گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱

دوش در صحرای خلوت گوی تنهایی زدم
خیمه بر بالای منظوران بالایی زدم
خرقه‌پوشان صوامع را دوتایی چاک شد
چون من اندر کوی وحدت گوی تنهایی زدم
عقل کل را آبگینه ریزه در پای اوفتاد
بس که سنگ تجربت بر طاق مینایی زدم
پایمردم عقل بود آنگه که عشقم دست داد
پشت دستی بر دهان عقل سودایی زدم
دیو ناری را سر از سودای مایی شد به باد
پس من خاکی به حکمت گردن مایی زدم
تاب خوردم رشته وار اندر کف خیاط صنع
پس گره بر خیط خودبینی و خودرایی زدم
تا نباید گشتنم گِردِ دَرِ کسْ چون کلید
بر درِ دل ز آرزو قفل شکیبایی زدم
گر کسی را رغبت دانش بود گو دم مزن
زآن که من دم درکشیدم تا به دانایی زدم
چون صدف پروردم اندر سینه دُر معرفت
تا به جوهر طعنه بر دُرهای دریایی زدم
بعد از این چون مهر مستقبل نگردم جز به امر
پیش از این گر چون فلک چرخی به رعنایی زدم
کنیت سعدی فرو شستم ز دیوان وجود
پس قدم در حضرت بی چون مولایی زدم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش در صحرای خلوت گوی تنهایی زدم
خیمه بر بالای منظوران بالایی زدم
هوش مصنوعی: دیروز در یک بیابان ساکت و بی‌سکنه، صدای تنهایی‌ام را بلند کردم و به قله‌های آرزوهایم پناه بردم.
خرقه‌پوشان صوامع را دوتایی چاک شد
چون من اندر کوی وحدت گوی تنهایی زدم
هوش مصنوعی: لباس‌های روحانی و پیراهن‌های زاهدان در دو قسمت پاره شدند، زیرا من در کوچه وحدت، صدای تنهایی خود را بلند کردم.
عقل کل را آبگینه ریزه در پای اوفتاد
بس که سنگ تجربت بر طاق مینایی زدم
هوش مصنوعی: عقل کل به‌مانند یک ظرف شفاف و ظریف است که به خاطر تجربه‌های من، به زمین افتاده است. من با تلاش‌های زیاد، می‌خواستم به صورت زیبا و قوی بایستم، اما در نهایت به زمین افتادم.
پایمردم عقل بود آنگه که عشقم دست داد
پشت دستی بر دهان عقل سودایی زدم
هوش مصنوعی: عقل من زمانی قوی بود که عشق به من روی آورد، اما وقتی که عشق به سراغم آمد، به عقل خود بی‌توجهی کردم و دو دستی بر دهان او زدم.
دیو ناری را سر از سودای مایی شد به باد
پس من خاکی به حکمت گردن مایی زدم
هوش مصنوعی: یک دیو سر از فکر و خیال ما برداشت و به باد رفت، پس من به عنوان یک انسان خاکی، با خرد و دانش خود به خودم را شناساندم.
تاب خوردم رشته وار اندر کف خیاط صنع
پس گره بر خیط خودبینی و خودرایی زدم
هوش مصنوعی: در دستان خیاط، مانند یک رشته، تاب خوردم. سپس به خاطر خودپسندی و خودرایی‌ام، بر کار خود، گره‌ای زدم.
تا نباید گشتنم گِردِ دَرِ کسْ چون کلید
بر درِ دل ز آرزو قفل شکیبایی زدم
هوش مصنوعی: تا زمانی که از آرزوهایم نتوانم به آسانی بگذرم و همچنان منتظر و شکیبا باشم، نباید به سراغ هیچ‌کس دیگر بروم.
گر کسی را رغبت دانش بود گو دم مزن
زآن که من دم درکشیدم تا به دانایی زدم
هوش مصنوعی: اگر کسی علاقه‌مند به یادگیری دانش باشد، باید زودتر به دنبال آن برود و از من چیزی نخواهد، زیرا من خودم کوشش کرده‌ام و به دانش دست یافته‌ام.
چون صدف پروردم اندر سینه دُر معرفت
تا به جوهر طعنه بر دُرهای دریایی زدم
هوش مصنوعی: در دل خود مانند صدف، دانشی را پرورانده‌ام تا به اصل و حقیقتی دست یابم و بر درهای بزرگ معرفت وارد شوم.
بعد از این چون مهر مستقبل نگردم جز به امر
پیش از این گر چون فلک چرخی به رعنایی زدم
هوش مصنوعی: از این پس، هنگامی که آینده خود را می‌نگرم، جز به خواسته‌هایی که قبلاً داشتم نگاه نمی‌کنم. اگر هم مانند آسمان گردشی داشته باشم، آن را با زیبایی و ظرافت انجام می‌دهم.
کنیت سعدی فرو شستم ز دیوان وجود
پس قدم در حضرت بی چون مولایی زدم
هوش مصنوعی: سعدی می‌گوید که از شعر و ادبیات خود فاصله گرفته و به سوی مقام و مرتبه‌ای رفیع‌تر گام گذاشته است. او در اینجا به حالت دل‌مشغولی و آماده‌سازی برای وصالی معنوی اشاره دارد که به اوحی از وجود و بزرگی الهی می‌رسد.

