گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴ - تنبیه و موعظت

روزی که زیر خاک تن ما نهان شود
وانها که کرده‌ایم یکایک عیان شود
یارب به فضل خویش ببخشای بنده را
آن دم که عازم سفر آن جهان شود
بیچاره آدمی که اگر خود هزار سال
مهلت بیابد از اجل و کامران شود
هم عاقبت چو نوبت رفتن بدو رسد
با صدهزار حسرت از اینجا روان شود
فریاد از آن زمان که تن نازنین ما
بر بستر هوان فتد و ناتوان شود
اصحاب را ز واقعهٔ ما خبر کنند
هر دم کسی به رسم عیادت روان شود
و آن کس که مشفقست و دلش مهربان ماست
در جستن دوا به بر این و آن شود
وانگه که چشم بر رخ ما افکند طبیب
در حال ما چو فکر کند بدگمان شود
گوید فلان شراب طلب کن که سود تست
ما را بدان امید بسی در زیان شود
شاید که یک دو روز دگر مانده عمر ما
وآن یک دو روز بر سر سود و زیان شود
یاران و دوستان همه در فکر عاقبت
کاحوال بر چگونه و حال از چه سان شود
تا آن زمان که چهره بگردد ز حال خویش
و آن رنگ ارغوانی ما زعفران شود
و آن رنج در وجود به نوعی اثر کند
کز لاغری بسان یکی ریسمان شود
در ورطهٔ هلاک فتد کشتی وجود
نیز از عمل بماند و بی‌بادبان شود
آمد شد ملائکه در وقت قبض روح
چون بنگریم دیدهٔ ما خون‌فشان شود
باید که در چشیدن آن جام زهرناک
شیرینی شهادت ما در زبان شود
یا رب مدد ببخش که ما را در آن زمان
قول زبان، موافق صدق جنان شود
ایمان ما ز غارت شیطان نگاه دار
تا از عذاب خشم تو جان در امان شود
فی‌الجمله روح و جسم ز هم منفرق شوند
مرغ از قفس برآید و در آشیان شود
جان ار بود پلید شود در زمین فرو
ور پاک باشد او زبر آسمان شود
آوازه در سرای در افتد که خواجه مرد
وز بم و زیر، خانه پر آه و فغان شود
از یک طرف غلام بگرید به های های
وز یک طرف کنیز به زاری کنان شود
در یتیم گوهر یکدانه را ز اشک
جزع دو دیده پر ز عقیق یمان شود
تابوت و پنبه و کفن آرند و مرده شوی
اوراد ذاکران ز کران تا کران شود
آرند نعش تا به لب گور و هر که هست
بعد از نماز باز سر خانمان شود
هر کس رود به مصلحت خویش و جسم ما
محبوس و مستمند در آن خاک‌دان شود
پس منکر و نکیر بپرسند حال ما
وین جمله حکمها ز پی امتحان شود
گر کرده‌ایم خیر و نماز و خلاف نفس
آن خاک‌دان تیره به ما گلستان شود
ور جرم و معصیت بود و فسق کار ما
آتش در اوفتد به لحد هم دخان شود
یک هفته یا دو هفته کم و بیش صبح و شام
با گریه دوست همدم و هم‌داستان شود
حلوا سه چار صحن شب جمعه چند بار
بهر ریا به خانهٔ هر گورخوان شود
وان همسر عزیز که از عده دست داشت
خواهد که باز بستهٔ عقد فلان شود
میراث گیر کم خرد آید به جست و جوی
پس گفت و گوی بر سر باغ و دکان شود
نامی ز ما بماند و اجزای ما تمام
در زیر خاک با غم و حسرت نهان شود
و آنگه که چند سال برین حال بگذرد
آن نام نیز گم شود و بی‌نشان شود
و آن صورت لطیف شود جمله زیر خاک
و آن جسم زورمند کفی استخوان شود
از خاک گورخانهٔ ما خشتها پزند
و آن خاک و خشت دست کش گل گران شود
دوران روزگار به ما بگذرد بسی
گاهی شود بهار و دگر گه خزان شود
تا روز رستخیز که اصناف خلق را
تن‌ها ز بهر عرض قرین روان شود
حکم خدای عزوجل کائنات را
در فصل هر فصیله به کلی روان شود
از گفتن و شنیدن و از کرده‌های بد
