گنجور

غزل شمارهٔ ۴۲

بر سر آنم که پای صبر در دامن کشم
نفس را چون مار خط نهی پیرامن کشم
بس که بودم چون گل و نرگس دو روی و شوخ چشم
باز یکچندی زبان در کام چون سوسن کشم
بس که دنیا را کمر بستم چو مور دانه کش
مدتی چون موریانه روی در آهن کشم
روح پاکم چند باشم منزوی در کنج خاک
حور عینم تا کی آخر بار اهریمن کشم
لاله در غنچه‌ست تا کی خار در پهلو نهم
دوست در خانه‌ست تا کی رطل بر دشمن کشم
وه که گر با دوست دریابم زمان ماجرا
خرده‌ای دیگر حریفان را غرامت من کشم
سعدی گردن کشم پیش سخن‌دانان ولیک
جاودان این سر نخواهد ماند تا گردن کشم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر سر آنم که پای صبر در دامن کشم
نفس را چون مار خط نهی پیرامن کشم
هوش مصنوعی: من مصمم هستم که با صبر و استقامت، به خوبی با چالش‌ها و مشکلات مقابله کنم و نفس خود را مهار کنم، مانند ماری که در دایره‌ای قرار دارد و نمی‌تواند خارج شود.
بس که بودم چون گل و نرگس دو روی و شوخ چشم
باز یکچندی زبان در کام چون سوسن کشم
هوش مصنوعی: بسیار شاداب و خوش‌خُلق بودم، مانند گل و نرگس با دو چهره و چشمان پرشوری. مدتی است که زبانم را در کام نگه داشته‌ام، مانند سوسن.
بس که دنیا را کمر بستم چو مور دانه کش
مدتی چون موریانه روی در آهن کشم
هوش مصنوعی: به خاطر تلاش مضاعف برای دستیابی به دنیا و کسب امکانات، مدتی را مانند موریانه به آرامی و با سختی در حال گذرانیدن زندگی خواهم بود، نگران و در جستجوی چیزهایی که ممکن است دست نیابم.
روح پاکم چند باشم منزوی در کنج خاک
حور عینم تا کی آخر بار اهریمن کشم
هوش مصنوعی: چقدر می‌توانم در گوشه‌ای از زمین تنها بمانم؟ تا کی باید بار گناه و شر را بر دوش بکشم؟
لاله در غنچه‌ست تا کی خار در پهلو نهم
دوست در خانه‌ست تا کی رطل بر دشمن کشم
هوش مصنوعی: گل لاله همچنان در غنچه است و نمی‌توانم خار را در کنار آن تحمل کنم. دوست در خانه‌ام است، اما نمی‌دانم تا چه زمانی باید بار دشمن را به دوش بکشم.
وه که گر با دوست دریابم زمان ماجرا
خرده‌ای دیگر حریفان را غرامت من کشم
هوش مصنوعی: اگر در کنار دوست به یادآوری خاطرات بپردازم، بهانه‌ای دیگر برای تسویه حساب با رقبای خود پیدا می‌کنم.
سعدی گردن کشم پیش سخن‌دانان ولیک
جاودان این سر نخواهد ماند تا گردن کشم
هوش مصنوعی: من به خودم می‌بالم که در برابر اهل دانش و فن ایستاده‌ام، اما می‌دانم که این برتری و افتخار همیشگی نیست و روزی زوال خواهد یافت.

خوانش ها

غزل ۴۲ به خوانش حمیدرضا محمدی

حاشیه ها

1393/01/25 11:03
مسعود مقدس

با سلام مصرع دوم بیت را نمی توانم درست بخوانم لطفا راهنمایم باشید.