خوانش ها

غزل ۴۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۴۱ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1392/04/18 10:07
افشین

بیت دوم مصرع دوم،
چون من اندر کوی وحدت لاف یکتایی زدم
صحیح است.

1392/05/24 01:07
آرمان

در بیت ششم، مصرع دوم کلمه خیط درست است که معنی آن نخ می باشد و کلمه خیاط هم صیغه مبالغه ای است از همین لغت.

1394/02/22 13:04
حسین صارم پور

آرمان درست میگه، اصل کلمه خیط است نه خبط، و در این جا به معنی رشته است (رشته کبر و خود بینی)، خواهشا تصحیح بفرمایید!

1396/05/29 12:07
هما

مصرعد ششم خیط هست نه خبط
تاب خوردم رشته وار اندر کف خیاط صنع
پس گره بر خیط خود بینی زدم زدم

1396/07/22 16:10
کیانوش پدرود

تا نباید گشتنم گرد در کس چون کلید
بر در دل زآرزو قفل شکیبایی زدم
گشتم شعر را از وزن می اندازد

1397/07/05 12:10
مسعود حاتمی

دوستان منطور از دوتابی چاک شدن در بیت "خرقه‌پوشان صوامع...."" چیست؟

1402/03/14 05:06
یزدانپناه عسکری

6- تاب خوردم رشته وار اندر کف خیاط صنع - پس گره بر خیط خودبینی و خودرایی زدم 

***

[یزدانپناه عسکری]

حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ –  بقره : 187

تصور (تَبَیَّن‏) انسان، بدون در دام آن افتادن توضیح و تداوم بَیْن ابیض و اسود جهان، با در مقابل هم قرار دادن آن دو و گشودن فجر و ادراک دنیای واقعیت و رسیدن به تمامیت نفس، نه یادگرفتن توضیحی جدید. انسانی که خود بین نیست و به تمامیت نفس رسیده ، حرکت دارد ، و خود را به‌طور هماهنگ با دنیایی که او را در برگرفته تغییر می‌دهد، خواه دنیای «ابیض» یا دنیای «اسود» باشد. و متوجه می‌شود دنیا، فیضان فیض و صدور فیض است.

_____

(خیط: أصل واحد یدلّ علی امتداد الشی‏ء فی دقّة ، تداوم) ؛ (الْخَیْط- شترمرغ) ؛  199+62 :3+1

1404/02/13 02:05
میلاد اسماعیلی

با سلام خدمت دوستان و اساتید بزرگوار

در مصرع «تاب خوردم رشته وار» بنظرتون اینجا شاعر به آفرینش انسان اشاره نداره ؟ و اینکه در علم امروز معلوم شد رشته های DNA واقعا پیچ خورده اند.