غزل شمارهٔ ۲۶
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
شرف نفس به جودست و کرامت به سجود
هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود
به
شرف مرد به جودست و کرامت به سجود
هر که این هر دو ندارد عدمش به ز وجود
ولی تصور می کنم "نفس" دراینجا عربی است و با کرامت قرینه است و همینطور سین نفس با "جودست" و "سجود"
اما "مرد" خوشاهنگتر ("ر" تلفظ نمی شود. ولی "ف" و "س" در "نفس" باید تلفظ شود) و در ضمن "ر" در مرد و کرامت، قابل توجه است.
---
پاسخ: با تشکر، نقل نسخهی تصحیحی فروغی همین است (نفس)، لذا پیشنهاد و دلیل شما را در حاشیه باقی میگذاریم.
والسماء ذات البروج و الیوم الموعود و شاهد و مشهود
یوم الموعود روز رستاخیز است و رست یا رشت یعنی مرده و اخیستن یعنی برخاستن و ریشتاخیستن یعنی مرده برخیزان
شرف مرد به جود است و سخاوت، نه سجود
هر که این هر دو ندارد عدم به ز وجود
شرف (مرد )به جود است و کرامت (نه سجود)
جناب میرزایی و دیگر دوستان به خوبی به این نکته ریز و نغز پرداختید. شرف مرد به جود است و کرامت نه سجود...
سپاسگزارم.
لطفا تصحیح گردد
شرف مرد به جود است و کرامت نه سجود
به چه دیلی برخی دوستان "به سجود" را به "نه سجود" تغییر داده اند؟
آیا در نسخه ی خاصی این طور آمده یا صرفا ذوق شخصی است؟ ضمن این که "نه" پیش از یک قافیه دیگر استفاده شده
من تصور میکنم همان نه سجود مناسبتر است . کما اینکه سعدی در شعر دیگری هم اشاراتی به ویژه نبودن سجده و سجاده کرده .آنجا که میگوید: عبادت به جز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست
چرا روی اشتباه خودتون پافشاری میکنید؟
اخه کرامت به سجود چه معنایی داره؟
چون در مصرع دوم اشاره به هر دو شده است لذا اشاره به فضل و کرامت است نه سجود
در جای دیگر حضرت سعدی میفرماید :
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
بر خاک نهی پیشانی هما سجود است
ودر مصرع بعد
زهد پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست
ببینید دوستان منظور سعدی از مصرع اول دو قسمت داره :1) لازمه شرافت وانسانیت بخشندگی است و 2 )لازمه کرامت و بزرگی سجود و بندگی خداونده
از ثری تا به ثریا به عبودیت او
همه در ذکر و مناجات و قیامند و قعود
این بیت بالا در همین شعر معلوم میکنه که منظور سعدی در این شعر تکیه بر عبودیت و سجده هم هست .
پس این بیت میتونه درست باشه :
میفرمایند که شرف مرد به جود است و کرامت ، به سجود
کاری به ادامه شعر نداریم
اون کاما که قبل از به اومده یه وقفه توی ریتم شعر میندازه و جمله رو دو قسمت میکنه شرف مرد ... به سجود : منظور از به سجود 《در ادامه شمردن خصوصیات بزرگ بودن》 یعنی افتادگی
با اجازه اساتید محترم.
در مورد مصرع اول جود و کرامت در معنی لغوی مشابه هستند
پس این یک مورد و سجود مورد دوم میباشد.زیرا در مصرع دوم همین بیت سعدی میگوید: هرکه این هر «دو» ندارد..
شرف نفس به «جود است و کرامت»،به «سجود»
هرکه این هر دو ندارد عدمش به که وجود
و احتمالاً سجود به منظور افتادگی باشد
دوستان توجه کنند کلیات مفهوم و منظور حضرت سعدی با تغییر (به سجود) و (نه سجود) تغییر چندانی ندارد، هر رو می پسندم و شعر به هر دو طریق خوانده شود بسیار نغز و شیرین است.