1393/01/26 08:03
رسته

بس که بودم چون گل و نرگس دوروی و شوخ‌چشم
باز بک جندی زبان در کام چون سوسن کشم
در این بیت به چند نکتهٔ کوچک باید توجه کرد:
گل = گل‌سرخ
رنگ پشت و روی گلبرگ‌‌های گل سرخ با هم متفاوت است در ادبیات فارسی از آن دورویی کنایه شده است.
گل نرگس در ادبیات فارسی نماد چشم است. شیپور میان گل نرگس پررنگ‌تر است. از همین دورنگی نرگس دورویی کنایه شده است.
شوخ چشم = گستاخ، بی‌ادب، بی‌حیا، بی‌شرم
حافظ راست:
شوخی نرگس نگر که پیش تو بشکفت // چشم دریده ادب نگاه ندارد
اوحدی مراغه‌ای راست:
نشوم با تو چو سوسن دو زبان گر تو نباشی // باز چون گل به دورویی و چو نرگس به دو رنگی
سوسن = ساکت، خاموش، زبان خاموش.
در زمان سعدی گل اسم خاص بوده است ولی امروزه اسم عام شده است.
در ادبیات فارسی از قرن‌های قبل از سعدی سوسن نماد خاموشی و زبان سکوت بوده است.
با این توضیحات امیدوارم کمکی در فهم بیت کرده باشم.

1396/03/08 18:06
فرخ مردان

@رسته:
دوست گرامی از توضیح بسامانِ شما ممنونم. ای کاش که کسی هم راجع به رابطه موریانه و آهن توضیحی میداد. شاید عقیده ای در قدبم بوده راجع به موریانه؟
و ای کاش که آن بزرگوار مفروض توضیحاتی هم راجع به دو بیت آخر میداد.

1396/03/08 21:06
مهناز ، س

گرامی فرخ
موریانه به دو معناست ، درین جا ، نه آن حشره ایست که چوب میخورد .
زنگاری باشد که آهن و فولاد را ضایع کند.(برهان ). زنگاری که آهن و فولاد را ضایع می کند به طوری که از صیقل کردن برطرف نشود. (ناظم الاطباء). :
بس که دنیارا کمر بستم چو مور دانه کش
مدتی چون موریانه روی در آهن کشم .
آهنی را که موریانه بخورد
نتوان برد از او به صیقل زنگ.
سعدی
مانا باشید

1396/03/10 13:06
فرخ مردان

@مهناز
درود بر تو.اصلا به ذهنم نرسیده بود که ممکنه موریانه معنی دیگه ای هم داشته باشه! الان بیت واضح شد. سنخیت آهن و روی هم جالبه.
دربیت آخر هم نمی دونم چرا من "سَر" رو " سِرّ" میخوندم که خیلی عجیب غریب میشد.

1396/03/10 13:06
فرخ مردان

@مهناز:
پی نوشت: شاید جدی فکر میکردن که موریانه آهن رو میخوره؟! و این منشأ معنی دوم موریانست؟

1396/03/10 15:06
مهناز ، س

گرامی فرخ
گمانم بر این است : نام آن حشره ای که چوب می خورد را ، چون مانند مورچه می جَوَد ، موریانه گذاشته اند ، زنگاری که آهن را نیز می خورد ، چون مانند همان کار را با آهن می کند که مور با طعمه اش ، موریانه نامیده اند . این حشره ربطی به زنگار آهن ندارد ،
لفظ { آنه } نشانه ی عملکرد اسم است
مثل مست {مستانه}
بزرگوار { بزرگوارانه }
مانا باشید

1396/03/19 19:06
فرخ مردان

@مهناز س:
ممنون از توضیحتون. ابنهم در توضیح مطلب جالبه:
[لغت‌نامه دهخدا ذیل مورچانه:]
مورچانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) موریانه . زنگار آهن و فولاد. (ناظم الاطباء). موریانه است و آن زنگاری باشد که در آهن و فولاد به هم می رسد. (برهان ). زنگاری که در ذات آهن دررود و به صیقل دور و کم نشود. از مور به معنی معروف و چانه حرف نسبت ، مفید معنی تشبیه به معنی زنگ آهن . (از غیاث ) (از آنندراج ). و رجوع به موریانه و مورانه شود.