گنجور

غزل شمارهٔ ۴۸

خداوندی چنین بخشنده داریم
که با چندین گنه امیدواریم
که بگشاید دری کایزد ببندد
بیا تا هم بدین درگه بزاریم
خدایا گر بخوانی ور برانی
جز انعامت دری دیگر نداریم
سر افرازیم اگر بر بنده بخشی
وگرنه از گنه سر بر نیاریم
ز مشتی خاک ما را آفریدی
چگونه شکر این نعمت گزاریم
تو بخشیدی روان و عقل و ایمان
وگرنه ما همان مشتی غباریم
تو با ما روز و شب در خلوت و ما
شب و روزی به غفلت می‌گذاریم
نگویم خدمت آوردیم و طاعت
که از تقصیر خدمت شرمساریم
مباد آن روز کز درگاه لطفت
به دست ناامیدی سر بخاریم
خداوندا به لطفت با صلاح آر
که مسکین و پریشان روزگاریم
ز درویشان کوی انگار ما را
گر از خاصان حضرت برکناریم
ندانم دیدنش را خود صفت چیست
جز این را کز سماعش بیقراریم
شرابی در ازل در داد ما را
هنوز از تاب آن می در خماریم
چو عقل اندر نمی‌گنجید سعدی
بیا تا سر به شیدایی برآریم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خداوندی چنین بخشنده داریم
که با چندین گنه امیدواریم
هوش مصنوعی: ما خدای مهربانی داریم که با وجود گناهان زیادی که داریم، باز هم به رحمت ایشان امیدواریم.
که بگشاید دری کایزد ببندد
بیا تا هم بدین درگه بزاریم
هوش مصنوعی: کسی دری را باز کند که دیگران بسته‌اند، بیا تا به این درگاه بیاییم و در کنار هم بایستیم.
خدایا گر بخوانی ور برانی
جز انعامت دری دیگر نداریم
هوش مصنوعی: خدایا، اگر ما را بپذیری و قبول کنی یا اینکه ما را طرد کنی، ما چیزی جز لطف و رحمت تو نداریم که به آن امید داریم.
سر افرازیم اگر بر بنده بخشی
وگرنه از گنه سر بر نیاریم
هوش مصنوعی: اگر به ما لطف کنی و ما را مورد بخشش قرار دهی، سر بلندی خواهیم داشت، وگرنه به خاطر گناهان‌مان شرمنده خواهیم بود و نمی‌توانیم سرمون را بالا بگیریم.
ز مشتی خاک ما را آفریدی
چگونه شکر این نعمت گزاریم
هوش مصنوعی: از خاکی که ما را ساخته‌ای، چطور می‌توانیم از این نعمت سپاسگزاری کنیم؟
تو بخشیدی روان و عقل و ایمان
وگرنه ما همان مشتی غباریم
هوش مصنوعی: تو به ما روح و عقل و ایمان بخشیدی وگرنه ما فقط یک مشت خاک و غبار هستیم.
تو با ما روز و شب در خلوت و ما
شب و روزی به غفلت می‌گذاریم
هوش مصنوعی: تو همیشه در کنار ما هستی و ما بی‌خبر از حضور تو، روزها و شب‌ها را می‌گذرانیم.
نگویم خدمت آوردیم و طاعت
که از تقصیر خدمت شرمساریم
هوش مصنوعی: ما نمی‌گوییم که خدمت کرده‌ایم و از شما اطاعت کرده‌ایم، زیرا از کمبودها و کوتاهی‌های خود در خدمت به شما شرمنده‌ایم.
مباد آن روز کز درگاه لطفت
به دست ناامیدی سر بخاریم
هوش مصنوعی: خدای ناکرده آن روزی نرسد که به خاطر ناامیدی از لطف و رحمت تو، سرمان را پایین بیاوریم.
خداوندا به لطفت با صلاح آر
که مسکین و پریشان روزگاریم
هوش مصنوعی: خداوندا، با رحمتت ما را به خوبی سامان ده، زیرا ما در این دوران به شدت نیازمند و آشفته‌ایم.
ز درویشان کوی انگار ما را
گر از خاصان حضرت برکناریم
هوش مصنوعی: اگر ما را از جمع خاصان و بزرگان دور کنند، گویی که همچون درویشان در کوی و برزن رها شده‌ایم.
ندانم دیدنش را خود صفت چیست
جز این را کز سماعش بیقراریم
هوش مصنوعی: نمی‌دانم که دیدن او چه ویژگی‌ای دارد، جز این که از شنیدن صدایش لحظه‌ای آرام ندارم.
شرابی در ازل در داد ما را
هنوز از تاب آن می در خماریم
هوش مصنوعی: در آغاز، نوشیدنی‌ای به ما دادند که هنوز هم از اثر آن در حالت مستی به سر می‌بریم.
چو عقل اندر نمی‌گنجید سعدی
بیا تا سر به شیدایی برآریم
هوش مصنوعی: وقتی که عقل و فهم در نمی‌گنجد، سعدی، بیا تا به حالت شیدایی و عشق بپردازیم.

خوانش ها

غزل ۴۸ به خوانش حمیدرضا محمدی

حاشیه ها

1401/01/04 21:04
وحید فرازان

سه بیت اول این غزل زیبای سعدی علیه‌الرحمه را با صوت زیبای سید جواد ذبیحی شنیده‌ام.