گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴

بیفکن خیمه تا محمل برانند
که همراهان این عالم روانند
زن و فرزند و خویش و یار و پیوند
برادر خواندگان کاروانند
نباید بستن اندر صحبتی دل
که بی ایشان بمانی یا بمانند
نه اول خاک بوده‌ست آدمیزاد
به آخر چون بیندیشی همانند
پس آن بهتر که اول وآخر خویش
بیندیشند و قدر خود بدانند
زمین چندی بخورد از خلق و چندی
هنوز از کبر سر بر آسمانند
یکی بر تربتی فریاد می‌خواند
که اینان پادشاهان جهانند
بگفتم تخته‌ای بر کن ز گوری
ببین تا پادشه یا پاسبانند
بگفتا تخته بر کندن چه حاجت
که می‌دانم که مشتی استخوانند
نصیحت داروی تلخ است و باید
که با جلاب در حلقت چکانند
چنین سقمونیای شکرآلود
ز داروخانهٔ سعدی ستانند

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیفکن خیمه تا محمل برانند
که همراهان این عالم روانند
هوش مصنوعی: چادر را برچین تا محموله را به راه بیندازند، زیرا همراهان این دنیا در حال حرکتند.
زن و فرزند و خویش و یار و پیوند
برادر خواندگان کاروانند
هوش مصنوعی: زنان و فرزندان، نزدیکان و دوستان، و بستگان مانند اعضای یک کاروان هستند که با هم در زندگی حرکت می‌کنند و ارتباط دارند.
نباید بستن اندر صحبتی دل
که بی ایشان بمانی یا بمانند
هوش مصنوعی: نباید در گفت‌وگو دل را ببندی، چرا که بدون حضور آنها ممکن است تنها بمانی یا دیگران به آن حالت دچار شوند.
نه اول خاک بوده‌ست آدمیزاد
به آخر چون بیندیشی همانند
هوش مصنوعی: آدمی در آغاز از خاک تشکیل شده و در انتها نیز به خاک بازمی‌گردد، پس اگر به این موضوع فکر کنی، درمی‌یابی که همه ما از یک ماده اولیه و یکسان هستیم.
پس آن بهتر که اول وآخر خویش
بیندیشند و قدر خود بدانند
هوش مصنوعی: بهتر است که آدمی به آغاز و پایان زندگی‌اش فکر کند و ارزش وجودی خود را درک کند.
زمین چندی بخورد از خلق و چندی
هنوز از کبر سر بر آسمانند
هوش مصنوعی: زمین مدت زیادی بر انسان‌ها می‌گذرد و آن‌ها را در خود جای داده است، و هنوز برخی از انسان‌ها با تکبر و غرور خود را بالا می‌دانند و سر به آسمان می‌زنند.
یکی بر تربتی فریاد می‌خواند
که اینان پادشاهان جهانند
هوش مصنوعی: یک نفر بر روی قبری فریاد می‌زند که این افراد پادشاهان جهان بودند.
بگفتم تخته‌ای بر کن ز گوری
ببین تا پادشه یا پاسبانند
هوش مصنوعی: گفتم تخته‌ای را از روی قبر بردار و ببین که آیا پادشاهی در آنجا است یا تنها نگهبانی موجود است.
بگفتا تخته بر کندن چه حاجت
که می‌دانم که مشتی استخوانند
هوش مصنوعی: گفت که چه نیازی به کندن تخته است، من می‌دانم که در زیر آن فقط چند تکه استخوان وجود دارد.
نصیحت داروی تلخ است و باید
که با جلاب در حلقت چکانند
هوش مصنوعی: نصیحت و اندرز مانند دارویی تلخ است که لازم است با چیزی خوش‌طعم مخلوط شود تا قابل تحمل‌تر شود.
چنین سقمونیای شکرآلود
ز داروخانهٔ سعدی ستانند
هوش مصنوعی: این داروی شیرین و خوش‌طعم، از داروخانهٔ سعدی تهیه شده است.

خوانش ها

غزل ۲۴ به خوانش حمیدرضا محمدی
غزل شمارهٔ ۲۴ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1394/01/31 03:03
تماشاگه راز

نباید بستن اندر صحبتی دل

1395/05/18 01:08
سید احمد مجاب

پس آن بهتر کز اول، آخر خویش
بیندیشند و قدر خود بدانند

1398/08/02 16:11
مهدی

دکتر سروش این خوانش را داشتند
خداوندان نعمت می توانند
که درویشان بیطاقت برانند
ولیکن دور گیتی را وفا نیست
هامن بهتر که قدر خود بدانند

1401/12/11 03:03
کوروش

سقمونیا چیه

1401/12/11 08:03
همیرضا

برای پیدا کردن معنی کلمات می‌توانید آنها را انتخاب کنید، روی موبایل کلمهٔ انتخاب شده را لمس طولانی کنید و روی کامپیوتر روی آن دوبار کلیک کنید تا منویی بالای آن ظاهر شود که با انتخاب عنوان «لغت‌نامه» امکان جستجوی لغت را به شما می‌دهد.

در این مورد، «سمقونیا» نوعی گیاه دارویی است که به لحاظ تلخی مثل شده است. سعدی نصیحت‌هایش را به لحاظ تلخی به این گیاه تشبیه کرده که با شیرینی سخنش (که به شِکَر تشبیه شده) تلخی آن گرفته می‌شود.