به قول استاد شهریار،تفاوت اشعار سعدی و حافظ در این است که در شعر سعدی میتوان یک حرف یا کلمه را جابجا نمود و ارکان شعر همچنان محکم و استوار باقی بماند،ولی شعر حافظ به محض تغییر یک کلمه، به هم ریخته میشود.
درود این غزل تاب رو چقدر بد خوندن این دوست با قریحه...!
از ابیات دوم و سوم میتوان نتیجه گرفت موضوع بحث سعدی داشتن جود برای مرد در زمان ثروتمند بودن و حفظ کرامت برای مرددر زمان فقر میباشد پس بیت اول به صورت زیر صحیح است
شرف مرد به جود است و کرامت نه سجود
سلام
بنده عرض میدارم
1.با توجه به نسخ موجود و محکم بودن نسخ بر بیت مورد بحث در.....
2.با توجه به مصرع دوم
3. و عدم نظر شخصی.
شرف مرد به جود است و کرامت به سجود
سپاس فراوان
منظور سعدی همان به سجود است .چون در قران بارها و بارها زکات و نماز با هم امده.و در بیت بعد که میگوید هر دو ندارد منظور از هر دو جود و سجود است
دوستان
پافشاری بی مورد میکنید.واضحه که (نه سجود)درسته
واضحه که به سجود درسته ،چه از مصراع دوم بیت وچه ازنظر معنا که سعدی می فرمایند این دو
حالا اون دوستی که با پافشاری مکررا می نویسند پافشاری نکنید !؟
درود ، بنده ام با شما موافقم و در ادامه همین شعر همانطور که دوستان اشاره کردند در بیت از ثری تا به ثریا به عبودیت او / همه در ذکر و مناجات و قیامند و قعود / نظر شاعر عیان است ، حضرت سعدی به قول استاد اسماعیل آذر شریعت مدار ترین شاعر ماست ، و بارها از عبادت خداوند و بندگی و ستایش و شکرگزاری خالق هستی و مدح پیامبران سروده به زیبایی و مهارت ، ضمن اینکه دوست گرامی که به شعری از بوستان اشاره کردند طریقت به جز خدمت خلق نیست ..... آمده که در سخنان و احادیث بزرگان دین بیان شده ، کلمه عبادت بارها در آثار سعدی به کار گرفته شده که چند نمونه می آورم در غزل معروف به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست می فرماید پادشاهی و گدایی بر ما یکسان است / که بر این در همه را پشت عبادت خم از اوست / یا در اولین غزل همچون اول بوستان و گلستان که بنام و عشق خداوند شروع می کند می فرماید: خداوندا بدان تشریف عزت / که دادی انبیا و اولیا را / بدان مردان میدان عبادت / که بشکستند شیطان و هوا را / یا در خود بوستان که می فرماید: عبادت به اخلاص نیت نکوست / وگر نه چه آید ز بی مغز پوست ؟ اینها فقط دو سه مورد بود همچون افرادی که از حافظ برنمی تابند بیانی از قرآن و اسلام و مسلمانی را و فقط شراب و عیش و عشرت را می پذیرند نه کلامی که مخالف عقیده و باورشان باشد!! شگفتا به قول قدیمی ها کافر همه را به کیش خود پندارد !!
شرف نفس به جود است.
و کرامت نفس به سجود است.
یعنی بزرگی از راه فروتنی به دست میآید.
هر که این هر دو ندارد، یعنی جود و سجود را ندارد.
نه بخشندگی دارد و نه تواضع
خود سعدی در جای دیگر میگوید:
از ابلیس هرگز نیاید سجود
نه از بد گهر نیکویی در وجود
یعنی سجود کردن نیکویی است و سجود نکردن کار ابلیس.
این قدر هنر و ذوق به خرج داده، علیه الرحمه، آنگاه چه نسبتها که به او داده نمیشود.