غزل شمارهٔ ۱۲
آن به که چون منی نرسد در وصال دوست
تا ضعف خویش حمل کند بر کمال دوست
رشک آیدم ز مردمک دیده بارها
کاین شوخ دیده چند ببیند جمال دوست
پروانه کیست تا متعلق شود به شمع
باری بسوزدش سبحات جلال دوست
ای دوست روزهای تنعم به روزه باش
باشد که در فتد شب قدر وصال دوست
دور از هوای نفس، که ممکن نمیشود
در تنگنای صحبت دشمن، مجال دوست
گر دوست جان و سر طلبد ایستادهایم
یاران بدین قدر بکنند احتمال دوست
خرم تنی که جان بدهد در وفای یار
اقبال در سری که شود پایمال دوست
ما را شکایتی ز تو گر هست هم به توست
در پیش دشمنان نتوان گفت حال دوست
بسیار سعدی از همه عالم بدوخت چشم
تا مینمایدش همه عالم خیال دوست
غزل شمارهٔ ۱۱: آن را که جای نیست همه شهر جای اوستغزل شمارهٔ ۱۳: به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن به که چون منی نرسد در وصال دوست
تا ضعف خویش حمل کند بر کمال دوست
هوش مصنوعی: بهتر است که کسی مانند من به وصال معشوق نرسد، زیرا او نمیتواند ضعف خود را در برابر کمال معشوق تحمل کند.
رشک آیدم ز مردمک دیده بارها
کاین شوخ دیده چند ببیند جمال دوست
هوش مصنوعی: من بارها احساس حسادت میکنم به مردمک چشم که این چشم شاداب چقدر میتواند زیبایی دوست را ببیند.
پروانه کیست تا متعلق شود به شمع
باری بسوزدش سبحات جلال دوست
هوش مصنوعی: کیست که به شمع تعلق بگیرد و در کنار نور آن بسوزد، تا زیباییهای جلال معشوقش را تجربه کند؟
ای دوست روزهای تنعم به روزه باش
باشد که در فتد شب قدر وصال دوست
هوش مصنوعی: ای دوست، روزهایی که در خوشی و نعمت سپری میشود، روزهداری کن تا شاید در شب قدر به وصال دوست نائل شوی.
دور از هوای نفس، که ممکن نمیشود
در تنگنای صحبت دشمن، مجال دوست
هوش مصنوعی: دور بودن از خواستههای نفسانی باعث میشود که در شرایط دشوار و تحت فشار، نتوانیم از بودن در کنار دوستان لذت ببریم.
گر دوست جان و سر طلبد ایستادهایم
یاران بدین قدر بکنند احتمال دوست
هوش مصنوعی: اگر دوست جان و سر را بخواهد، ما ایستادهایم و دوستان تا این حد برای دوست احتمال را میپذیرند.
خرم تنی که جان بدهد در وفای یار
اقبال در سری که شود پایمال دوست
هوش مصنوعی: آدمی که در راه محبت و وفاداری به معشوق جانش را فدای او کند، خوشبخت است، حتی اگر تقدیرش به گونهای باشد که زیر پاهای یار قرار گیرد.
ما را شکایتی ز تو گر هست هم به توست
در پیش دشمنان نتوان گفت حال دوست
هوش مصنوعی: اگر از تو شکایتی داریم، به خود تو مربوط میشود. در مقابل دشمنان نمیتوانیم حال دوستان را به زبان بیاوریم.
بسیار سعدی از همه عالم بدوخت چشم
تا مینمایدش همه عالم خیال دوست
هوش مصنوعی: سعدی به شدت به معشوقش دل بسته و از هر طرف به او مینگرد، تا جایی که همه چیز را در عالم فقط از منظر دوست میبیند و فقط او را میبیند.
حاشیه ها
1392/02/24 13:04
امین کیخا
سعدیا دمت گرم و تنت خرم باد
1394/10/09 13:01
ترابی
روح سعدی صاحب شاد باد! که بندگان خداند"ج" را به روزه گرفتن صیقل روحی میدهد.
1394/10/09 14:01
ترابی
با تصحیح خداوند "جل جلاله"
1395/06/31 02:08
ابی
«دور از هوای نفس، که ممکن نمیشود
در تنگنای صحبت دشمن، مجال دوست»
از هوای نفس دوی کن زیرا که در تنگنای صحبت دشمن (هنگام وسوسه کردن شیطان) مجال و فرصت وصال دوست ممکن و میسر نمی شود.
1404/01/31 11:03
آفتاب تابان،،
سلام اشعار سعدی بینظیره .بیت اول،آخر شعره. انسان را سرشار از سرور میکنه