در موقف محاسبه یک یک عیان شود
میزان عدل نصب کنند از برای خلق
یک سر سبک برآید و یک سر گران شود
هر کس نگه کند به بد و نیک خویشتن
آنجا یکی غمین و یکی شادمان شود
بندند باز بر سر دوزخ پل صراط
هر کس ازو گذشت مقیم جنان شود
و آن کس که از صراط بلرزید پای او
در خواری و عذاب ابد جاودان شود
اشرار را حرارت دوزخ کند قبول
و احرار را عنایت حق سایبان شود
بس روی همچو ماه ز خجلت شود سیاه
بس قد همچو تیر ز هیبت کمان شود
بس شخص بینوا که ورا از علو قدر
عشرت سرای جنت اعلی مکان شود
بس پیر مستمند که در گلشن مراد
بوی بهشت بشنود و نوجوان شود
مسکین اسیر نفس و هوا کاندران مقام
با صد هزار غصه قرین هوان شود
برگی که از برای مطیعان کشد خدای
عاصی چگونه در خور آن برگ خوان شود
خرم دلی که در حرم‌آباد امن و عیش
حق را به خوان لطف و کرم میهمان شود
این کار دولتست نداند کسی یقین
سعدی یقین به جنت و خلدت چه سان شود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روزی که زیر خاک تن ما نهان شود
وانها که کرده‌ایم یکایک عیان شود
هوش مصنوعی: روزی خواهد رسید که بدن ما در زیر خاک پنهان می‌شود و تمامی اعمالی که کرده‌ایم، یکی یکی نمایان خواهد گشت.
یارب به فضل خویش ببخشای بنده را
آن دم که عازم سفر آن جهان شود
هوش مصنوعی: خدایا، با لطف و کرم خودت، در آن لحظه که بنده‌ات آماده سفر به جهان دیگر می‌شود، او را ببخش.
بیچاره آدمی که اگر خود هزار سال
مهلت بیابد از اجل و کامران شود
هوش مصنوعی: آدمی که حتی اگر هزار سال هم عمر کند، عاقبت ممکن است از خوشبختی و زندگی واقعی محروم بماند، بیچاره است.
هم عاقبت چو نوبت رفتن بدو رسد
با صدهزار حسرت از اینجا روان شود
هوش مصنوعی: زمانی که نوبت رفتن به سوی او فرا برسد، با صدها هزار حسرت و آرزو از اینجا حرکت خواهد کرد.
فریاد از آن زمان که تن نازنین ما
بر بستر هوان فتد و ناتوان شود
هوش مصنوعی: ناله و افسوس از زمانی است که جسم عزیز ما بر تخت ناتوانی بیفتد و قدرتش را از دست بدهد.
اصحاب را ز واقعهٔ ما خبر کنند
هر دم کسی به رسم عیادت روان شود
هوش مصنوعی: هر لحظه کسی به سراغ دوستان و آشناها می‌رود تا از ماجرا و واقعه‌ای که برای ما پیش آمده، خبری به آنها بدهد و به نوعی حال ما را بپرسد.
و آن کس که مشفقست و دلش مهربان ماست
در جستن دوا به بر این و آن شود
هوش مصنوعی: کسی که دلسوز و مهربان است، در تلاش برای یافتن درمان مشکلات دیگران به دنبال کمک می‌رود.
وانگه که چشم بر رخ ما افکند طبیب
در حال ما چو فکر کند بدگمان شود
هوش مصنوعی: وقتی که پزشک بر چهره ما نگاهی بیندازد، اگر به حال ما فکر کند، ممکن است دلسرد و بدبین شود.
گوید فلان شراب طلب کن که سود تست
ما را بدان امید بسی در زیان شود
هوش مصنوعی: می‌گوید که فلان شراب را بخواه، چرا که نفع تو در آن است، اما به امید این‌که باعث زیان ما می‌شود.
شاید که یک دو روز دگر مانده عمر ما
وآن یک دو روز بر سر سود و زیان شود
هوش مصنوعی: شاید فقط چند روز دیگر از عمر ما باقی مانده باشد و این چند روز به بررسی خوبی‌ها و بدی‌های زندگی‌مان بگذرد.
یاران و دوستان همه در فکر عاقبت
کاحوال بر چگونه و حال از چه سان شود
