گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - در ستایش امیرانکیانو

بسی صورت بگردیدست عالم
وزین صورت بگردد عاقبت هم
عمارت با سرای دیگر انداز
که دنیا را اساسی نیست محکم
مثال عمر، سر بر کرده شمعیست
که کوته باز می‌باشد دمادم
و یا برف گدازان بر سر کوه
کزو هر لحظه جزوی می‌شود کم
بسا خاکا به زیر پای نادان
که گر بازش کنی دستست و معصم
نه چشم طامع از دنیا شود سیر
نه هرگز چاه پر گردد به شبنم
گل فرزند آدم خشت کردند
نمی‌جنبد دل فرزند آدم
به سیم و زر نکونامی به دست آر
منه بر هم که برگیرندش از هم
فریدون را سرآمد پادشاهی
سلیمان را برفت از دست، خاتم
به نیشی می‌زند دوران گیتی
که آن را تا قیامت نیست مرهم
وفاداری مجوی از دهر خونخوار
محالست انگبین در کام ارقم
به نقل از اوستادان یاد دارم
که شاهان عجم کیخسرو و جم
ز سوز سینهٔ فریاد خوانان
چنان پرهیز کردندی که از سم
که موران چون به گرد آیند بسیار
به تنگ آید روان در حلق ضیغم
و ما من ظالم الا و یبلی
و ان طال المدی یوما باظلم
سخن را روی در صاحبدلانست
نگویند از حرم الا به محرم
حرامش باد ملک و پادشاهی
که پیشش مدح گویند از قفا ذم
عروس زشت زیبا چون توان دید
وگر بر خود کند دیبای معلم
اگر مردم همین بالا و ریشند
به نیزه نیز بربستست پرچم
سخن شیرین بود پیر کهن را
ندانم بشنود نوئین اعظم
جهان‌سالار عادل انکیانو
سپهدار عراق و ترک و دیلم
که روز بزم بر تخت کیانی
فریدونست و روز رزم رستم
چنین پند از پدر نشنوده باشی
الا گر هوشمندی بشنو از عم
چو یزدانت مکرم کرد و مخصوص
چنان زی در میان خلق عالم
که گر وقتی مقام پادشاهیت
نباشد، همچنان باشی مکرم
نه هر کس حق تواند گفت گستاخ
سخن ملکیست سعدی را مسلم
مقامات از دو بیرون نیست فردا
بهشت جاودانی یا جهنم
بکار امروز تخم نیکنامی
که فردا برخوری والله اعلم
مدامت بخت و دولت همنشین باد
به دولت شادمان از بخت خرم
به دست راست قید باز اشهب
به دست چپ عنان خنگ ادهم
سر سالت مبارک باد و میمون
سعادت همره و اقبال همدم
محرم بر حسود ملک و جاهت
که ماند زنده تا دیگر محرم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بسی صورت بگردیدست عالم
وزین صورت بگردد عاقبت هم
هوش مصنوعی: عالم وجود همیشه در حال تغییر و تحول است و هر چیزی که را ایجاد می‌کند، در نهایت به یک شکل دیگری تبدیل خواهد شد. زندگی و صورت‌ها پایدار نیستند و همواره در حال دگرگونی هستند.
عمارت با سرای دیگر انداز
که دنیا را اساسی نیست محکم
هوش مصنوعی: دنیا به اندازه‌ای بی‌ثبات و ناپایدار است که نباید بر روی آن سرمایه‌گذاری جدی کرد. بهتر است بر چنین دنیایی تکیه نکنیم و به جای آن به ساخت و برپایی چیزهای پایدارتر بپردازیم.
مثال عمر، سر بر کرده شمعیست
که کوته باز می‌باشد دمادم
هوش مصنوعی: عمر انسان به شکل شمعی است که روشن شده، اما به تدریج در حال کاهش و کوتاه شدن است. زندگی ما مثل شعله‌ای است که هر لحظه به وسعت و شدت آن افزوده می‌شود، اما در عین حال به پایان نزدیک‌تر می‌شود.
و یا برف گدازان بر سر کوه
کزو هر لحظه جزوی می‌شود کم
هوش مصنوعی: برف در حال آب شدن بر روی قله کوه است و با هر لحظه مقدارش کمتر می‌شود.
بسا خاکا به زیر پای نادان
که گر بازش کنی دستست و معصم
