قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار به خوانش حجت الله عباسی
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار به خوانش فاطمه زندی
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار به خوانش افسر آریا
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
فکر کنم این قصیده 41بیت است
آیا میدانید این شعر از کیست؟
باد بهر پرده ی صد غنچه وا کند
تا عندلیب را به گلی مبتلا کند
آقای مستغنی منظور از مصراع اول این است که در روز اول بهار طول روز و شب یکسان است و تفاوتی ندارد.
بیت دهم مصراع اول باید این گونه باشد: «که تواند که دهد میوه ی الوان از چوب» که ابتدای آن «کی ... » نوشته شده است. اصلاح شود. مصراع دوم همان بیت نیز نیاز به علامت سؤال دارد.
در بیت بیست و ششم نیز مصراع اول باید این گونه نوشته شود: «شکل امروز...» که نوشته شده است: «شکل امرود...». اصلاح شود.
با سلام خدمت دوستان گرامی :
منظور از بیت اول این شعر این نیست که در اول بهار شب و روز مساوی است و دیدن دامن صحرا و تماشای بهار بهتر است چرا که د آن صورت همه ی زیبایی های بهار را در روز اول فروردین می بیند در حالی که زیبایی بهار در روز های بعدی بیشتر خواهد شد و علاوه بر آن روز های آخر اسفند نیز با روز نوروز از نظر دیدن زیبایی های بهاری ندارد .
و این معنای ضعیف از قلم سعدی بعید است در نسخه های دیگر این بامدادان آمده است یعنی زمان صبح که شب و روز با هم فرقی ندارند یعنی نمی توان گفت که دقیقا شب است یا روز است و به اصطلاح گرگ و میش قابل تشخیص نیست . و در تمامی روز های بهار می توان گفت که صبح بهاری زیباست حالا می توان گفت که در این مصرع که مطابق محمد علی فروغی (بامدادی ) نوشته شده است حرف ( ی ) در آخر کلمه ی ( بامداد) زمان را می رساند یعنی زمان بامداد مثل این که می گویند ( ظهری به خانه برگشتیم ) یعنی موقع ظهر
محمد حنیفه نژاد 09141044965
درود بر شما
همان «بامدادی» درست است به دلایل مختلف
بلافاصله در ابیات بعد، سخن از شکفتن گل و گلزار است: بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق
وقت گل، همان بهار است
و نیز مستقیما و صراحتا به اول بهار اشارت دارد:
این هنوز اول آذار جهان افروز است.
آذار، فروردین است.
فرمودید زیبایی در روزهای بعد هم بیشتر خواهد شد.
سعدی به همه اشاره دارد تا اردیبهشت و خرداد
این هنوز اول آذار جهانافروزست
باش تا خیمه زند دولت نیسان و اَیار
نیسان، اردیبهشت و ایار، خرداد است و میدانیم شکوفایی شیراز در اردیبهشت است.
با این صراحتی که سعدی در اشاره به اول بهار دارد چگونه میتوان از کلمۀ بامدادان استفاده کرد و گفت هر روز منظور است و موقع گرگ و میش؟
کجا هر روز فصل گل است و نالش بلبل؟ کجا هر روز، اول آذار جهان افروز است؟
حتی معتبرترین اساتید هم بنوسیند «بامدادان» دلیل بر درستی آن نیست. وقتی می خواهیم در باره بیتی نظر بدهیم کل غزل یا قصیده را در نظر بگیریم.
مثلا برخی تصور میکنند «قدر» در این بیت، منظور شب قدر رمضان است! اما باید کل غزل را دید که صراحتا به شب وصال یک دوست اشارت دارد.
دهلزن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود؛ امروز، نوروز
از بزرگواران خواهش می کنم که این شعر را مطابق نسخه ی مرحوم محمد علی فروغی ننویسند ، این نسخه در برخی از جاها اشتباهات و یا دشواری هایی دارد که نسخه های دیگر بهتر از آن هستند .( مخصوصا بیت اول )
صورت فصیح تر بیت اول :
بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
باسمه تعالی
سلام علیکم درپاسخ به جناب آقای هنرمندی درنظر شماره 5 به عرض می رسد: ظاهرا همان ( شکل امرود... ) درست تراست، زیرا باتوجه به مصرع بعد ی نظر شاعر پرقریحه شکل گلابی بوده است که شبیه کوزه های قدیم وازفرط شیرینی سرشار ازعسل مجسم کرده است.
