گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۵۹ - در ستایش امیر انکیانو

دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی
زنهار بد مکن که نکردست عاقلی
این پنج روزه مهلت ایام آدمی
آزار مردمان نکند جز مغفلی
باری نظر به خاک عزیزان رفته کن
تا مجمل وجود ببینی مفصلی
آن پنجهٔ کمانکش و انگشت خوشنویس
هر بندی اوفتاده به جایی و مفصلی
درویش و پادشه نشنیدم که کرده‌اند
بیرون ازین دو لقمهٔ روزی تناولی
زان گنجهای نعمت و خروارهای مال
با خویشتن به گور نبردند خردلی
از مال و جاه و منصب و فرمان و تخت و بخت
بهتر ز نام نیک نکردند حاصلی
بعد از هزار سال که نوشیروان گذشت
گویند ازو هنوز که بودست عادلی
ای آنکه خانه در ره سیلاب می‌کنی
بر خاک رودخانه نباشد معولی
دل در جهان مبند که با کس وفا نکرد
هرگز نبود دور زمان بی‌تبدلی
مرگ از تو دور نیست وگر هست فی‌المثل
هر روز باز می‌رویش پیش، منزلی
بنیاد خاک بر سر آبست ازین سبب
خالی نباشد از خللی یا تزلزلی
دنیا مثال بحر عمیقست پر نهنگ
آسوده عارفان که گرفتند ساحلی
دانا چه گفت، گفت چو عزلت ضرورتست
من خود به اختیار نشینم به معزلی
یعنی خلاف رای خداوند حکمت است
امروز خانه کردن و فردا تحولی
آنگه که سر به بالش گورم نهند باز
از من چه بالشی که بماند چه حنبلی
بعد از خدای هر چه تصور کنی به عقل
ناچارش آخریست همیدون که اولی
خواهی که رستگار شوی راستکار باش
تا عیب جوی را نرسد بر تو مدخلی
تیر از کمان چو رفت نیاید به شست باز
پس واجبست در همه کاری تأملی
باید که قهر و لطف بود پادشاه را
ورنه میسرش نشود حل مشکلی
وقتی به لطف گوی که سالار قوم را
با گفت و گوی خلق بباید تحملی
وقتی به قهر گوی که صد کوزهٔ نبات
گه گه چنان به کار نیاید که حنظلی
مرد آدمی نباشد اگر دل نسوزدش
باری که بیند و خری اوفتاده در گلی
رستم به نیزه‌ای نکند هرگز آن مصاف
با دشمنان خویش که زالی به مغزلی
هرگز به پنج روزه حیات گذشتنی
خرم کسی شود مگر از موت غافلی
نی کاروان برفت و تو خواهی مقیم بود
ترتیب کرده‌اند تو را نیز محملی
گر من سخن درشت نگویم تو نشنوی
بی‌جهد از آینه نبرد زنگ صیقلی
حقگوی را زبان ملامت بود دراز
حق نیست اینچه گفتم؟ اگر هست گو بلی
تو راست باش تا دگران راستی کنند
دانی که بی‌ستاره نرفتست جدولی
خاص از برای وسوسهٔ دیو نفس را
شاید گر این سخن بنویسی به هیکلی
جز نیکبخت پند خردمند نشنود
اینست تربیت که پریشان مکن دلی
تا هر چه گفته باشمت از خیر در حضور
بعد از تو شرمسار نباشم به محفلی
این فکر بکر من که به حسنش نظیر نیست
مردم مخوان اگر دهمش جز به مقبلی
وان کیست انکیانه که دادار آسمان
دادست مرو را همه حسن و شمایلی
نویین اعظم آنکه به تدبیر و فهم و رای
امروز در بسیط ندارد مقابلی
من خود چگونه دم زنم از عقل و طبع خویش
کس پیش آفتاب نکردست مشعلی
منت‌پذیر او نه منم در زمین پارس
در حق کیست آنکه ندارد تفضلی
عمرت دراز باد نگویم هزار سال
زیرا که اهل حق نپسندند باطلی
نفست همیشه پیرو فرمان شرع باد
تا بر سرش ز عقل بداری موکلی
تا بلبلان به ناله درآیند بامداد
هر گه که سر برآورد از بوستان گلی
همواره بوستان امیدت شکفته باد