هوش مصنوعی: دوستان و یاران همه نگران آینده هستند و این که وضعیت به چه صورت خواهد بود.
تا آن زمان که چهره بگردد ز حال خویش
و آن رنگ ارغوانی ما زعفران شود
هوش مصنوعی: تا زمانی که آدمی از حال خود بی‌خبر شود و رنگ چهره‌اش تغییر کند و به رنگ زعفرانی درآید.
و آن رنج در وجود به نوعی اثر کند
کز لاغری بسان یکی ریسمان شود
هوش مصنوعی: رنج و زحمات در وجود انسان به گونه‌ای تأثیر می‌گذارد که او را تا حدی به لاغری می‌کشاند، به طوری که مانند یک ریسمان باریک و شکننده به نظر می‌رسد.
در ورطهٔ هلاک فتد کشتی وجود
نیز از عمل بماند و بی‌بادبان شود
هوش مصنوعی: اگر کشتی وجود به سرنوشت هلاکت دچار شود، دیگر عملی نخواهد کرد و از حرکت بازخواهد ماند؛ مانند کشتی‌ای که بادبان ندارد.
آمد شد ملائکه در وقت قبض روح
چون بنگریم دیدهٔ ما خون‌فشان شود
هوش مصنوعی: وقتی که فرشتگان در زمان جان گرفتن به سراغ انسان می‌آیند، اگر به آن نگاه کنیم چشمان‌مان چنان پر از اشک و تلاطم می‌شود که گویا خون می‌فشاند.
باید که در چشیدن آن جام زهرناک
شیرینی شهادت ما در زبان شود
هوش مصنوعی: باید طعم شیرین شهادت ما در میان مردم بر سر زبان‌ها بیفتد، حتی اگر این شیرینی با تلخی‌هایی همراه باشد.
یا رب مدد ببخش که ما را در آن زمان
قول زبان، موافق صدق جنان شود
هوش مصنوعی: بار الها، به ما یاری کن که در آن هنگام، اگر زبان ما چیزی گفت، دل ما نیز بر آن موافق باشد و راستگو باشد.
ایمان ما ز غارت شیطان نگاه دار
تا از عذاب خشم تو جان در امان شود
هوش مصنوعی: ایمان ما را از دست شیطان حفظ کن تا از عذاب و خشم تو در امان باشیم.
فی‌الجمله روح و جسم ز هم منفرق شوند
مرغ از قفس برآید و در آشیان شود
هوش مصنوعی: در کل، روح و بدن از یکدیگر جدا می‌شوند، مانند اینکه مرغ از قفس آزاد شده و به آشیانه‌اش برمی‌گردد.
جان ار بود پلید شود در زمین فرو
ور پاک باشد او زبر آسمان شود
هوش مصنوعی: اگر جان انسان آلوده باشد، به زمین می‌رود و در خاک فرو می‌رود، اما اگر پاک باشد، به آسمان صعود می‌کند.
آوازه در سرای در افتد که خواجه مرد
وز بم و زیر، خانه پر آه و فغان شود
هوش مصنوعی: صدای خوش در خانه‌ای می‌پیچد که صاحب‌خانه انسان نیک‌رفتاری باشد، ولی اگر او شخصیت خوبی نداشته باشد و در زندگی‌اش غم و رنج وجود داشته باشد، آن خانه پر از ناله و گریه خواهد شد.
از یک طرف غلام بگرید به های های
وز یک طرف کنیز به زاری کنان شود
هوش مصنوعی: از یک سو، غلام به شدت گریه می‌کند و از سوی دیگر، کنیز نیز با شیون و زاری به حالت ناله در می‌آید.
در یتیم گوهر یکدانه را ز اشک
جزع دو دیده پر ز عقیق یمان شود
هوش مصنوعی: در میان یتیم‌زادگان، گوهر ارزشمندی که تنها یک نمونه است، با اشک‌های اندوه و غم دو چشم مانند عقیق یمنی پر می‌شود.
تابوت و پنبه و کفن آرند و مرده شوی
اوراد ذاکران ز کران تا کران شود
هوش مصنوعی: مردم آماده می‌شوند برای تدفین، با تابوت، پنبه و کفن؛ و در این میان، دعاگویان و ذکرگوها از دور و بر به کمک می‌آیند.
آرند نعش تا به لب گور و هر که هست
بعد از نماز باز سر خانمان شود
هوش مصنوعی: مردم تا زمانی که به خانه‌ی ابدی می‌رسند، در حال حرکت و تلاش برای زندگی‌اند و بعد از هر نماز، دوباره به زندگی و مسئولیت‌های روزمره خود برمی‌گردند.
