قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در پند و ستایش
بزن که قوت بازوی سلطنت داری
که دست همت مردانت میدهد یاری
جهانگشای و عدو بند و ملکبخش و ستان
که در حمایت صاحبدلان بسیاری
گرت به شب نبدی سر بر آستانهٔ حق
کیت به روز میسر شدی جهانداری؟
به دولت تو چنان ایمنست پشت زمین
که خلق در شکم مادرند پنداری
به زیر سایهٔ عدل تو آسمان را نیست
مجال آنکه کند بر کسی ستمکاری
کف عطای تو گر نیست ابر رحمت حق
چه نعمت است که بر بر و بحر میباری
مدیح، شیوهٔ درویش نیست تا گویم
مثال بحر محیطی و ابر آذاری
نگویمت که به فضل از کرام ممتازی
نگویمت که به عدل از ملوک مختاری
وگرچه این همه هستی، نصیحت اولیتر
که پند، راه خلاص است و دوستی باری
به سعی کوش که ناگه فراغتت نبود
که سر بخاری اگر روی شیر نر خاری
خدای یوسف صدیق را عزیز نکرد
به خوب رویی، لیکن به خوب کرداری
شکوه و لشکر و جاه و جمال و مالت هست
ولی به کار نیاید به جز نکوکاری
چه روزها به شب آوردهای به راحت نفس
چه باشد ار به عبادت شبی به روز آری
که پیش اهل دل آب حیات در ظلمات
دعای زندهدلانست در شب تاری
خدای سلطنتت بر زمین دنیا داد
ز بهر آنکه درو تخم آخرت کاری
به نیک و بد چو بباید گذاشت این بهتر
که نام نیک به دست آوری و بگذاری
پس از گرفتن عالم چو کوچ خواهد بود
رواست گر همه عالم گرفته انگاری
صراط راست که داند در آن جهان رفتن؟
کسی که خو کند اینجا به راست رفتاری
جهان ستانی و لشکرکشی چه مانندست
به کامرانی درویش در سبکباری؟
به بندگی سر طاعت بنه که بربایی
به رفعت از سر گردون، کلاه جباری
چو کار با لحد افتاد هر دو یکسانند
بزرگتر ملک و کمترینه بازاری
ورین گدا به مثل نیکبخت برخیزد
بدان امیر اجلش دهند سالاری
تو را که رحمت و دادست و دین، بشارت باد
که جور و ظلم و تعدی ز خلق برداری
بقای مملکت اندر وجود یک شرطست
که دست هیچ قوی بر ضعیف نگماری
به دولتت علم دین حق فراشته باد
به صولتت علم کفر در نگونساری
چنانکه تا به قیامت کسی نشان ندهد
بجز دهانه فرنگی و مشک تاتاری
هزار سال نگویم بقای عمر تو باد
که این مبالغه دانم ز عقل نشماری
همین سعادت و توفیق بر مزیدت باد
که حقگزاری و بیحق کسی نیازاری
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در پند و اندرز: ای نفس اگر به دیدهٔ تحقیق بنگریقصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - در ستایش: گرین خیال محقق شود به بیداری
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بزن که قوت بازوی سلطنت داری
که دست همت مردانت میدهد یاری
هوش مصنوعی: بزن و اقدام کن، زیرا تو قدرت و توانایی لازم برای حکمرانی را داری و دستان مردان با همت تو را حمایت میکنند.
جهانگشای و عدو بند و ملکبخش و ستان
که در حمایت صاحبدلان بسیاری
هوش مصنوعی: تو به مانند یک فاتح جهان هستی و دشمنان را به بند میکشی و به مردم پادشاهی میدهی. در این مسیر، بسیاری از خوبان و صاحبدلان از تو حمایت میکنند.
گرت به شب نبدی سر بر آستانهٔ حق
کیت به روز میسر شدی جهانداری؟
هوش مصنوعی: اگر در شب، سر بر درگاه حق نذاری، چگونه در روز به مقام بزرگ جهانداری خواهی رسید؟
به دولت تو چنان ایمنست پشت زمین
که خلق در شکم مادرند پنداری
هوش مصنوعی: دولت تو آنقدر قوی و مطمئن است که گویی همه موجودات در امنیت کامل قرار دارند و مانند جنین در شکم مادر احساس آرامش میکنند.
