن است تنها به حفظ جانش دست به هر اقدامی بزند. گربه، هرچند که موجودی ضعیف است، اما اگر با شیر درگیر شود، ممکن است به ناچار به او حمله کند و با چنگال‌هایش به چشم‌های شیر آسیب بزند.
۱۲۸. با خرد و بزرگ دوستی کند و بیخ محبت بنشاند و اعتماد بر آن نکند که من در حمایت پادشاهم و کسی را با من مقاومت صورت نبندد که اگر ناپاکی به نادانی تو را بکشد و پادشاه به کین تو اقلیمی بفرماید کشتن، تو را زنده نتواند کردن.
هوش مصنوعی: دوستی با افراد خردمند و بزرگتر را در نظر بگیر و پایه‌های محبت را محکم بگذار. هرگز بر این نکته تکیه نکن که من زیر حمایت پادشاه هستم و هیچ‌کس جرات مخالفت با من را ندارد. زیرا اگر از نادانی خود به ناپاکی بیفتی و پادشاه به خاطر انتقام تو دستور قتل کسی را صادر کند، قادر نیستی خود را نجات دهی.
۱۲۹. آن کن که خیر تو در قفای تو گویند که در نظر از بیم گویند یا از طمع.
هوش مصنوعی: کاری کن که خیر تو در پی تو باشد، چرا که در نگاه دیگران، ممکن است از ترس یا طمع صحبت کنند.
۱۳۰. در زندگانی سعی کن تا به از دیگران باشی به فعل و صلاح و کرم، که در مردگی پادشاهان و گدایان یکسانند و اگر مدفن سلطانی یا سگبانی باز کنند میان ایشان فرق نتواند کرد.
هوش مصنوعی: در زندگی تلاش کن تا در کردار و خوبی و بزرگی از دیگران بهتر باشی، زیرا مرگ درپادشاهان و گدایان هیچ تفاوتی ندارد و اگر قبر یک پادشاه یا یک سگان را باز کنند، هیچ تفاوتی میان آن‌ها نمی‌توان دید.
۱۳۱. خرم تن، عارفان که بدیدند و بدانستند که دنیا را در وقت مرگ به دیگران همی باید گذاشتن، هم اکنون به دیگران بگذاشتند.
هوش مصنوعی: عارفان وقتی به این نتیجه رسیدند که در زمان مرگ باید جهان را به دیگران واگذار کنند، هم اکنون آن را به دیگران سپردند.
۱۳۲. دشمنان متّفق را متفرّق نتوانی گردانیدن مگر بدان که با بعضی از ایشان دوستی به دست آری.
هوش مصنوعی: برای اینکه نتوانی دشمنان متحد را از هم بگسلی، باید با برخی از آن‌ها دوستی برقرار کنی.
۱۳۳. دشمن به دشمن برانگیز تا هر طرف غالب شوند فتح از آن تو باشد.
هوش مصنوعی: دشمنان را علیه یکدیگر تحریک کن تا هر کدام در تلاش برای پیروزی باشند، و در نتیجه، پیروزی به نفع تو خواهد بود.
۱۳۴. دشمن از خردی مگذار که بزرگ شود و پیاده شطرنج رها مکن که به سر رود.
هوش مصنوعی: دشمن را از کوچکness غافل مشو، زیرا ممکن است بزرگ شود و پیاده شطرنج را رها نکن، چون ممکن است به مهره ارزشمندتری تبدیل شود.
۱۳۵. در حالت آسانی دلها به دست آر تا در هنگام دشخواری به کار آیند.
هوش مصنوعی: در زمان‌هایی که کارها آسان است، دل‌ها را به دست بیاورید تا در زمان‌های سخت و دشوار به دردتان بخورد.
۱۳۶. پیشوای همه‌ملّتی عزیز دارد و به حرمت نشاند.
هوش مصنوعی: پیشوای محبوب مردم را ارج می‌نهند و به او احترام می‌گذارند.
۱۳۷. پادشاهی که به لهو و شراب از مصالح مملکت غافل نشیند، و مهمّات امور مملکت به نویسندگان باز گذارد، ایشان هم به جذب منافع خویش از مهمّات رعیّت فارغ نشینند، بسی برنیاید که ملک خراب گردد.
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی به جای توجه به امور مهم کشور خود، مشغول خوشگذرانی و نوشیدن باشد و وظایف اداره مملکت را به نویسندگان واگذار کند، در این صورت این نویسندگان تنها به فکر منافع شخصی خود خواهند بود و از مسائل مهم مردم غافل می‌شوند. این وضعیت به تدریج موجب فساد و خرابی کشور می‌شود.