هر کس رود به مصلحت خویش و جسم ما
محبوس و مستمند در آن خاک‌دان شود
هوش مصنوعی: هر کسی به دنبال منافع و مصلحت‌های خود می‌رود، در حالی که ما در این دنیا در شرایطی محدود و نیازمند قرار داریم.
پس منکر و نکیر بپرسند حال ما
وین جمله حکمها ز پی امتحان شود
هوش مصنوعی: در آن عالم، دو فرشته به نام منکر و نکیر از ما حالمان را سوال خواهند کرد و این سوالات برای آزمایش و امتحان ما خواهد بود.
گر کرده‌ایم خیر و نماز و خلاف نفس
آن خاک‌دان تیره به ما گلستان شود
هوش مصنوعی: اگر ما کارهای نیک و نماز را انجام داده‌ایم و نفسانیت خود را زیر پا گذاشته‌ایم، در این صورت می‌توانیم آن دنیای تاریک و کثیف را به مکانی سرسبز و وادار به رشد تبدیل کنیم.
ور جرم و معصیت بود و فسق کار ما
آتش در اوفتد به لحد هم دخان شود
هوش مصنوعی: اگر ما مرتکب گناه و فساد شویم، حتی در زمان مرگ نیز باعث ایجاد آتش و دود خواهیم شد.
یک هفته یا دو هفته کم و بیش صبح و شام
با گریه دوست همدم و هم‌داستان شود
هوش مصنوعی: در طول یک یا دو هفته، صبح و شب با گریه کردن، دوست می‌تواند همدم و هم‌داستان شود.
حلوا سه چار صحن شب جمعه چند بار
بهر ریا به خانهٔ هر گورخوان شود
هوش مصنوعی: حلوا در شب جمعه به نمایش گذاشته می‌شود و برخی برای نشان دادن خود و به خاطر ریاکاری، آن را بارها به خانهٔ کسانی که می‌خوانند، می‌برند.
وان همسر عزیز که از عده دست داشت
خواهد که باز بستهٔ عقد فلان شود
هوش مصنوعی: زن عزیز که در دوران عده (مدت انتظار بعد از جدایی یا فوت همسر) به سر می‌برد، تمایل دارد که دوباره ازدواج کند و عقد جدیدی به بندد.
میراث گیر کم خرد آید به جست و جوی
پس گفت و گوی بر سر باغ و دکان شود
هوش مصنوعی: کسی که از فهم و درک کمی برخوردار است، به دنبال ارث و میراث است و در این راه بیشتر مشغول بحث و گفتگو درباره باغ و مغازه می‌شود.
نامی ز ما بماند و اجزای ما تمام
در زیر خاک با غم و حسرت نهان شود
هوش مصنوعی: نامی از ما بر جا بماند و اجزای ما به طور کامل در زیر خاک با اندوه و حسرت پنهان شود.
و آنگه که چند سال برین حال بگذرد
آن نام نیز گم شود و بی‌نشان شود
هوش مصنوعی: زمانی که چند سال از این وضعیت بگذرد، آن نام نیز فراموش خواهد شد و دیگر اثری از آن باقی نخواهد ماند.
و آن صورت لطیف شود جمله زیر خاک
و آن جسم زورمند کفی استخوان شود
هوش مصنوعی: آن چهره زیبا به تدریج زیر خاک مدفون خواهد شد و آن بدن قوی و نیرومند به جز کاهی از استخوان‌ها تبدیل می‌شود.
از خاک گورخانهٔ ما خشتها پزند
و آن خاک و خشت دست کش گل گران شود
هوش مصنوعی: از خاک قبرستان ما آجرهایی می‌سازند و آن خاک و آجرها به کمک گل‌های گرانبها تبدیل خواهند شد.
دوران روزگار به ما بگذرد بسی
گاهی شود بهار و دگر گه خزان شود
هوش مصنوعی: زندگی ما در گذر زمان گاهی خوش و شاداب است مثل بهار و گاهی غم‌انگیز و سخت مثل پاییز می‌شود.
تا روز رستخیز که اصناف خلق را
تن‌ها ز بهر عرض قرین روان شود
هوش مصنوعی: تا روز قیامت که انسان‌ها برای پاسخ‌گویی به اعمال خود به حضور پروردگار می‌شتابند.
حکم خدای عزوجل کائنات را