سعدی دعای خیر تو گویان چو بلبلی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی
زنهار بد مکن که نکردست عاقلی
هوش مصنوعی: دنیا به اندازه‌ای ارزش ندارد که بخواهی دل کسی را بی‌تاب کنی. مراقب باش که این کار را نکن، چون عاقلان هرگز چنین کاری نمی‌کنند.
این پنج روزه مهلت ایام آدمی
آزار مردمان نکند جز مغفلی
هوش مصنوعی: زندگی انسان فقط پنج روز طول می‌کشد و در این مدت، کارهایی که باید انجام دهد، نباید به آزار دیگران منجر شود و تنها چیزی که برای او باقی می‌ماند، یک پشیمانی است.
باری نظر به خاک عزیزان رفته کن
تا مجمل وجود ببینی مفصلی
هوش مصنوعی: به خاطر افرادی که عزیز و محبوب بودند، نگاهی به خاک آن‌ها بینداز تا بتوانی جزئیات زندگی و وجودشان را به وضوح ببینی.
آن پنجهٔ کمانکش و انگشت خوشنویس
هر بندی اوفتاده به جایی و مفصلی
هوش مصنوعی: پنجهٔ کمانکش و انگشت خوشنویسش، هر کدام به نوعی در یک قسمت و مفصل خاص درگیر شده‌اند.
درویش و پادشه نشنیدم که کرده‌اند
بیرون ازین دو لقمهٔ روزی تناولی
هوش مصنوعی: در بین درویش و پادشاه، هیچ‌کدام را ندیدم که از دو لقمه نان روزی که به‌دست می‌آورند، خارج شوند و بیشتر از آن طلب کنند.
زان گنجهای نعمت و خروارهای مال
با خویشتن به گور نبردند خردلی
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند ثروت و نعمت‌های خود را به همراه خود به گور ببرد، حتی به اندازه یک دانه خردل.
از مال و جاه و منصب و فرمان و تخت و بخت
بهتر ز نام نیک نکردند حاصلی
هوش مصنوعی: داشتن ثروت، مقام، و قدرت به تنهایی ارزشی ندارد و انسان باید به دستاوردی چون نام نیک و شهرت خوب اهتمام ورزد، چرا که این‌ها از همه دارایی‌ها و موقعیت‌ها ارزشمندتر هستند.
بعد از هزار سال که نوشیروان گذشت
گویند ازو هنوز که بودست عادلی
هوش مصنوعی: بعد از گذشت هزار سال از زمان نوشیروان، هنوز هم می‌گویند او فردی عادل بوده است.
ای آنکه خانه در ره سیلاب می‌کنی
بر خاک رودخانه نباشد معولی
هوش مصنوعی: ای کسی که در راه سیلاب خانه‌ات را قرار می‌دهی، بر خاک رودخانه امیدی نیست.
دل در جهان مبند که با کس وفا نکرد
هرگز نبود دور زمان بی‌تبدلی
هوش مصنوعی: دل خود را به دنیا وابسته نکن، زیرا هیچ کس هرگز به کسی وفا نکرده است و زمان همیشه در حال تغییر است.
مرگ از تو دور نیست وگر هست فی‌المثل
هر روز باز می‌رویش پیش، منزلی
هوش مصنوعی: مرگ همیشه به تو نزدیک است، حتی اگر هر روز احساس کنی که از آن دوری، در واقع هر بار که به آن فکر می‌کنی، به آن نزدیک‌تر می‌شوی.
بنیاد خاک بر سر آبست ازین سبب
خالی نباشد از خللی یا تزلزلی
هوش مصنوعی: پایه‌های زمین بر آب است و به همین دلیل هیچ‌گاه خالی از اشکال یا ناپایداری نیست.
دنیا مثال بحر عمیقست پر نهنگ
آسوده عارفان که گرفتند ساحلی
هوش مصنوعی: دنیا مانند دریای عمیق و وسیعی است که پر از نهنگ‌هاست. عارفان که به آرامش رسیده‌اند، توانسته‌اند ساحلی را پیدا کنند و به آن پناه ببرند.
دانا چه گفت، گفت چو عزلت ضرورتست
من خود به اختیار نشینم به معزلی
هوش مصنوعی: خردمند گفت: وقتی که تنهایی ضروری است، من خود به اختیار در مکانی دور از دیگران می‌نشینم.