در باب آن بیت که می گوید
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
حضرت سعدی در نظر بنده می گوید تمام نقش و نگا ر و حوادث عالم تمام مشاهدات برای فرد هوشیار حکمت بین که می داند هیچ چیز بیجکمت نیست دلیل و ساعت هشدار و یادانداز خدای تعالی است و درمصرع دوم هم تلمیحح به آن آیه ی شریف حق جلّ و علا که سیروا فی الارض....(در زمین بگردید و ببینید عاقبت تکدیب کنندگان چه بوده است)
در بیتی که می فرماید :
تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش
حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار
در مصرع دوم زیبایی ظریفی نهفته است و آن این که نرگس استعاره از چشم انسان است ، و می فرماید حیف است که چشمانت زیبایی های خلقت را ببینند ولی دلت غافل باشد و فکر نکنی و در واقع در خواب باشی .
درود بر جناب حنیفه نژاد برای نگارش درست هیز گروهی با لغزش آن را حیز می نویسند که همان که حنیفه نژاد گرامی آورده اند درست است ، تنها یک نکته افزون کنم که معنی ناییده ای ( منفی) هم دارد و ان نامرد و پست است .
هر که امروز نبیند به جهان طلعت دوست
غالب ان است که فرداش نبیند دیدار
"Who has not found the heaven below"
Who has not found the heaven below
Will fail of it above.
God’s residence is next to mine,
His furniture is love.
Emily Dickinson
آن کس که بهشت را روی زمین نیافته است
در آسمان نیز نخواهد یافت
خانۀ خدا کنارخانۀ ماست
و اثاثیه اش عشق است
سلام . با عرض معذرت یک سوال دارم ... سر کلاس ادبیات با معلمم سر ابیات 1 و 5 بحث و مشاجره ای شد... او میگفت بیت اول اشاره به یکسانی روز دز بهار دارد و من هم عقیده ام بر این بود که اشاره به گرگ و میش دارد و دربیت پنجم مصرع دوم او میگفت هر که فکر نکند مثل نقشی بر دیوار بی احساس است ولی من بر این نظرم که هر که فکرت نکند در نظرش این همه نقش عجب تنها مثل نقوش بر دیوار بی ارزشند... خواهشا ... نظر خود را بگویید و من را راهنمایی کنید.
نظر دبیرتان درست است
و نیز حرف «ت» در فکرت، ضمیر نیست بلکه فکرت به معنی فکر است
البته من جسارت میکنم ... با عرض معذرت و پوزش ... اگر در محفل شما استادان حتی کلمه ای بر زبان میاورم... لاجرم ... مزاحم شدم ... برای یافتن پاسخ سوالم...
سلام دوستان عذر میخوام که در محضر بزرگانی مثل شما نظری میدم.میخواستم بگم که این شعر 34 بیت هست. بعد هم دوستان در مورد بیت اول سوالی مطرح کرده بودند میخواستم بگم که معنی اصلی این بیت این هست که در زمانی که طول شب و روز یکسان میشه(اشاره به صبح کاذب در بهار داره) نشستن به تماشای دشت و بهار بسیار لذت بخشه. در رابطه با سوالی که در رابطه با بیت 5 بود باید بگم که معنی اصلی اینه که کسی که راجع به این نقش و نگار ها فکر نکند مثل یک عکس روی دیوار بی احساسه ا.