در فصل هر فصیله به کلی روان شود
هوش مصنوعی: خداوند عالی‌رتبه، فرمانش بر همه موجودات در هر فصل و زمان به طور کامل جاری و ساری است.
از گفتن و شنیدن و از کرده‌های بد
در موقف محاسبه یک یک عیان شود
هوش مصنوعی: در روز حساب و کتاب، هر آنچه که گفته‌ایم و شنیده‌ایم و همچنین اعمال ناپسند ما، به وضوح مشخص خواهد شد.
میزان عدل نصب کنند از برای خلق
یک سر سبک برآید و یک سر گران شود
هوش مصنوعی: عدل باید به گونه‌ای برقرار شود که برای همه افراد جامعه یکسان باشد؛ در غیر این صورت، برخی احساس سبکی و آسودگی می‌کنند و برخی دیگر تحت فشار و سنگینی قرار می‌گیرند.
هر کس نگه کند به بد و نیک خویشتن
آنجا یکی غمین و یکی شادمان شود
هوش مصنوعی: هر فردی که به خوبی‌ها و بدی‌های خود نگاه کند، در نتیجه ممکن است به یک نوع احساس غم یا شادمانی دچار شود.
بندند باز بر سر دوزخ پل صراط
هر کس ازو گذشت مقیم جنان شود
هوش مصنوعی: هر کس که از پل صراط عبور کند، به بهشت خواهد رفت و کسانی که نتوانند عبور کنند، در دوزخ باقی می‌مانند.
و آن کس که از صراط بلرزید پای او
در خواری و عذاب ابد جاودان شود
هوش مصنوعی: هر کس که در مسیر زندگی خود دچار تردید و ترس شود، در عذاب و ذلت ابدی گرفتار خواهد آمد.
اشرار را حرارت دوزخ کند قبول
و احرار را عنایت حق سایبان شود
هوش مصنوعی: بدی‌ها و گناهکاران عذاب دوزخ را می‌پذیرند، اما انسان‌های نیکوکار و صالح تحت حمایت و رحمت الهی قرار می‌گیرند.
بس روی همچو ماه ز خجلت شود سیاه
بس قد همچو تیر ز هیبت کمان شود
هوش مصنوعی: بسیاری از افرادی که زیبایی و جوانی دارند، گاهی به خاطر شرم و خجالت، چهره‌شان تیره می‌شود. همچنین، کسانی که قد بلندی دارند، از هیبت و حالت ایستاده‌شان، به نوعی احساس قدرت و اثرگذاری می‌کنند.
بس شخص بینوا که ورا از علو قدر
عشرت سرای جنت اعلی مکان شود
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد ناچیز وجود دارند که به خاطر مقام و منزلت خود، در باغ بهشت، جایگاه عالی‌ای پیدا می‌کنند.
بس پیر مستمند که در گلشن مراد
بوی بهشت بشنود و نوجوان شود
هوش مصنوعی: بسیاری از مردان سالخورده و نیازمند وجود دارند که در باغ آرزوها بوی بهشت را استشمام کرده و جوانی دوباره را احساس می‌کنند.
مسکین اسیر نفس و هوا کاندران مقام
با صد هزار غصه قرین هوان شود
هوش مصنوعی: انسانی که زیر فشار خواسته‌ها و آرزوهای نفس خود قرار دارد، در چنین وضعیتی با انبوهی از غم‌ها و مشکلات دست و پنجه نرم می‌کند و در نهایت به بی‌هویتی دچار می‌شود.
برگی که از برای مطیعان کشد خدای
عاصی چگونه در خور آن برگ خوان شود
هوش مصنوعی: برگی که خدا برای مطیعان می‌نویسد، چگونه ممکن است مورد توجه و پذیرش عاصیان قرار گیرد؟
خرم دلی که در حرم‌آباد امن و عیش
حق را به خوان لطف و کرم میهمان شود
هوش مصنوعی: دل شاد و خوشبختی که در سرزمین امن و پر از لذت، در مهمانی رحمت و generosity حق، مورد استقبال قرار می‌گیرد.
این کار دولتست نداند کسی یقین
سعدی یقین به جنت و خلدت چه سان شود
هوش مصنوعی: این کار از عهده‌ی دولت و حکومت است و هیچ‌کس به طور یقین نمی‌داند که سعدی چگونه می‌تواند به بهشت و نعمت‌های آن دست پیدا کند.

