شمارهٔ ۶۱
شد غلامی به جوی، کـآب آرَد
آبِ جوی آمد و، غلام بِبُرد
دام، هر بار، «ماهی» آوردی
«ماهی»، این بار رفت و، دام بِبُرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شد غلامی به جوی، کـآب آرَد
آبِ جوی آمد و، غلام بِبُرد
یک غلام به کنار رودخانه رفت تا آب بیاورد؛ اما آب رود او را برد.
دام، هر بار، «ماهی» آوردی
«ماهی»، این بار رفت و، دام بِبُرد
هر بار با دام، ماهی به دست میآمد؛ اما این بار ماهی فرار کرد و دام را هم با خودش برد.
حاشیه ها
1395/10/25 11:12
علی عباسی
عینا در باب دوم گلستان هم نقل شدست درداستان ماهی و دام
1397/03/28 14:05
علی اصغر
به راستی که سعدی، فرمانروای ملک سخن است.
از خواندن شعر فوق به وجد آمدم؛ بسیار پرمعنا و قابل تامل است.
به نظرم مفهوم شعر این است که: بدون داشتن توانایی انجام کاری، مخصوصاً اعمال خطرناک، نباید به انجام آن مبادرت نمود، چرا که موجب تباهی انسان می گردد.