سلام
ببخشید توی بیت اول دامن صحرا چه اضافه ای هست؟
سلام به همه اساتید گرامی نظرها ومعنی ها عالی بود ممنون
باسلام دوستان درست فرمودند . بامدادی منظور اول بهار نیست .تازه اگر "بامدادی " باشد ی نکره دارد . بای دبگویم که جناب حنیفه نیاد درباره چشم نرگس اشتباه فرمودند . اینجا تشخیص دارد .نرگس خودش به انسانی تشبیه شده . نه این که چشم انسان باشد . چون دربیت قبل هم مرغان سحر بیدارند ومی خوهند انسان را بیدار کنند
بدرالدین محمد شاعری است که این بیت را سروده :
آهویِ آتشینروی چون در بَره درافتد کافور خشک گردد با مُشک تر برابر
این شعر به مضمون اعتدال بهاری اشاره دارد: آهوی آتشینروی، خورشید است (آهو در ادبیات کهن فارسی نماد بهار و شیر نماد زمستان است) که به نقطه اعتدالی برج حَمَل (بره) وارد میشود و روز (کافور خشک) با شب (مشک تر) با هم برابر میشوند
این بیت که در ذهن بسیاری از ادبیان جا خوش کرده بود ، باعث می شود در دریافت بیت اول این شعر سعدی هم به اشتباه بیفتیم
نظر سعدی اعتدالین نیست
اعتدالین در سال دو روز است و از آن گذشته سعدی اگر بخواهد از کل بهار یک روزش را بستاید که درست نیست
این قصیده جنبه خداشناسی دارد ، و سعدی هم که مرد خداست بهترین زمان تفکر در آیات الهی را برای شروع شعرش برگزیده
یعنی زمان صبح
زمان صبح که شب از روز مشخص نیست ، بهترین وقت تفکر در خلقت و دعا و راز و نیاز است
ان قرآن الفجر کان مشهودا
مستغفرین بالاسحار
دوستان من فکر می کنم صورت درست بیت اول چنین باشد :
بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
سلام . در پاسخ به کورش عزیز . بامدادان در ادبیات فارسی بسیار رایج بوده است . بیت های بعدی ثابت می کند کل بهار منظور است . سعدی می توانست بگوید روز عیدی که تفاوت نکند لیل ونهار . در بیت این همه نقش عجب ... ابندا نقش دیوار مشبه به است برای زیبایی و تمجید. درمصرع دوم مشبه به یرای بیجان بودن و فروکاستن مشبه . هرکیس تفکر نکند مانند نقش بیجانی بردیوار است
منظور از بیت اول اینه که
در روزگار بهار که ساعات شبانه روز یکسان است دل انگیز است که دشت و صحرا رفته و به مشاهده ی مناظر بهاری بنشینیم
این شعر بهترین و شیرین ترین شعر جناب سعدی است من با خواندن این شعر یاد بهترین معلمم می افتم :-)
حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار :)
کسی می داند دقیقاً منظور جناب سعدی از عبارت ''گوی سعادت'' چیست؟
با توجه به فرمایش مولانا ''هرکس که این چوگان خورد گوی سعادت او برد'' چه ارتباطی بین گوی چوگان و سعادت است که شعرای ما به آن اشاره می کنند؟
دلت خاقانیا زخم فلک راست
که آن چوگان جز این گوئی ندارد.
درود میکاییل ساحلی گرامی
سعدیا راست روان گوی سعادت بردند
اینجا گویی گوی سعادت بردن یعنی گوی سعادت را در میدان از حریف ربودن، یعنی کسانی که طریق راست را پیمودند گوی سعادت را ربودند.
سخنی از چوگان به میان نیامده است.
لیک آنچه مولانا میفرماید قدری با این معنا متفاوت است :
آن کس که این چوگان خورد گوی سعادت او برد
اینجا مولانا از مقام گوی در برخورد با چوگان می گوید، چوگان در ادبیات استعاره از تقدیر و گوی استعاره از کاینات و هر چیزی که تقدیری دارد :
حافظ می فرماید :
گفتم از گوی فلک صورت حالی پرسم
گفت آن می کشم اندر خم چوگان که مپرس
یعنی گفتم احوال فلک را بپرسم که در علم طالع بینی تعیین کننده سرنوشت است، گفت مپرس که ما را هم به چوگان تقدیر میزنند!
مخلص کلام چوگان نیروی قهار جهان و گوی مقهور است، چوگان می زند و گوی می خورد!
مولانا میفرماید در کتک خوردن از چوگان جهان سعادت نصیب می شود، لیک آنکه چوگان می خورد گوی است و چگونه است که گوی گوی سعادت می برد؟!
...
گمان می کنم که مولانا اینجا گوی را صرفا جهت تناسبی که با چوگان دارد به کار برده است و اگر اشتباه نکنم صنعت مراعات نظیر باشد و این گوی آن گوی نیست که در بازی چوگان به کار می رود.
روفیای بزرگوار : نقل قول بسیار پرمعنا یی ازز امیلی دیکنسن فرمودین که بسیار به آن باور دارم، سپاسگذارم.
شاعره ی عزیز: من باورم اینست که ترکیب استعاری از أنواع اضافات تشبیهی است ولی چون از استادان کسی پاسخ نفرموده بود بنده جسارت کردم و نظر خودم را نوشتم، مسلماً نظر ایشان أولی تر است.
