غزل شمارهٔ ۴۷
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل ۴۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۴۷ به خوانش مصطفی حسینی کومله
غزل شمارهٔ ۴۷ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
zemne sepas, dar mesra 2 az beite1 diba natavan baft, ham sahih ast
dar mesra1 az beite 2 bar loahe maasi sahihtar benazar miresad
خرما نتوان خوردن و دیبانتوان کردن غلط است.و وزن شعررا هم بهم مریزد صورت صحیح آن اینگونه است:
خرما نتوان خورد ازاین خار که کشتیم
دیبا نتوان کرد از این پشم که رشتیم
ذر بیت دوم لوح معاصی درست است نه حرف معاصی!!!
در بیت اول واژه ی خار غلط است و درست آن خاک و در بیت دوم لوح معاصی صحیح میباشد بجای حرف معاصی.
در بیت یازدهم «شفاعت بکند» درست تر نیست؟ یعنی: اگر روز قیامت یه بزرگی ما رو شفاعت کرد شایسته است نرنجیم چون روی زشتمون به این مشاطه نیاز داره...
دیبا نتوان بافت از این پشم که ریشتیم
بنظر می رسد در مصرع دوم بر لوح معاصی صحیح باشد نه بر حرف معاصی!
در مورد معنی ابن بیت کسی میتونه راهنمایی کنه؟
واماندگی اندر پس دیوار طبیعت
حیفست دریغا که در صلح بهشتیم
اگر بعد پنجسال هنوزم براتون سواله، واماندگی اندر پس دیوار طبیعت اشاره به محدودیتای دنیای مادی و طبیعت داره، استعاره از محدودیتهای این دنیاست. فعل مصرع دوم هم «هشتن» از گذاشتن و اینجا از بستن میاد. سعید نوشته: معنی شعر،کسی که در دنیا ناتوان است و بهره ای ندارد ،چرا انتظار دارد از در بهشت وارد شود،از دنیا مانده واز بهشت رانده
واماندگی اندر پس دیوار طبیعت
حیفست دریغا که دَرِ صلح بهشتیم
به نظرم می گوید : حیف است که با طبیعت در جدالیم و درین جدال وامانده ایم . دریغ است که با طبیعت از دَرِ آشتی در نیامده ایم .
بهشتیم { فرو گزاردیم }
چنین خوانده و شنیده ام
پیری و جوانی چو شب و روز بر آمد
ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
و خداوند آگاه ترین است
" بهشتیم فرو گذاشتیم ، گذاردیم "
گرامی خرم روزگار
در مورد گزاردن ، گذاشتن ، گذاردن و،،،،،انواع این لفظ
در جای دیگری به تفضیل بحث شده و هیچ کدام نظر دیگری را نپذیرفت .
ییاد دارم ، مرسده خانم دلیلی آوردند که خیلی ها مجاب شدند ، گفتند : آنچه که مادی و لمس کردنی باشد با { ذ }و آنچه که نباشد با { ز } می نویسیم . نقل به مضمون .
تا چه قبول افتد .
مانا باشید
گرامی مهناز
من خویش در حدی نمی بینم که در این باره نظری از خود بدارم
در فرهنگهای معتبر ( تا آنجا که این کمترین دیده است ) گزاردن و گذاشتن دو فعل متفاوت اند
و فرو گذاشتن را در دهخدا یافتم
بر من ببخشایید.
گرامی خرم روزگار
درست میفرمایید در لغت نامه ها ، فروگذاشتن دیده ام ولی این در زمانی ست که شیئی مادی را مثلاً از دست زمین بگذارید ولی صلح چون ماده ی لمس کردنی نیست در موردش فروگزاشتن به کار می بریم ، هم درستتر است و هم این فرو گزاری را در بیان موردی غیر مادی بکار گرفته ایم که تفاوت را نشان می دهد .
چه گذاردن بنویسیم و چه گزاردن کسی خرده نمی گیرد .
چون هنوز بحث ادامه دارد که کدامین درست است
مانا باشید
گرامی مهناز،
سپاس می گزارم برای روشنگری ، این کمترین در هیچ فرهنگی سخنی در باره ماناهای ذات و معنای این افعال ندیده است و هم گمان نمی برم اجازه دادن در " بگذار تا مقابل روی تو بگذریم " اشاره به جابه جایی چیزی داشته باشد. ( نخستین گذاردن را می گویم) باز هم ببخشایید
نادیده شب زنده دار !!