هوش مصنوعی: بسیاری از افرادی که به ظاهر بی‌ارزش هستند، ممکن است درواقع ارزش‌های پنهانی داشته باشند که اگر به آن‌ها توجه کنیم، می‌توانند به ما کمک کنند و ما را در پیشرفت یاری دهند.
نه چشم طامع از دنیا شود سیر
نه هرگز چاه پر گردد به شبنم
هوش مصنوعی: انسان همیشه نسبت به دنیا و متاع آن حریص است و هیچ وقت به تمام خواسته‌هایش نخواهد رسید. همچنین، چاه هرگز به مقدار کم آب مانند شبنم پر نخواهد شد.
گل فرزند آدم خشت کردند
نمی‌جنبد دل فرزند آدم
هوش مصنوعی: انسان مانند گلی است که در دنیای مادی محدود شده و احساساتش تحت فشار و به زنجیر کشیده شده‌اند. دل او قادر به حرکت و آزادی نیست و در این شرایط گیر کرده است.
به سیم و زر نکونامی به دست آر
منه بر هم که برگیرندش از هم
هوش مصنوعی: به جای اینکه در تلاش برای به دست آوردن ثروت و مادیات باشی، سعی کن ویژگی‌های خوب و نیکو را در خودت ایجاد کنی و آن‌ها را حفظ کن. نگذار که چیزهای منفی یا مشکلات، این زیبایی‌ها را از تو بگیرند.
فریدون را سرآمد پادشاهی
سلیمان را برفت از دست، خاتم
هوش مصنوعی: فریدون، پادشاهی‌اش به پایان رسید و قدرت سلیمان نیز از دستش به در رفت. خاتم، که نماد قدرت و حکومت بود، دیگر در دست او نبود.
به نیشی می‌زند دوران گیتی
که آن را تا قیامت نیست مرهم
هوش مصنوعی: دوران زندگی گاهی چنان سخت و دردناک می‌شود که هیچ درمان یا راه‌حلی برای آن وجود ندارد و این وضعیت تا همیشه ادامه خواهد داشت.
وفاداری مجوی از دهر خونخوار
محالست انگبین در کام ارقم
هوش مصنوعی: در این دنیا که پر از خیانت و بی‌وفایی است، انتظار وفاداری داشتن غیرممکن است، مانند اینکه بخواهیم عسل را از زهرمار بگیریم.
به نقل از اوستادان یاد دارم
که شاهان عجم کیخسرو و جم
هوش مصنوعی: به یاد دارم که شاهان مشهور و بزرگ تاریخ مانند کیخسرو و جم از سرزمین‌های باستانی چه ویژگی‌هایی داشتند و چگونه در دل مردم جای داشتند.
ز سوز سینهٔ فریاد خوانان
چنان پرهیز کردندی که از سم
هوش مصنوعی: به دلیل ناراحتی عاطفی و درد درون، فریاد کنندگان از نزدیک شدن به گزند و آسیب پرهیز می‌کنند.
که موران چون به گرد آیند بسیار
به تنگ آید روان در حلق ضیغم
هوش مصنوعی: وقتی که مورچه‌ها دور هم جمع می‌شوند، جریان زندگی در گرداب شیر تنگ می‌شود.
و ما من ظالم الا و یبلی
و ان طال المدی یوما باظلم
هوش مصنوعی: هیچ ظالمی وجود ندارد که در نهایت آثار ظلمش بر او نمایان نشود، حتی اگر مدت زمان زیادی نیز بگذرد.
سخن را روی در صاحبدلانست
نگویند از حرم الا به محرم
هوش مصنوعی: کسانی که به حقیقت‌های معنوی و عرفانی دست پیدا کرده‌اند، معمولاً رازها و سخنان دقیق و عمیق را به سادگی به دیگران منتقل نمی‌کنند و تنها به افراد خاص و شایسته این اطلاعات را می‌گویند. سخن از مسائل مهم و حساس را باید در جمع‌های مورد اعتماد و با کسانی که درک و آگاهی لازم را دارند، مطرح کرد.
حرامش باد ملک و پادشاهی
که پیشش مدح گویند از قفا ذم
هوش مصنوعی: شایسته نیست که کسی دارای قدرت و سلطنت باشد، اگر کسانی که در حضور او از او تعریف می‌کنند، در پشت سر او نکوهش کنند.
عروس زشت زیبا چون توان دید
وگر بر خود کند دیبای معلم
هوش مصنوعی: چگونه می‌توان عروسی را با چهره ناخوشایند زیبا دید، اگر او بر خود لباس زیبا و فاخر معلم را بپوشد؟
اگر مردم همین بالا و ریشند
