برگردان به زبان ساده
به نوبتاند ملوک اندرین سپنج سرای
کنون که نوبتِ تست ای ملک به عدل گرای
هوش مصنوعی: حاکمان در این دنیا به نوبت در قدرت هستند. حالا نوبت توست که با عدل و انصاف حکومت کنی.
چه دوستی کند ایام؟ اندک اندک بخش
که بار بازپسین دشمنیست جمله ربای؟
هوش مصنوعی: ایام و روزگار چه دوستی میکند؟ به آرامی و به تدریج میبرد آنچه را که در آخر به یادها میماند، دشمنیهایی که در دلها جای میگیرد.
چه مایه بر سرِ این مُلک سروران بودند
چو دورِ عمر به سر شد درآمدند از پای
هوش مصنوعی: زمانی این کشور پر از پادشاهان قدرتمند بود، اما وقتی عمرشان به پایان رسید، از قدرت سقوط کردند.
تو مرد باش و ببر با خود آنچه بتوانی
که دیگرانش به حسرت گذاشتند به جای
هوش مصنوعی: مرد باش و هر آنچه را که میتوانی با خود ببر، چون دیگران فقط به حسرت آن نگاه میکنند.
درمبهجورستانانِ زربهزینتده
بنایخانهکنان اند و بامِقصراندای
هوش مصنوعی: درمیان کسانی که به زربافتها و زیورآلات اهمیت میدهند، سازندگان خانهها و بام قصرها نیز هستند.
به عاقبت خبر آمد که مُرد ظالم و ماند
به سیمِ سوختگان زرنگارکرده سرای
هوش مصنوعی: در پایان خبر رسید که ظالم از دنیا رفت و بعد از او، خانهای که با طلا و نقره تزئین شده بود، باقی ماند.
بُخورِ مجلسش از نالههای دودآمیز
عقیقِ زیورش از دیدههای خونپالای
هوش مصنوعی: در مجلس او به خاطر نالههای دلانگیز یعنی عذابهای روحی، از زیبایی و جواهراتش که بسان عقیق درخشان است، اشکهایی به مانند خون جاری میشود.
نیاز باید و طاعت نه شوکت و ناموس
بلند بانگ چه سود و میان تهی چو درای؟
هوش مصنوعی: براستی که نیاز و اطاعت بهتر از شکوه و نام بلند است؛ فایدهای از فخر و صدای بلند نیست اگر درون او خالی باشد.
دو خصلتاند نگهبانِ مُلک و یاورِ دین
به گوشِ جانِ تو پندارم این دو گفت خدای
هوش مصنوعی: دو ویژگی هستند که حافظت میکنند از کشور و یاریگر دین. این را با تمام وجودت درک کن؛ این دو گفتهاند که خداوند فرموده است.
یکی که گردنِ زورآوران به قهر بزن
دوم که از درِ بیچارگان به لطف درآی
هوش مصنوعی: شخصی که با قدرت و قهر بر گردن مردان قوی دست میزند، همچنین کسی که با لطف و مرحمت به درِ یتیمان و بیچارگان وارد میشود.
به تیغ و طعنه گرفتند جنگجویان مُلک
تو بَرّ و بحر گرفتی به عدل و همت و رای
هوش مصنوعی: جنگجویان تو با شمشیر و طعنه، به جنگ پرداختهاند. تو با عدالت، تلاش و تدبیر، زمین و دریا را در اختیار گرفتهای.
چو همت است چه حاجت به گرزِ مغفرکوب
چو دولت است چه حاجت به تیرِ جوشنخای
هوش مصنوعی: وقتی اراده و قصد قوی داشته باشی، نیازی به ابزارهای نیرومند نیست. وقتی که به برکت و نعمت دسترسی داری، نیازی به وسایل جنگی و دفاعی نخواهی داشت.
به چشمِ عقلِ من این خَلق پادشاهان اند
که سایه بر سرِ ایشان فکندهای چو همای
هوش مصنوعی: به نظر من، این مردم برتر از دیگران هستند و مثل پادشاهان در زندگی خود اهمیت دارند، زیرا تو مانند پرندهای با شکوه بر آنها سایه افکندهای.
سماعِ مجلست آوازِ ذکر و قرآن است
نه بانگِ مطرب و آوای چنگ و نالهی نای
هوش مصنوعی: جمعی که در آن هستی، فضایی پر از یاد خدا و تلاوت قرآن دارد و نه جایی برای صدای سازها و نواهایی که دل را سرگرم کنند.
