گنجور

رباعی شمارهٔ ۳۹

بوی بغلت می‌رود از پارس به کیش
همسایه به جان آمد و بیگانه و خویش
و استاد تو را از بغل گنده خویش
بوی تو چو مشک و زعفران باشد پیش

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بوی بغلت می‌رود از پارس به کیش
همسایه به جان آمد و بیگانه و خویش
هوش مصنوعی: عطر و بوی نزدیکی و محبت تو تا جایی دور دست مانند کیش می‌رود و همه را تحت تأثیر قرار می‌دهد، هم نزدیکان و هم بیگانگان.
و استاد تو را از بغل گنده خویش
بوی تو چو مشک و زعفران باشد پیش
هوش مصنوعی: معلم تو به قدری به تو علاقه‌مند است که بوی تو برای او مانند عطر مشک و زعفران خوشبو و دلنشین است.

حاشیه ها

1396/04/28 14:06
فرخ مردان

دوستان،
کسی میتونه این دو بیت رو معنی کنه؟

1396/06/10 16:09
محسن حیدرزاده جزی

می گوید بوی بد زیر بغلت از شیراز تا جزیرۀ کیش می رود، همسایه و اقوام و بیگانگان از بدی بوی آن به تنگ آمده اند ،امّا بوی زیر بفل استادت از تو هم بدتر است تا حدّی که بوی زیر بغل تو برای او مثل بوی مشک و زعفران است.