۱۳۸. از بدگویان مرنج که گناه از آن توست، چرا چنان نباشی که نیکو گویند؟
هوش مصنوعی: از افرادی که بدگویی می‌کنند ناراحت نشوید، چرا که تقصیر از خود شماست. چرا اینگونه نباشید که دیگران شما را به نیکی بشناسند؟
چو بیداد کردی توقع مدار
که نامت به نیکی رود در دیار
هوش مصنوعی: اگر ظلم و بی‌عدالتی کنی، نباید انتظار داشته باشی که نام تو به نیکی در سرزمین‌ها یاد شود.
۱۳۹. به هلاک دشمن کسی شادمانی کند که از هلاک خویش ایمن شده باشد.
هوش مصنوعی: کسی که از خطر نابودی خود در امان است، به سقوط و شکست دشمنش خوشحال می‌شود.
۱۴۰. طعام آنگه خورد که اشتها غالب آید، و سخن آنگه گوید که ضرورت باشد، و سر آنگه نهد که خواب آید، و صحبت آنگه کند که شوق به منتها برسد.
هوش مصنوعی: غذا زمانی خورده شود که اشتها احساس شود، سخن زمانی گفته شود که نیاز به آن باشد، سر زمانی به زمین گذاشته شود که خواب بر انسان غلبه کند، و صحبت زمانی آغاز شود که اشتیاق به اوج خود برسد.
۱۴۱. آزار دل ضعیفان سهل نگیرد که موران به اتّفاق، شیر ژیان را عاجز گردانند و پشۀ بسیار، پیل دمان از پای درآورد.
هوش مصنوعی: آزار دادن دل‌های ضعیف را آسان نینگارید، چرا که جمعیت مورچه‌ها می‌توانند شیر جوان را ناتوان کنند و تعدادی پشه هم می‌توانند فیل را به زانو درآورند.
۱۴۲. در پادشاهی چنان کند که اگر وقتی پادشاه نباشد جفا و خجالت نبیند، همچون زنبور که هر که مر او را ناتوان و افتاده بیند پای در سر مالد.
هوش مصنوعی: در سلطنت، باید به گونه‌ای عمل کند که اگر زمانی پادشاه نباشد، دچار ظلم و شرمندگی نشود، مثل زنبوری که هر کس او را ضعیف و زمین‌خورده ببیند، بر سر دارایی‌اش پا می‌گذارد.
۱۴۳. چندان که از زهر و مکر و غدر و فدایی و شبیخون بر حذر است، از درون خستگان و دل‌شکستگان و دعای مظلومان و نالۀ مجروحان بر حذر باشد. سلطان غزنین گفتی من از نیزۀ مردان چنان نمی‌ترسم که از دوک زنان، یعنی سوز سینه ایشان.
هوش مصنوعی: باید به اندازه‌ای که از زهر، فریب، خیانت و حمله ناگهانی دیگران احتیاط می‌کند، از احساسات و دعاهای دل‌شکستگان و ناله‌های مجروحان نیز باید بترسد. سلطان غزنین می‌گوید که من از نیزه‌های مردان نمی‌ترسم، بلکه از درد و رنجی که در دل زنان وجود دارد، بیشتر می‌ترسم.
۱۴۴. از دیوان زیر زمین چندان بر حذر نباید بود که از دیوان روی زمین، یعنی آدمیان بد.
هوش مصنوعی: نباید از دیوان زیر زمین به اندازه دیوان روی زمین، یعنی انسان‌های بد، ترسید.
۱۴۵. خواهی که دقایقی بر تو نگیرند تو بر خویشتن بگیر پیش از وقوع.
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی که دقایقی از زمانت را به خودت اختصاص بدهند، قبل از آنکه زمانی فرا برسد، خودت بر آن زمان مسلط باش.
۱۴۶. عیب خود از دوستان مپرس که بپوشانند، تفحص کن که دشمنان چه می گویند.
هوش مصنوعی: عیب خود را از دوستان نپرس، زیرا آنها ممکن است آن را پنهان کنند. بهتر است بررسی کنی که دشمنان درباره تو چه نظری دارند.
۱۴۷. جایی که لطف باید کردن به درشتی سخن مگوی که کمند از برای بهایمِ سرکش باشد، و جایی که قهر باید به لطافت مگوی که شکر به جای سمقونیا فایده ندهد.
هوش مصنوعی: در جایی که باید با محبت و نرمی صحبت شود، به طرز خشن و تند نگو که در این صورت نتوانی بر حیوانات سرکش تسلط یابی. و در جایی که لازم است با قهر و شدت برخورد کنی، با نرمی و لطافت سخن مگو زیرا در این وضعیت، هیچ فایده‌ای نخواهد داشت.