به نیزه نیز بربستست پرچم
هوش مصنوعی: اگر مردم در اوج قدرت و شجاعت باشند، حتی در سخت‌ترین شرایط هم دلیری و اراده‌شان را از دست نمی‌دهند و می‌توانند به نشانه برتری و پیروزی، پرچم خود را به اهتزاز درآورند.
سخن شیرین بود پیر کهن را
ندانم بشنود نوئین اعظم
هوش مصنوعی: سخن شیرین را از پیر دانا نمی‌دانم که آیا جوانی بزرگ‌تر می‌تواند بشنود یا نه.
جهان‌سالار عادل انکیانو
سپهدار عراق و ترک و دیلم
هوش مصنوعی: حاکم عادل و فرمانروای بزرگ، که بر عراق، ترکیه و دیلم تسلط دارد.
که روز بزم بر تخت کیانی
فریدونست و روز رزم رستم
هوش مصنوعی: فریدون در روز جشن و شادی بر تخت سلطنت نشسته و در روز جنگ و نبرد، رستم حضور دارد.
چنین پند از پدر نشنوده باشی
الا گر هوشمندی بشنو از عم
هوش مصنوعی: اگر از پدر خود پند و نصیحتی نشنیده‌ای، تنها در صورتی که هوشمند باشی، می‌توانی از عم خود بشنوی.
چو یزدانت مکرم کرد و مخصوص
چنان زی در میان خلق عالم
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند تو را بزرگوار و مخصوص قرار داد، باید به نحوی در میان مردم زندگی کنی که نشان‌دهنده‌ی همان ارزش‌ها باشد.
که گر وقتی مقام پادشاهیت
نباشد، همچنان باشی مکرم
هوش مصنوعی: اگر روزی دیگر در مقام پادشاهی نباشی، اما همچنان با احترام و عظمت زندگی کنی.
نه هر کس حق تواند گفت گستاخ
سخن ملکیست سعدی را مسلم
هوش مصنوعی: هر کسی نمی‌تواند به خود اجازه دهد که حقایق را بیان کند، چون این کار داراي جرات و جسارت خاصی است و فقط افرادی خاص مثل سعدی از این توانایی برخوردارند.
مقامات از دو بیرون نیست فردا
بهشت جاودانی یا جهنم
هوش مصنوعی: آینده هر انسان یا بهشت ابدی است یا جهنم.
بکار امروز تخم نیکنامی
که فردا برخوری والله اعلم
هوش مصنوعی: امروز اقدام به کارهای نیکو کن تا در آینده از ثمره آن بهره‌مند شوی، و خدا داناتر است.
مدامت بخت و دولت همنشین باد
به دولت شادمان از بخت خرم
هوش مصنوعی: امیدوارم که خوشبختی و سعادت همیشه همراهت باشد و از زندگی شاد و خرم برخوردار باشی.
به دست راست قید باز اشهب
به دست چپ عنان خنگ ادهم
هوش مصنوعی: در یک دست، رشته یا قید یک اسب سیاه (اشهب) را گرفته‌ام و در دست دیگر، کنترل یک اسب قهوه‌ای (ادهم) را در دست دارم.
سر سالت مبارک باد و میمون
سعادت همره و اقبال همدم
هوش مصنوعی: سال نو بر تو مبارک باشد و امیدوارم که شادی و خوشبختی همیشه با تو باشد و موقعیت‌های خوب همراهت باشد.
محرم بر حسود ملک و جاهت
که ماند زنده تا دیگر محرم
هوش مصنوعی: کسی که در راه رسیدن به مقام و ثروت حسادت می‌ورزد، تا زمانی که محرم و دوستدارانش زنده‌اند، هیچ چیزی از آن مقام و ثروت برایش باقی نمی‌ماند.

حاشیه ها

1389/05/20 22:08
بی نام

بکار امروز تخم بیک نامی
که فردا برخوری والله اعلم

می بایستی باشد
بکار امروز تخم نیک نامی
که فردا برخوری والله اعلم
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1397/05/30 12:07
احمد

این قصیده از سعدی نیست

1397/05/30 12:07
احمد

این قصیده از سعدی نمی باشد

1403/07/14 02:10
جلال ارغوانی

جناب احمد اگر این قصیده از سعدی نیست بفرمایید از کیست؟

زیبای وسخنوری آن فریاد می زند که مرا سعدی سروده.ضمنا مهر سعدی نیز روی اوست 

سخن ملکی است سعدی را مسلم