حاشیه ها

1391/06/12 15:09
بهنام نجاتی

یت 31
حلوا سه چار سخن شب جمعه چند بار
بهر ریا به خانه ی هر گور خان شود
در نسخه ی محمد علی فروغی به جای واژه ی سخن واژه ی صحن نوشته شده که با آن از نظر وزنی و نیز شرح بیت به دشواری نمی افتیم.

1391/09/17 23:12
مجید رشیدیان

درودبرهمکلاسی فاضل دوران تربیت معلمم:بهنام نجاتی
همانطورکه دوست سخن شناسم اشاره کرده اند ازآنجا که "صحن"معنای بشقاب میدهد وبدون تردید واژه ی سخن کاملا بی ارتباط به معنا و وزن بیت مینماید لذا امیدواریم هرچه سریعتربیت اصلاح گردد.

1396/07/28 15:09
شهرام کاکائی

سلام.
با احترام به نظرات دوستان،به نظرم بیت مذکور مشکلی نداشته باشد.
در قسمت اول:(حلوا سه چهار)، منظور سه چهار بار است که کلمه ی بار حذف شده است،
در ادامه هم منظور از سخن شب جمعه،دعاهای شب جمعه میباشد.

1399/06/11 23:09
علیرضا

بیت به این صورت صحیح است:
فی الجمله روح و جسم ز هم منفرق شوند
مرغ از قفس برآید و در آشیان شود

1400/08/19 11:11
احمد

در بیت 31 کلمۀ "سخن" اشتباه است و "صحن" (به معنی ظرف یا سینی) درست است:

حلوا سه چار صحن (نه سخن) شب جمعۀ چند بار****بهر ریا به خانۀ هر گورخوان شود 

1400/08/19 11:11
احمد

از خاک گورخانهٔ ما خشتها پزند***و آن خاک و خشتِ دستکشِ گِلگَران شود

گِلگَر = گلکار، بنّا