یعنی خلاف رای خداوند حکمت است
امروز خانه کردن و فردا تحولی
هوش مصنوعی: زندن در امروز و انتظار تغییر در فردا، عملی برخلاف حکم و ارادهٔ خداوند است.
آنگه که سر به بالش گورم نهند باز
از من چه بالشی که بماند چه حنبلی
هوش مصنوعی: زمانی که سرم را بر بالشت گور بگذارند، دیگر هیچ چیزی از من باقی نمی‌ماند، نه بالشت و نه چیز دیگری.
بعد از خدای هر چه تصور کنی به عقل
ناچارش آخریست همیدون که اولی
هوش مصنوعی: بعد از خدا، هر چیزی که به عقل می‌رسد، در نهایت به او ختم می‌شود، همان‌طور که همه چیز از او آغاز می‌شود.
خواهی که رستگار شوی راستکار باش
تا عیب جوی را نرسد بر تو مدخلی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی که به خوشبختی و رستگاری برسی، باید در کارهایت راستگو و درستکار باشی، تا کسی نتواند به تو ایرادی بگیرد یا در تو از عیب و نقصی بیابد.
تیر از کمان چو رفت نیاید به شست باز
پس واجبست در همه کاری تأملی
هوش مصنوعی: وقتی که تیر از کمان رها می‌شود، دیگر نمی‌توان آن را بازگرداند. بنابراین در هر کاری باید با دقت و تأمل عمل کرد و در انتخاب‌ها و تصمیم‌ها باید حوصله به خرج داد.
باید که قهر و لطف بود پادشاه را
ورنه میسرش نشود حل مشکلی
هوش مصنوعی: پادشاه باید هم سخت‌گیری و هم مهربانی داشته باشد، و گرنه نمی‌تواند مشکلات را حل کند.
وقتی به لطف گوی که سالار قوم را
با گفت و گوی خلق بباید تحملی
هوش مصنوعی: زمانی که به لطف و رحمت الهی به سراغ گوهر گرانبهایی بروی، باید تحمل کلام و رفتار دیگران را که با سالار و رهبر قوم در ارتباط هستند، داشته باشی.
وقتی به قهر گوی که صد کوزهٔ نبات
گه گه چنان به کار نیاید که حنظلی
هوش مصنوعی: باید به این نکته توجه کرد که گاهی محبت و مهربانی لازم است تا در روابط موثر باشد، زیرا گاهی نشانه‌های قهر و دلخوری، نتیجه‌ای معکوس خواهد داشت. در واقع، بعضی از حالات و رفتارها ممکن است سبب از دست رفتن راحتی و آرامش شوند و به جای بهبود وضعیت، اوضاع را بدتر کنند.
مرد آدمی نباشد اگر دل نسوزدش
باری که بیند و خری اوفتاده در گلی
هوش مصنوعی: اگر کسی در برابر دیدن درد و رنج دیگران بی‌تفاوت باشد و احساس همدردی نکند، او انسان واقعی نیست. میان آدمی و برخواندن مظلوم، مانند سگی است که به گلی افتاده بی‌توجهی کند.
رستم به نیزه‌ای نکند هرگز آن مصاف
با دشمنان خویش که زالی به مغزلی
هوش مصنوعی: رستم هرگز در نبرد با دشمنانش مانند زالی به خواب نمی‌رود و بی‌احتیاط عمل نمی‌کند. او همیشه آماده و هوشیار است و اجازه نمی‌دهد که در معرکه مغفول بماند.
هرگز به پنج روزه حیات گذشتنی
خرم کسی شود مگر از موت غافلی
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در زندگی کوتاه و گذرای پنج روزه به خوشی نخواهد رسید مگر اینکه از مرگ غافل باشد.
نی کاروان برفت و تو خواهی مقیم بود
ترتیب کرده‌اند تو را نیز محملی
هوش مصنوعی: کاروان حرکت کرده و تو هنوز در اینجا مانده‌ای، ولی برای تو هم ترتیبی داده‌اند و محملي آماده کرده‌اند.
گر من سخن درشت نگویم تو نشنوی
بی‌جهد از آینه نبرد زنگ صیقلی