عمل بیار که رختِ سرای آخرت است
نه عودسوز به کار آیدت نه عنبرسای
هوش مصنوعی: کردار و اعمالی که در زندگی انجام میدهی، مهمتر از هر چیز دیگری است، زیرا این عملها سرنوشت تو را در زندگی پس از مرگ تعیین میکنند. نه عود و بوی خوش به دردت میخورد و نه چیز دیگری از این دست.
کفِ نیاز به حق برگشای و همت بند
که دستِ فتنه ببندد خدای کارگشای
هوش مصنوعی: دست نیاز خود را به درگاه خداوند دراز کن و تلاش کن، زیرا که خداوندی که کارها را آسان میکند، میتواند دست فتنهها را ببندد.
بد اوفتند بدان لاجرم که در مثل است
که مار دست ندارد ز قتلِ مارافسای
هوش مصنوعی: بد به حال کسی میشود که به دنبال حوادث مشابه برود، مانند اینکه مار به دست ندارد اما همچنان خطرناک است.
هر آن کست که به آزارِ خلق فرماید
عدوی مملکت است او به کشتنش فرمای
هوش مصنوعی: هر کسی که به مردم آسیب برساند، دشمن این کشور است و باید او را از میان برد.
به کامهی دلِ دشمن نشیند آن مغرور
که بشنود سخنِ دشمنانِ دوستنمای
هوش مصنوعی: آن کسی که به فریب و وعدههای دشمنان توجه کند و از آنها خوشحال شود، در واقع به ضرر خود عمل کرده و دچار غرور شده است.
اگر توقعِ بخشایشِ خدایت هست
به چشمِ عفو و کرم بر شکستگان بخشای
هوش مصنوعی: اگر از خداوند انتظار داری که تو را ببخشد، باید با چشم مهربانی و بزرگواری به کسانی که در شرایط سختی هستند و مرتکب اشتباه شدند، نگاه کنی و آنها را نیز ببخشی.
دیارِ مشرق و مغرب مگیر و جنگ مجوی
دلی به دست کُن و زنگِ خاطری بزدای
هوش مصنوعی: دیار شرق و غرب را رها کن و به دنبال جنگ نرو، بلکه دلی خوش و آرام برای خود بساز و اندوه را از خاطر خود دور کن.
گرت به سایه در آسایشی به خلق رسد
بهشت بردی و در سایهی خدای آسای
هوش مصنوعی: اگر در زیر سایهای آرامش یابی، به دیگران نیز خوشبختی را هدیه دادهای و در سایهی پروردگار خود آسایش را یافتهای.
نگویمت چو زبانآورانِ رنگآسای
که ابرِ مشکفشانی و بحرِ گوهرزای
هوش مصنوعی: من را مانند سخنوران فریبنده و زیبا نخوان، زیرا که من همچون ابری پر از عطر و دریاهایی پر از گوهر هستم.
نکاهد آنچه نبشتهست عمر و نفزاید
پس این چه فایده گفتن که تا به حشر بپای
هوش مصنوعی: عمر و زمانه چیزی از نوشتهها نمیکاهد و به آنها افزوده نمیشود، پس این چه سودی دارد که دربارهی آنها صحبت کنیم تا روز قیامت؟
مزیدِ رفعتِ دنیا و آخرت طلبی
به عدل و عفو و کرم کوش و در صلاح افزای
هوش مصنوعی: برای دستیابی به رتبههای بالاتر در دنیا و آخرت، باید تلاش کنی تا با انصاف، بخشش و مهربانی برخورد کنی و در بهبود اوضاع افزوده شوی.
به روزِ حشر که فعلِ بدان و نیکان را
جزا دهند به مکیالِ نیکوبدپیمای
هوش مصنوعی: در روز قیامت، زمانی که اعمال خوب و بد مردم مورد حساب و کتاب قرار میگیرد، اعمال آنها با وزن و معیاری دقیق سنجیده میشود.
جریدهی گنهت عفو باد و توبه قبول
سپیدنامه و خوشدل به عفو بار خدای
هوش مصنوعی: بخشش و آمرزش خداوند شامل حال تو باشد و توبهات مورد قبول قرار گیرد. پس با دل شاد و روحی پاک، امیدوار به عفو و رحمت پروردگار باش.
به طعنهای زده باد آنکه بر تو بد خواهد
که بارِ دیگرش از سینه برنیاید وای
هوش مصنوعی: باد به طعنهای به کسی اشاره کرده که قصد آسیب رساندن به تو را دارد؛ او نتوانسته بار دیگر از دلش برآید و این نشان از ناتوانی و شکست اوست.
حاشیه ها
به به! به به! به به! به به! به به! به به! به به!
چه مایه دانایی و بلند نظری و دور اندیشی!