جناب منصوری پور عزیز: مگر انسان چیزی جز طبیعت بشمار میرود؟ به عقیده ی بنده این قیاس میان توانایی های انسان و جانوران و گیاهان بوده که اشاره به أشرف مخلوقات دارد، گرچه من خود به این عبارت باور ندارم، چرا که أساساً انسان را جزئی از خالق میدانم نه یکی از مخلوقات.
دوستان که اغلب اهل فضل هستند درباره بیت اول به نکات زیادی اشاره فرمودن! عده ای معتقد هستند که مقصود سعدی از «بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار» اعتدال بهاری است و عده ای هم بر این باورند که خیر! مقصود او گرگ و میش دم صبح است؛ و برای این عقیده البته دلایلی هم ذکر کرده اند از قبیل اینکه اولین بامداد بهار تفاوت چندانی با آخرین بامداد زمستان ندارد و نیز اینکه سعدی تمام بامدادهای بهاری را ستوده است نه فقط اولین بامداد را! با احترام به باور این بزرگواران باید عرض کنم که دوستان ظاهرا از اشارات درون متن غفلت کرده اند وگر نه سعدی به صراحت تمام می گوید که مقصودش اولین بامداد بهاری است:
این هنوز اول آزار جهان افروزست
باش تا خیمه زند دولت نیسان و ایار
همانطور که حتما می دانید «آزار» یکی از ماههای رومی است و مطابق است با اولین ماه بهار که فروردین باشد. نیسان و ایار هم دومین و سومین ماههای بهار هستند. پس «بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار» همان «اول آزار جهان افروزست» یعنی اول فروردین و اشاره سعدی به اعتدال بهاری است. اما سیاق کلام او بگونه ای است که می توان گرگ و میش دم صبح را هم از آن استنباط کرد. این هنر سعدی است که دو پهلو سخن می گوید تا معانی شعرش را گسترش دهد و به نظر می رسد در این کار تعمدی داشته است. بنده معتقدم هر دو معنی در نظر شاعر بوده است و هیچکدام اشتباه نیست. دلیلی هم که در اینجا ذکر کردم بیشتر خطاب به دوستانی بود که اعتدال بهاری را بالکل خطا دانسته بودند و طومارش را در هم پیچیده بودند.
با سلام.
عمده مناقشات در فهم بیت اول از معنای واژۀ «تفاوت» نشئت میگیرد. باید توجه داشت که آنچه که در معنای «تفاوت» این روزها ما میفهمیم، در زبان و زمان سعدی، فرق میکرده است.
به آیهای از قرآن استناد میکنم:
الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا ۖ مَّا تَرَیٰ فِی خَلْقِ الرَّحْمَٰنِ مِن تَفَاوُتٍ » ﴿٣﴾
آنکه هفت آسمان را مطابق- یا بر- یکدیگر بیافرید. در آفرینش خدای رحمان هیچ تفاوت- اختلاف و خلل و بینظمی- نمیبینی.
معنای اصلیِ واژه تفاوت، اختلاف و فرق است. بنابراین، آنجا که سعدی میگوید «بامدادن که تفاوت نکند لیل و نهار» یعنی «بامدادی (از ایامی) که فرقی بین روز و شب نیست (اختلافی ندارند و در تعادلند).»
آن چه ایامی است که اختلاف روز و شب یکیست و از نظر زمانی با هم مساویند. به یقین در اول بهار.
با سلام خدمت اساتید بزرگوار دربیت حبذا عمرگرانمایه که درلغو برفت .....با آنکه حبذا ازادات تحسین میباشدبیت چگونه معنی میشود ؟
با سلام خدمت همه ی دوستان عزیز و ادیب
میشه بیت:
حشو انجیر چو حلواگر استاد که او
حب خشخاش کند در عسل شهد به کار
رو معنی کنید هر چی فکر کردم به نتیجه نرسیدم
حشو انجیر چو حلواگر استاد که او
حب خشخاش کند در عسل شهد به کار
حشو یعنی تویی و اندرونه
چیزی که درون شکم دیگر قرار گرفته است.همریشه با حشا و جمع آن احشا(آنچه درون شکم است)
حب;دانه
درون انجیر را بنگر که مانند آن است که استاد حلواگر دانه خشخاش را در عسل شیرین و دلپذیر بکار برده است.