به زیر سایهٔ عدل تو آسمان را نیست
مجال آنکه کند بر کسی ستمکاری
هوش مصنوعی: در زیر سایهی انصاف و عدل تو، آسمان اجازه ندارد بر کسی ظلم کند یا ستمی روا دارد.
کف عطای تو گر نیست ابر رحمت حق
چه نعمت است که بر بر و بحر میباری
هوش مصنوعی: اگر بخشش تو مانند ابر رحمت پر بار نیست، چه ارزشی دارد نعمتهایی که بر زمین و دریا میباری؟
مدیح، شیوهٔ درویش نیست تا گویم
مثال بحر محیطی و ابر آذاری
هوش مصنوعی: مدح و ستایش کردن، هنر درویش نیست، پس چگونه میتوانم خود را مانند دریا و ابر به وصف درآورم؟
نگویمت که به فضل از کرام ممتازی
نگویمت که به عدل از ملوک مختاری
هوش مصنوعی: به من نگو که به خاطر فضل و بزرگواری در زمرهی نیکان قرار داری، و نگو که به دلیل عدالت و انصاف، از میان پادشاهان جایگاه ویژهای داری.
وگرچه این همه هستی، نصیحت اولیتر
که پند، راه خلاص است و دوستی باری
هوش مصنوعی: اگرچه این جهان پر از شگفتیها و تجربیات است، اما در واقع نصیحت و پند، مهمتر از هر چیز دیگری است؛ زیرا این راهی برای نجات و رهایی از مشکلات و موانع زندگی محسوب میشود. دوستی و محبت نیز در این مسیر اهمیت زیادی دارد.
به سعی کوش که ناگه فراغتت نبود
که سر بخاری اگر روی شیر نر خاری
هوش مصنوعی: تلاش کن که همیشه آماده باشی، چون ممکن است در هر لحظه، فرصتی پیش بیاید که فرصت را از دست ندهی. زندگی مانند شعلهای است که ممکن است به ناگاه خاموش شود، بنابراین نباید بیاحتیاط باشی.
خدای یوسف صدیق را عزیز نکرد
به خوب رویی، لیکن به خوب کرداری
هوش مصنوعی: خداوند یوسف را به خاطر زیبایی ظاهریاش عزیز نکرد، بلکه به خاطر کردار نیک و اخلاق خوبش او را بزرگوار ساخت.
شکوه و لشکر و جاه و جمال و مالت هست
ولی به کار نیاید به جز نکوکاری
هوش مصنوعی: هرچند که تو ثروت، مقام و زیبایی داری، اما تنها نیکوکاری است که ارزشمند و مفید خواهد بود.
چه روزها به شب آوردهای به راحت نفس
چه باشد ار به عبادت شبی به روز آری
هوش مصنوعی: چه روزهای سختی را به شب گذراندهای! اگر شب را به عبادت و گذرانیدن بگذاری، به روز چه نیازی است؟
که پیش اهل دل آب حیات در ظلمات
دعای زندهدلانست در شب تاری
هوش مصنوعی: آب حیات، به ویژه در شرایط سخت و تاریک، دعایی است که از سوی افرادی که به زندگی و امید دل بستهاند، به اهالی دل و احساس میرسد. این دعا در شبهای ظلمانی، روشنی و حیات را به ارمغان میآورد.
خدای سلطنتت بر زمین دنیا داد
ز بهر آنکه درو تخم آخرت کاری
هوش مصنوعی: خداوند به تو حکومت و سلطنت بر این دنیا بخشید تا بتوانی در این دنیا کارهایی بکنی که در نهایت به خیر و سعادت آخرتت منجر شود.
به نیک و بد چو بباید گذاشت این بهتر
که نام نیک به دست آوری و بگذاری
هوش مصنوعی: بهتر است که در زندگی خود به خوبیها و بدیها دقت کنیم و در نهایت سعی کنیم نام نیک و افتخاری برای خود به جا بگذاریم.