1392/04/05 21:07
امین کیخا
سپنجسرای یعنی مهمانسرا
1392/04/05 21:07
امین کیخا
مارافسای یعنی انکس که ماربازی کند و ماران را سحر کند .
1392/04/05 21:07
امین کیخا
زباناوران رنگاسا یعنی شاعران ریاکار ، زبان آور را برای شاعر اورده است
1392/04/05 21:07
امین کیخا
جریده یعنی نامه و روزنامه
1392/04/05 21:07
امین کیخا
چه نکو مردی چه خردمندی !
1392/04/16 16:07
امین کیخا
اکنون که مارافسا را سعدی برای رام کننده مار بکار برده است ، اسب افسا را برای رام کننده اسب پیشنهاد میکنم ، و کبوتر افسای را محترمانه کبوتر باز می خوانم و هزار افسا یعنی کسی که با بلبل فال می گیرد!
1392/04/16 16:07
امین کیخا
Dressage که اموختن اسب هاست بهترین جایگزینش اسب افسایی است .
1397/07/11 12:10
یوسف یزدیان وشاره
واقعا چه زیباست این قصیده. من در عجبم از حاکمانی که این قصیده به گوششان خورده و متنبه نشده اند.
به چشم عقل من این خلق پادشاهانند...
یا
اگر توقع بخشایش خدایت هست
به چشم عفو و کرم بر شکستگان بخشای
یا
به عاقبت خبر آمد که مُرد ظالم و ماند
به سیم سوختگان زرنگار کرده سرای
فقط معنی این بیت درست برایم جا نیفتاد که دوستان بفرمایند:
درم به جور ستانان زر به زینت ده
بنای خانه کننانند و بام قصر اندای
1397/07/11 13:10
یوسف یزدیان وشاره
در مورد این بیت:
دیار مشرق و مغرب مگیر و جنگ مجوی
دلی به دست کن و زنگ خاطری بزدای
انگار وزن شعر کم و کاستی دارد و به نظرم این طور باشد بهتر است:
دیار مشرق و مغرب مگیر و جنگ مجوی
دلی به دست کن و زنگی ز خاطری بزدای
تا نظر استادان عزیز چه باشد؟!
یوسف یزدیان
همان که در گنجور آمده درست است
دستپخت شما شکن دارد
دلی به دست کن و زنگ خاطری بزدای
1398/05/27 21:07
علی رضا صادقی
به یوسف یزدیان:
بیت به شکل اول صحیح است:
دیار مشرق و مغرب مگیر و جنگ مجوی
دلی به دست کن و زنگ خاطری بزدای
که همان مفاعلن فعلاتن است.
دِ/لی/بِ/دس/ت/کُ/نو/زن/گِ/خا/طِ/ری/بِ/زِ/دای
این بیت به دلم خیلی خوش نشست
نکاهد آنچه نبشتست وعمر نفزاید
پس این چه فایده گفتن که تا به حشر بپای ..
یعنی اینهمه زنده باد گفتن ها و تا قیامت نگهدار ش ..ها برای چیست ؟
الله اکبر از فلسفه سیاست انسانی و اسلامی که در این شعر پر مغز و نغز چراغ راه سیاست ورزان می تواند باشد
1399/06/28 11:08
مهدی نجفی
به به به.........
فقط خود سعدی میتونه در مورد خوذش اظهار نظر کنه؛
بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس
حد همین است سخندانی و زیبایی را
1401/11/18 19:02
یوسف یزدیان وشاره
درود بر روان پاک سعدی بزرگ با این سروده وزین و پر معنی که به نظرم خطاب به حاکمان همه ادوار از گذشته و حال و آینده فرموده اند. دوستان دانشمند از جمله ابیات این قصیده، این بیت را معنی بفرمایند سپاسگزار خواهم بود: درم به جورستانان زر به زینت ده/بنای خانه کنانند و بام قصراندای
درم به جورستانانِ زر به زینت ده
زر به زینت ده = زر به زینت دهنده ، آنکه زر خرج کند برای نمایش هیبت و شکوه
یعنی حقوق دادن به باجگیران و مالیات گیران حکومتی که با ستم به دیگران قصد در نمایش جلال و هیبت حکومت دارند
بنای خانه کَننان و بام قصر اندای
یعنی این افراد را حقوق و دِرَم دادن مثل این است که سقف قصر را تعمیر کنی ولی پایه های آن را از بُن خراب کنی ( کنایه از کار بیهوده کردن ) که هر چه حقوق، به مالیات گیران بدهی کار بیهوده کرده ایی زیرا این خراج ستانان ریشه های حکومتت را ویران میکنند.