هوش مصنوعی: اگر من به تو صحبت تند و تیزی نکنم، تو بدون تلاش هم نمی‌توانی زنگار خود را از آینه پاک کنی.
حقگوی را زبان ملامت بود دراز
حق نیست اینچه گفتم؟ اگر هست گو بلی
هوش مصنوعی: اگر کسی راستگو باشد، ممکن است زبانش طولانی باشد و دیگران او را سرزنش کنند. آیا این گفته من درست است؟ اگر درست است، بله بگو.
تو راست باش تا دگران راستی کنند
دانی که بی‌ستاره نرفتست جدولی
هوش مصنوعی: اگر تو خود راست و درست باشی، دیگران هم از تو تأسیس می‌کنند و راستی را دنبال می‌کنند. پس بدان که بدون داشتن یک الگو، هیچ چیز به درستی انجام نمی‌شود.
خاص از برای وسوسهٔ دیو نفس را
شاید گر این سخن بنویسی به هیکلی
هوش مصنوعی: شاید برای وسوسه کردن نفس انسانی خاص، اگر این سخن را به صورت ظاهری و در قالبی بنویسی، مناسب باشد.
جز نیکبخت پند خردمند نشنود
اینست تربیت که پریشان مکن دلی
هوش مصنوعی: تنها افراد خوشبخت هستند که حرف‌های حکمت‌آمیز را می‌شنوند. این نشان‌دهنده‌ی آن است که تربیت باید طوری باشد که دل‌ها را پریشان نکند.
تا هر چه گفته باشمت از خیر در حضور
بعد از تو شرمسار نباشم به محفلی
هوش مصنوعی: می‌خواهم در جمع دوستان از گفته‌هایم در مورد خوبی‌هایت هیچ شرمساری احساس نکنم، حتی بعد از رفتنت.
این فکر بکر من که به حسنش نظیر نیست
مردم مخوان اگر دهمش جز به مقبلی
هوش مصنوعی: این اندیشه ناب من که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را به زیبایی‌اش شبیه کند، مردم را به آن نخوانید اگر فقط برای یک فرد خاص ارائه‌اش کنم.
وان کیست انکیانه که دادار آسمان
دادست مرو را همه حسن و شمایلی
هوش مصنوعی: این شخص کیست که خداوند آسمان به او تمام زیبایی‌ها و حالت‌های دل‌نشین را عطا کرده است؟
نویین اعظم آنکه به تدبیر و فهم و رای
امروز در بسیط ندارد مقابلی
هوش مصنوعی: نویسنده بزرگ به این معنی است که امروز کسی با تدبیر و درک و عقل خود، همتایی در این دنیا ندارد.
من خود چگونه دم زنم از عقل و طبع خویش
کس پیش آفتاب نکردست مشعلی
هوش مصنوعی: من چگونه می‌توانم دربارهٔ عقل و طبیعت خود سخن بگویم؟ زیرا هیچ‌کس پیش از آفتاب، نوری به دست نیاورده است.
منت‌پذیر او نه منم در زمین پارس
در حق کیست آنکه ندارد تفضلی
هوش مصنوعی: من در زمین پارس شایسته‌ی منت او نیستم، پس چه کسی است که بدون لطف و رحمت او باشد؟
عمرت دراز باد نگویم هزار سال
زیرا که اهل حق نپسندند باطلی
هوش مصنوعی: امیدوارم عمرت طولانی باشد، اما نمی‌گویم هزار سال، چون انسان‌های حقیقت‌جو این حرف را خوشایند نمی‌دانند.
نفست همیشه پیرو فرمان شرع باد
تا بر سرش ز عقل بداری موکلی
هوش مصنوعی: نفس تو همواره باید تحت فرمان قوانین الهی باشد تا بر اساس عقل و درایت خود هدایتش کنی.
تا بلبلان به ناله درآیند بامداد
هر گه که سر برآورد از بوستان گلی
هوش مصنوعی: هر صبح که گل از باغ سر برمی‌آورد، بلبل‌ها در ناله و آواز می‌آیند.
همواره بوستان امیدت شکفته باد
سعدی دعای خیر تو گویان چو بلبلی
هوش مصنوعی: همیشه گلستان امیدت پر از شکوفه و رنگ و عطر باشد، سعدی، که دعای خیر تو از دل مانند آواز بلبل به زبان می‌آید.