۱۴۸. اگر از آن‌کس که فرمانده توست اندیشناک باشی با آن که فرمانبر توست تلطف کن.
هوش مصنوعی: اگر نگران کسی هستی که بر تو فرماندهی می‌کند، با کسی که تحت فرمان تو است با محبت و نرمی رفتار کن.
۱۴۹. پیوسته چنان نشین که گویی دشمن بر در است تا اگر ناگاهی به درآید ناساخته نباشی.
هوش مصنوعی: همواره به گونه‌ای رفتار کن که گویا دشمن در نزدیکی توست، تا اگر ناگهان فرد غریبه‌ای وارد شد، آماده و هوشیار باشی.
۱۵۰. تا کسی را در چند قضیه نیازمایی اعتماد مکن.
هوش مصنوعی: هرگز به کسی اعتماد نکن که در چند مسئله او را امتحان نکرده‌ای.
۱۵۱. وقتی که حادثه‌ای موجب تشویش خاطر بود طریق آن است که شبانگاه که خلق آرام گیرند استعانت به درگاه خدای تعالی برد، و دعا و زاری کند، و نصرت و ظفر طلبد. پس آنگاه به خدمت زهّاد و عبّاد قیام نماید و همّت خواهد، و خاطر به همت ایشان مصروف دارد. پس به زیارت بقاع شریف رود و از روان ایشان مدد جوید، پس در حق ضعیفان و مسکینان و یتیمان و محتاجان شفقت فرماید و تنی چند از زندانیان رهایی دهد، پس آنگه نذر و خیرات کند، آن گه لشکریان را و خویشان را نوازش کند و به وعده خیر او مید وار گرداند، آنگه به تدبیر و مشاورت دوستان خردمند یکدل در دفع مضرت آن حادثه سعی نماید. پس چون به مراد دل میسر شود شکر و فضل خداوند تعالی بگوید و از کفایت و قدرت خویش نبیند، آن گاه به نذرهای کرده وفا کند و شکرانه بدهد تا نوبت دیگر چون واقعه پیدا گردد دلها به جانب او مایل باشد و خواطر جمهور با وی یار و نصرت و فتحش را امیدوار.
هوش مصنوعی: زمانی که اتفاقی باعث نگرانی و تشویش خاطر می‌شود، بهترین کار این است که در شب، وقتی که مردم آرامش پیدا می‌کنند، به درگاه خداوند دعا و زاری کرده و از او یاری بخواهید. سپس باید به خدمت عباد و زهاد بروید و با همت و اراده خود، به آن‌ها توجه کنید. پس از آن، به زیارت بقاع شریف رفته و از روح آنان مدد جویید و در حق نیازمندان و یتیمان نیکویی و محبت کنید. همچنین می‌توانید برای آزادی چند نفر از زندانیان اقدام کنید. پس از این اقدامات، نذر کرده و خیرات دهید و به سپاهیان و وابستگان خود محبت و انعام کنید تا آن‌ها نیز به خیری که وعده داده‌اید، امیدوار شوند. سپس با تدبیر و مشورت دوستان دانا و یکدل، برای دفع خطرات ناشی از آن حادثه تلاش کنید. وقتی به هدف خود دست یابید، باید سپاس و قدردانی از خداوند را فراموش نکنید و خود را تنها در قدرت خویش نبینید. در نهایت، به نذرهایی که کرده‌اید عمل کنید و شکرانه‌اش را بدهید تا در آینده، در مواجهه با مشکلات، دل‌ها به سمت شما گرایش پیدا کند و دیگران نیز در حمایت از شما امیدوار باشند.
چندین نصیحت سعدی را به طریق صدق و ارادت کار بندد که به توفیق خداوند ملک و دینش به سلامت باشد، و نفس و فرزند به عافیت و دنیا و آخرت به مراد، و الله اعلم بالصواب و إلیه مرجع المآب.
هوش مصنوعی: چندین توصیه سعدی را با صداقت و محبت به کار بگیرد تا به لطف خداوند، کشور و دیانتش در ایمنی باشد و خود و فرزندانش در آرامش، و در دنیا و آخرت به آرزوهایش برسد. خداوند بهتر می‌داند که چه درست است و به سوی او بازگشت همه چیز است.

حاشیه ها

1402/11/16 09:02
عبدالرضا ناظمی

درود   بند 83   هر که از دست تو نه ایمنست از او ایمن مباش که مار از بیم هلاک خویش....