قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - نصیحت
ای دل به کام خویش جهان را تو دیده گیر
در وی هزار سال چو نوح آرمیده گیر
بستان و باغ ساخته و اندران بسی
ایوان و قصر سر به فلک بر کشیده گیر
هر گنچ و هر خزانه که شاهان نهادهاند
آن گنج و آن خزانه به چنگ آوریده گیر
با دوستان مشفق و یاران مهربان
بنشسته و شراب مروق کشیده گیر
هر بندهای که هست به بلغار و هند و روم
آن بنده را به سیم و زر خود خریده گیر
هر ماهرو که هست در ایام روزگار
آن را به ناز در بر خود آرمیده گیر
هر نعمتی که هست به عالم تو خورده دان
هر لذتی که هست سراسر چشیده گیر
چون پادشاه عدل ابر تخت سلطنت
صد جامهٔ حریر به دولت دریده گیر
آواز رود و بربط و نای و سرود و چنگ
وین طنطنه که میشنوی هم شنیده گیر
چندین هزار اطلس و زربفت قیمتی
پوشیده در تنعم و آنگه دریده گیر
در آرزوی آب حیاتی تو هر زمان
مانند خضر گرد جهان در دویده گیر
تو همچو عنکبوتی و حال جهان مگس
چون عنکبوت گرد مگس بر تنیده گیر
گیرم تو را که مال ز قارون فزون شود
عمرت به عمر نوح پیمبر رسیده گیر
روز پسین چه سود به جز آه و حسرتت
صد بار پشت دست به دندان گزیده گیر
سعدی تو نیز ازین قفس تنگنای دهر
روزی قفس بریده و مرغش پریده گیر
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - تغزل در ستایش شمسالدین محمد جوینی صاحب دیوان: نظر دریغ مدار از من ای مه منظورقصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ - در وصف شیراز: خوشا سپیدهدمی باشد آنکه بینم باز
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای دل به کام خویش جهان را تو دیده گیر
در وی هزار سال چو نوح آرمیده گیر
عزیزم! فرض کن که تمام جهان مطابق میل تو شده و در این دنیا هزار سال زندگی کردی
بستان و باغ ساخته و اندران بسی
ایوان و قصر سر به فلک بر کشیده گیر
باغها و بوستانها ساختهای و در آنها قصرها و کاخهای سر به فلک کشیده کردهای
هر گنچ و هر خزانه که شاهان نهادهاند
آن گنج و آن خزانه به چنگ آوریده گیر
فرض تمام گنج و ثروت شاهان را بهدست آوردهای
با دوستان مشفق و یاران مهربان
بنشسته و شراب مروق کشیده گیر
با دوستان خوب و مهربان مجلس بزم بادهنوشی بهپا کردهای
هر بندهای که هست به بلغار و هند و روم
آن بنده را به سیم و زر خود خریده گیر
هر زیبارویی از (سفیدان) بلغار تا سبزههای هندی و اروپاییان را به پول بهدست آوردهای و خریدهای
هر ماهرو که هست در ایام روزگار
آن را به ناز در بر خود آرمیده گیر
هر ماهرو را که در جهان هست به ناز در آغوش خود کشیدهای
هر نعمتی که هست به عالم تو خورده دان
هر لذتی که هست سراسر چشیده گیر
تمام غذاهای لذیذ جهان را خوردهای و هر تفریحی را که در جهان هست کردهای و از آن بهره بردهای
چون پادشاه عدل ابر تخت سلطنت
صد جامهٔ حریر به دولت دریده گیر
چون پادشاه دادگر بر تخت سلطنت نشستهای و صدها پیراهن حریر در خوشکامی پاره کردهای
آواز رود و بربط و نای و سرود و چنگ
وین طنطنه که میشنوی هم شنیده گیر
بهترین ارکسترها برای تو نواختهاند و تمام آهنگهای زیبای جهان را شنیدهای
چندین هزار اطلس و زربفت قیمتی
پوشیده در تنعم و آنگه دریده گیر
بهترین لباسها و گرانترین جامهها را پوشیدهای و در ناز و نعمت پارهکردهای
در آرزوی آب حیاتی تو هر زمان
مانند خضر گرد جهان در دویده گیر
در آرزوی جاودانگی تمام دنیا را گشتهای و مثل خضر جهان را درنوردیدهای
تو همچو عنکبوتی و حال جهان مگس
چون عنکبوت گرد مگس بر تنیده گیر
تو مثل یک عنکبوت تمام مردم را مثل مگس به اسارت گرفتهای
گیرم تو را که مال ز قارون فزون شود
عمرت به عمر نوح پیمبر رسیده گیر
فرض کن که ثروت تو از قارون بیشتر شده و عمرت هم از نوح طولانیتر گشتهاست
روز پسین چه سود به جز آه و حسرتت
صد بار پشت دست به دندان گزیده گیر
در آخر عمر آیا جز آه و حسرت و صد بار از پشیمانی پشت دست خود را گزیدن چیزی نصیبت میشود؟
سعدی تو نیز ازین قفس تنگنای دهر
روزی قفس بریده و مرغش پریده گیر
ای سعدی تو نیز از این قفس تنگ دنیا و عمر، خود را رفته در نظر بگیر.
حاشیه ها
1398/06/05 12:09
گویان
خیام نتیجه بهتری گرفته
هر چند سعدی به زیبایی تصویر کرده
:دنیا به مراد رانده گیر، آخِر چه؟
وین نامهٔ عمر خوانده گیر، آخِر چه؟
گیرم که به کامِ دل بماندی صد سال،
صد سال دگر بمانده گیر، آخر چه؟
1399/11/17 22:02
مبتدی۷۶
پس دیگه چی میمونه؟؟؟ همه ی اون لذتهایی که فکرم بهش میرسید و نمیرسید رو گفته. بعد، روز پسین، بدندان حسرت می گزیم؟!!! پس چه باید کرد؟ حتی از خیام خم چند قدم جلوتر رفته! خوشی این دنیا رو هم پوچ دونسته یا راه حلی ارائه نداده.
بقول اون دوستمون که نوشته " آخر چه"؟