خوانش ها

قصیدهٔ شمارهٔ ۵۹ - در ستایش امیر انکیانو به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1391/01/14 20:04
محمد ایرانی

در بیت دوم "مردمان" صحیح است.

1392/10/28 03:12

سعدیا چون تو کجا نادره گفتاری هست؟ // یا چو شیرین سخنت نخل شکر باری هست؟
قصیده بسیار زیبایی بود. تا به حال فقط بیت اولش رو شنیده بودم. الحق و الإنصاف سعدی استاد سخن پارسی و ستاره پر فروغ ادبیات ایران زمینه.

1395/04/16 01:07
علی

این چه عکسی از سعدی گزاشتید بابا یه چهره خوشگل تر ازش بزارید

1396/01/16 04:04

لطفا در مصرع دوم از بیت دوم، واژه مرمان را به مردمان تصحیح کنید.

1397/07/18 19:10
محسن مرادی

در بیت دوم “مردمان” صحیح است. لطفا تصحیح کنید.
بعد از تایپ قبل از گذاشتن در سایت 2 بار توسط 2 فرد مختلف
با اصل مطابقت و تصیح کنید. این طور اعتبار مطالب و سایت بالا میرود.
ممنون.

1397/07/18 19:10
محسن مرادی

در بیت دوم “مردمان” صحیح
بعد از تایپ با متن اصلی مطابقت و مرور کنید.
خوب است 2 فرد مختلف کار ار انجام دهند که دقیق باشد
بعد در سایت بزارید.
از این راه اعتبار سایت بالا میرود. اما اگر در هر شعری غلط پیدا کنند اعتبار نخواهد داشت.

1397/09/14 23:12
مریم طاهری

در بیت "تو راست باش تا دگران راستی کنند"، "سَطاره" به معنای خط کش درست هست نه "ستاره".

1397/09/14 23:12
مریم طاهری

در بیت “تو راست باش تا دگران راستی کنند”، “سَطاره” به معنای خط کش درست هست نه “ستاره”. (از کلیات سعدی، تصحیح محمد علی فروغی)

1398/02/25 10:04
علی

مرد آدمی نباشد اگر دل نسوزدش
باری که بیند و خری اوفتاده در گلی
در این مصرع "افتاده" به نظر بهتر است از لحاظ وزنی.

1399/07/28 10:09
مجید

به نظرم این بیت صحیح تر است:
مرد آدمی نباشد اگر دل نسوزدش
باری ببیند او خری افتاده در گلی
«اگر» کلا باید از بیت حذف شود تا وزن شعر حفظ شود
«و» باید تبدیل به «او» بشود
«اوفتاده» هم باید تبدیل به «افتاده» بشود
در غیر اینصورت اصلا نمیشود بیت را خواند!!

1399/12/08 18:03
شهریار کاوسی عراقی

پدر من همیشه این بیت از این کنجینه شیخ عزل سعدی شیرازی را برای من میخواندند
دنیا مثال بحر عمیقست پر نهنگ
آسوده عارفان که گرفتند ساحلی
متاسفانه دو هفته هست که پدر بزرگوارم را از دست دادم ولی با این بیت شعر همیشه احساس میکنم پدر کنارم هستند...

1400/08/18 21:11
مریم طاهری

در بیت “تو راست باش تا دگران راستی کنند”، “سَطاره” به معنای خط کش درست هست نه “ستاره”. (از کلیات سعدی، تصحیح محمد علی فروغی)  لطفا اصلاح بفرمایید.

1401/05/26 07:07
مظفر محمدی الموتی خشکچالی

«مرو» در مصراع دوم بیت 34 صحیح نیست؛ به صورت ذیل درست است:
دادست مر ورا همه حسن و شمایلی

1401/11/09 08:02
Meh۵۹

در بیت 29 " دانی که بی ستاره نرفته است جدولی"با توجه به این توضیحات که در لغتنامه دهخدا آمده "ستاره" با "ت" هم میتواند درست باشد: 

ستاره . [ س ِ / س َ رَ / رِ ] (اِ) افزار جدول کشان را میگویند و آن چیزی است راست و تنک و پهن بعرض دو انگشت یا کمتر، از فولاد یا چوب یا استخوان و امثال آن سازند و بعربی مسطر خوانند.(برهان ). اسم افزاری است از چوب و آهن که بدان جدول کشند. (آنندراج ). ستاره ٔ جدول چیزی دراز از چوب یا آهن که حکم مسطر دارد و برای جدول کشی بکار آید و تنها ستاره نیز بدین معنی آمده . (آنندراج ) :
ز نارسایی طالع تمام دنبال است
ستاره ام بفلک چون ستاره ٔ جدول . (لغتنامه دهخدا)

و با توجه به این توضیح که در فرهنگ عمید آمده (از واژه یاب) معنای مناسبی می تواند داشته باشد که در خود تشبیه ضمنی ممدوح به ستاره را هم دارد:
 (نجوم) [قدیمی] خطوطی متوازی و متقارن که برای حرکت ستارگان رسم می‌کردند (فرهنگ عمید از واژه یاب)