گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸

وقت آن است که ضعف آید و نیرو برود
قدرت از منطق شیرین سخنگو برود
ناگهی باد خزان آید و این رونق و آب
که تو می‌بینی از این گلبن خوشبو برود
پایم از قوت رفتار فرو خواهد ماند
خنک آن کس که حذر گیرد و نیکو برود
تا به روزی که به جوی شده باز آید آب
یعلم‌الله که اگر گریه کنم جو برود
من و فردوس بدین نقد بضاعت که مراست؟
اهرمن را که گذارد که به مینو برود؟
سعیم این است که در آتش اندیشه چو عود
خویشتن سوخته‌ام تا به جهان بو برود
همه سرمایهٔ سعدی سخن شیرین بود
وین از او ماند ندانم که چه با او برود

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وقت آن است که ضعف آید و نیرو برود
قدرت از منطق شیرین سخنگو برود
هوش مصنوعی: زمانی فرا رسیده که ضعف و ناتوانی نمایان شود و قدرت و توانایی از منطق و گفتار دلنشین فردی که سخن می‌گوید، فاصله بگیرد.
ناگهی باد خزان آید و این رونق و آب
که تو می‌بینی از این گلبن خوشبو برود
هوش مصنوعی: ناگهان ممکن است که باد پاییزی بوزد و این زیبایی و طراوتی که اکنون می‌بینی از این باغ خوشبو برود.
پایم از قوت رفتار فرو خواهد ماند
خنک آن کس که حذر گیرد و نیکو برود
هوش مصنوعی: اگر انسان با احتیاط پیش برود و درست رفتار کند، در مقابل چالش‌ها و مشکلات، کمتر دچار ضعف و افت می‌شود. این موضوع به این معناست که با تدبیر و هوشیاری می‌توان از مشکلات جلوگیری کرد و راهی درست را انتخاب کرد.
تا به روزی که به جوی شده باز آید آب
یعلم‌الله که اگر گریه کنم جو برود
هوش مصنوعی: تا زمانی که آب در جوی بازگردد، خداوند می‌داند که آیا من با گریه کردن خودم باعث می‌شوم که آب از جوی برود یا نه.
من و فردوس بدین نقد بضاعت که مراست؟
اهرمن را که گذارد که به مینو برود؟
هوش مصنوعی: من و بهشت چه نسبتی داریم وقتی که امکانات و دارایی‌ام این‌قدر کم است؟ چه کسی می‌تواند شیطان را کنترل کند تا به بهشت برود؟
سعیم این است که در آتش اندیشه چو عود
خویشتن سوخته‌ام تا به جهان بو برود
هوش مصنوعی: سعی من این است که با افکارم مانند چوب عود در آتش بسوزم تا عطر وجودم در جهان پراکنده شود.
همه سرمایهٔ سعدی سخن شیرین بود
وین از او ماند ندانم که چه با او برود
هوش مصنوعی: تمام دارایی سعدی، کلام دلنشین او بود و من نمی‌دانم این میراث با او چه خواهد شد.

خوانش ها

غزل ۲۸ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۲۸ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1394/01/31 08:03
تماشاگه راز

یعلم‌الله که اگر گریه کنم جو برود

1395/04/24 16:06
ناشناس

بیت آخر : وین ازو ماند ندانم که چه با او برود

1397/11/05 21:02
سعید ح

در مصرع آخر واژه ندانم جا افتاده است. لطفا تصحیح شود. با تشکر

1398/12/17 03:03
سرایی

مصرع آخر:
وین از او مانده ندانم که چه با او برود.

1403/08/11 18:11
سپیدآر ‌

بسیار زیبا