فرهنگ معین در مانای فرو گذاشتن چنین آورده است:
1-مضایقه کردن ، کوتاهی کردن
2 -مهمل گذاشتن، اهمال کردن
3- ضایع کردن
4- صرف نظر کردن، گذشت کردن
5- ترک کردن
6- رخصت دادن ، اجازه دادن
7- آزاد کردن
گرامی دوست جان
من نیز در متون قدیم یاد ندارم دیده باشم که چه ذات و چه معنا را با { ز } نگاشته باشند . گویا این نسل ماست که وارد بحث تفاوت شده ، و بسیار هم بجاست و زیبا
چنانچه در بسیار لغاط دیگر : اتاق ، طهران ، کبرا ، طاها ، حتا ، که اخیراً دیدم به صورت تاها و هتا می نویسند .
مانا باشید و دلشاد
درود
درمدت این آشنایی مختصربااین محفل ادب بسیار فراگرفته ام و ازنوشته های برخی به شخصیت پرمایه شان حتی باوجود غروری که اتفاقا این موهبت را بسیار زیباترجلوه گری کرده قبطه ها خورده ام.
همچنین سکوتم معلول کم خردی ام بوده وبس.
نثر هرچه ادیبانه تر, موثرتر
چنانچه قصد افزودن دانش باشد....
برای بیان آنچه ناگفتنش مقابل به واژه راتوجیه نکند جمله سازی بی جا نکنیم
وادبیات کم بینش مان راهمانطور که اکنون بردیگران پوشیده مانده واگ(ذ)اریم.
مخلص اینکه شعور قابل درک است نه تحمیل شدنی
وادبیات حیطه بسیار بالایی را شامل است که بتوان باغلو جلوه دادن واژگان آنرا به رخ کشید وجلب توجه نمود.
چراکه چنین جمعی البته اهل فهم اند وادب
امیداینکه این خط پالوده ازتزویر وفخرفروشی وغلو باشد.
پیری وجوانی چوشب و روز بر آمد ماشب شد وروز آمد و بیدار نگشتیم.
خرما نتوان خورد از این خار ( تیغ ) که کشتیم
دیبا (ابریشم ) نتوان بافت از این پشم که رشتیم ... ریسیدن
خرما نتوان خورد از این نخل که کشتیم.
دیبا نتوان بافت از این پشم که رشتیم
چرا ؟ زیرا خرما ندادن خار که از بدیهیات است در اینجا منظور شیخ از کیفیت وروشهاست
همچنین است در مورد رشتن نخ است منظور این است که الزاما نخ پارچه دیبا باید بسیار ظریف ونازک صاف باشد اینجا نیز کیفیت کار و زندگی مطرح است
بهشتیم از مصدر هشتن و هلیدن میاد.این فعل در زبان لری و تاتی هنوز استفاده میشه.در جمله تو مگه بهشتی من بیوم؟.یعنی مگه تو گذاشتی من بیام.؟یعنی اجازه ندادی.اینجا به نظر من یعنی در صلح رو بستیم و مسدود کردیم و انجامش ندادیم معنی پیدا میکنه. سپاس فراوان
معنی شعر،کسی که در دنیا ناتوان است و بهره ای ندارد ،چرا انتظار دارد از در بهشت وارد شود،از دنیا مانده واز بهشت رانده
بیت یازدهم
گر خواجه شفاعت نکند درسته.
با درود
لطفا بیت اول اصلاح شود که دچار از هم گسیختگی وزنی نباشد.
خرما نتوان خوردن => خورد
دیبا نتوان کردن => کرد
با مراجعه به فایل تصویری شعر هم مربوط به صده نهم اشتباه صورت گرفته قابل مشاهده است.
پیروز و پایدار باشید.
یادش بخیر، سال های دور، تو مسجد محل، دعای کمیل، مداح با دو بیت اول این غزل شروع میکرد، چه صفایی داشت...
ما کشتهٔ نفسیم و بس آوخ که برآید
از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم...
چقدر زیبا بود...
خیلی زیبا بود. خیلییی