پس از گرفتن عالم چو کوچ خواهد بود
رواست گر همه عالم گرفته انگاری
هوش مصنوعی: زمانی که عالم به پایان میرسد، رفتن و کوچ کردن طبیعی است، حتی اگر همه افراد در آن زمان در حال رفتن به نظر برسند.
صراط راست که داند در آن جهان رفتن؟
کسی که خو کند اینجا به راست رفتاری
هوش مصنوعی: کسی که در این دنیا به نیکی و رفتار صحیح عادت کرده باشد، در آن جهان هم میتواند راه راست را بشناسد و به آن برود.
جهان ستانی و لشکرکشی چه مانندست
به کامرانی درویش در سبکباری؟
هوش مصنوعی: جهانخواهی و لشکرکشی چه ارتباطی با انبساط خاطر یک درویش در زندگی ساده و بیدردسر دارد؟
به بندگی سر طاعت بنه که بربایی
به رفعت از سر گردون، کلاه جباری
هوش مصنوعی: به فرمانبرداری و تسلیم در برابر اسمانها و قدرتهای بالاتر بپرداز، چرا که آنکه به مقام و عظمت میرسد، از زیر سلطه و بندگی نجات مییابد.
چو کار با لحد افتاد هر دو یکسانند
بزرگتر ملک و کمترینه بازاری
هوش مصنوعی: زمانی که به زمین سپاری و به خاک میسپاری، همه انسانها در آنجا برابرند، چه پادشاهان بزرگ و چه افراد عادی. در نهایت مقام و سمت در مقابل مرگ هیچ ارزشی ندارند.
ورین گدا به مثل نیکبخت برخیزد
بدان امیر اجلش دهند سالاری
هوش مصنوعی: اگر این گدا مثل نیکبختان برخیزد و به خود اعتماد کند، تقدیر او میتواند به سلطنت و قدرت برسد.
تو را که رحمت و دادست و دین، بشارت باد
که جور و ظلم و تعدی ز خلق برداری
هوش مصنوعی: ای کسی که رحمت و انصاف و دین در وجودت موجود است، خوشا به حالت که میتوانی ظلم و ستم و تعدی را از میان مردم برطرف کنی.
بقای مملکت اندر وجود یک شرطست
که دست هیچ قوی بر ضعیف نگماری
هوش مصنوعی: برای حفظ و بقای یک کشور، لازم است که هیچ قدرتی بر弱 ستم نکند و به حقوق ضعیفترها احترام بگذارد.
به دولتت علم دین حق فراشته باد
به صولتت علم کفر در نگونساری
هوش مصنوعی: امیدوارم که با بزرگی و ثبات خود، علم و معرفت دینی را به سمتی بردی که در آن حق و حقیقت نمایان شود و با قدرت و نفوذت، جهل و نادرستی را به زوال و فنا دچار کنی.
چنانکه تا به قیامت کسی نشان ندهد
بجز دهانه فرنگی و مشک تاتاری
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا برپاست، هیچ چیزی جز نشانههای خاصی از فرهنگهای دیگر، مانند دهانه فرنگی و مشک تاتاری، برای کسی نمایان نخواهد شد.
هزار سال نگویم بقای عمر تو باد
که این مبالغه دانم ز عقل نشماری
هوش مصنوعی: من هرگز نمیگویم که عمر تو هزار سال و بیشتر باشد، چون میدانم این یک اغراق است و عقل نمیپذیرد.
همین سعادت و توفیق بر مزیدت باد
که حقگزاری و بیحق کسی نیازاری
هوش مصنوعی: اینکه سعادت و موفقیت بیشتری نصیبت بشود و بتوانی حق دیگران را رعایت کنی بدون اینکه به کسی آسیب برسانی، آرزوی من است.
خوانش ها
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در پند و ستایش به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
1399/04/21 19:07
عادل
بنظرم دهان فرنگی درست است نه دهانه فرنگی. این ادعا در تصویر مرتبط پایین صفحه نیز تایید می شود. دهانه فرنگی نوعی سنگ بوده که در طبابت کاربرد داشته و چنین اشتباهی در نوشتار که یک پدیده جدید است باعث سردرگمی در درک معنی می شود. مثل آنچه کتاب من را بنویسند کتابه من!