گنجور

شمارهٔ ۷ - ظاهرا در ستایش صاحب دیوان است

تو آن نکرده‌ای از فعل خیر با من و غیر
که دست فضل کند دامن امید رها
جز آستانهٔ فضلت که مقصد اممست
کجاست در همه عالم وثوق اهل بها
متاع خویشتنم در نظر حقیر آمد
که پرتوی ندهد پیش آفتاب سها
به سمع خواجه رسیدست گویی این معنی
که گفت خیر صلوة الکریم اعودها

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو آن نکرده‌ای از فعل خیر با من و غیر
که دست فضل کند دامن امید رها
هوش مصنوعی: تو هیچ کار خوبی با من و دیگران نکرده‌ای که دستِ لطف و مرحمتت از دامن امید جدا شود.
جز آستانهٔ فضلت که مقصد اممست
کجاست در همه عالم وثوق اهل بها
هوش مصنوعی: جز در آستانهٔ فضلت که هدف همه ملت‌هاست، در تمام دنیا به کسی اعتماد نیست.
متاع خویشتنم در نظر حقیر آمد
که پرتوی ندهد پیش آفتاب سها
هوش مصنوعی: من متاع خود را در برابر نظر دیگران بی‌ارزش یافتم، چون مانند نوری که در برابر تابش آفتاب سها قابل مشاهده نیست، به نظر نمی‌رسد.
به سمع خواجه رسیدست گویی این معنی
که گفت خیر صلوة الکریم اعودها
هوش مصنوعی: شنیدم که خواجه می‌گوید که به نظرش بهترین نماز، همان بازگشت به حالت قبلی یا تکرار آن است.

حاشیه ها

1403/10/27 18:12
sia j

 در پاره ای از دستنویس های این قطعه بعد از بیت دوم بیتی بوده که در تصحیح فروغی افتاده است، گویا در نسخه های اساس او نبوده و دیگران هم به همین صورت ناقص قطعه را ثبت کرده اند:

به جزوی از متنبی نظر همی کردم  

در این سفینه ی دریای درّ بیش بها

 

1403/10/27 18:12
sia j

باید توجه داشت که اگر این بیت از سعدی باشد کاهنده ی مقام شاعری او نیست، بلکه از جنس تعارف و خضوع شاعرانه است که جای دیگر هم انجام داده. برای نمونه در آغاز بوستان می گوید شعر من در مقابل سخنوران فارس ارجی ندارد و مانند دهل آواز من از دور بوده است:

همانا که در فارس انشای من

چو مشک است بی قیمت اندر ختن

البته جاهای دیگر به درستی خلاف این سخنان را هم آورده و بر قدر و اعتبار هنری خود در مقایسه با دیگران پای فشرده است.

بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس

حد همین است سخندانی و زیبایی را