دانه های انجیر را به خشخاش مانند کرده است.
بیچاره سعدی چقد بلای شعلش حاشیه دلست شده
دامن صحرا اضافه استعاری است .
حقه یاقوت انار اضافه تشبیهی است
سر از خواب جهالت برداشتن کنایه از آگاه باش
در این شعر آرایه های زیادی به کار رفته است
کوه و دریا و درختان مراعات نظیر
لیل و نهار تضاد
خواب جهالت اضافه تشبیهی
سر غفلت اضافه استعاری
تشخیص به وفور دیده می شود نرگس بیدار است ، کوه و دریا ودرختان در تسبیح هستند ، سر در گریبان بودن بنفشه ، عقل حیران است ، فهم عاجز است
تضاد در راست رو ، کج رفتار
مراعات نظیر در سحر ، خفته ،خواب
مراعات نظیر: در و دیوار
لطفا #آزار به #آذار تصیحیح شود که نام ماه سریانی است..
شعر بینظیری مانند تمام اشعار استاد سخن سعدی شیرازی رحمت الله علیه.
شعر بینظیری مانند همه اشعار استاد سخن سعدی شیرازی رحمت الله علیه.
مقصود از بیت ابتدایی شعر این است که در روز اول بهار هنگامی که از گرگ ومیش گذشته وفضا روشن است رفتن به دامن دشت وبتماشا نشستن گل هاوسبزه ها بسیا دلپذیروخوب است
مقصود از بیت ابتدایی شعر این است که در روز اول بهار هنگامی که از گرگ ومیش گذشته وفضا روشن است رفتن به دامن دشت وبتماشا نشستن گل هاوسبزه ها بسیا دلپذیروخوب است
باسلام واحترام به هر اندیشه
بنده ضمن احترام به نظر جناب حنیفه نژاد متممی به تفسیر این بیت اضافه میکنم.سعدی چشم انسان را به گل نرگس تشبیه میکند وآنجا که میگوید نرگس به نظر بازی معروف است خود یک کتاب است .نظر بازی تخصص انسان آگاه وکلید دار است .اوبه هرچه نظر میکند به قضاوت مینشیند ودر آخر این قضاوت به ذره ای از بزرگی خدا میرسد(یعنی با این همه نظر بازی واندیشه تازه به ذره ای از خدا میرسد).منظور انست که فقط انسان صاحب عقل وتحلیل است او از طریق چشم (گل نرگس)میبیندونظر بازی میکند وهر آنچه میبیند را از طریق عقل تحلیل ودر آخر به ذره ای ازخدا میرسد.
سلام و درود
به نظر بنده جناب گزنفون به زیبایی مشکل بیت اول رو حل کردند، احسنت. و اصلا معتقدم زیبایی ادبیات به همین ایهام ها و برداشت های گوناگون است. و این که بعضی ازدوستان خیلی تک بُعدی به این گونه اشعار نگاه می کنند و خیلی مُصِر هستند که نظرخودشون رو به زور به دیگران تحمیل کنند، برای من قابل درک نیست.
باتشکر
این ابیات یک کتاب ناب خودشناسی و خداشناسی و دعوت به راستی است و نیازی به توضیح و تفسیر ندارد
حکمت متعالیه است
به نظرم چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
یعنی آمدن شقایق که گل مخصوص فصل بهار است باعث نگرانی نرگس میشود چونکه گل مخصوص زمستان است وهشداری برای رفتن اوست
با سلام و تشکر از سایت گرانبها و گران سنگ گنجور
سعدی اینقدر سلیس و روان این شهر زیبا و پر از معانی و پر از فنون شعری را سروده که فقط باید با جان و دل اون رو چند بار خواند و لذت برد .
غالباً این واژه اسرار با فتحه الف خوانده میشود جمع سر به معنی رازها، حال آنکه به نظر میرسد با کسره باشد و مصدر از سر به معنای رازگویی و نجوا کردن، صحبت کردن بسیار آرام و در گوشی و منظور این است که تسبیح کوه و دریا و درختان و تمام اجزای طبیعت نجوایی پنهانی است که تنها گوش صاحبدلان آن را میشنوند.
بامدادان درست است. «ان» در بامدادان نشانگر زمان است؛ یعنی هنگام بامداد که صبح و شب هنوز از هم جدا نشدهاند؛ اصطلاحا حالت گرگ و میش را گویند.
بامدادی بسیار نادرست است.