گنجور

حکمت شمارهٔ ۷۱

حسود از نعمت حق بخیل است و بندهٔ بی گناه را دشمن می‌دارد.

مردکی خشک مغز را دیدم
رفته در پوستین صاحب جاه
گفتم ای خواجه گر تو بدبختی
مردم نیکبخت را چه گناه
الا تا نخواهی بلا بر حسود
که آن بخت برگشته خود در بلاست
چه حاجت که با او کنی دشمنی
که او را چنین دشمنی در قفاست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حسود از نعمت حق بخیل است و بندهٔ بی گناه را دشمن می‌دارد.
هوش مصنوعی: حسود از برکات و نعمت‌های الهی حسرت می‌خورد و به بهانه‌های مختلف نسبت به بندگان بی‌گناه کینه‌توزی می‌کند.
مردکی خشک مغز را دیدم
رفته در پوستین صاحب جاه
هوش مصنوعی: مردی بی‌فکر و بی‌دقت را دیدم که در حالتی مغرورانه و با پوستینی پر زرق و برق در حال قدم زدن است.
گفتم ای خواجه گر تو بدبختی
مردم نیکبخت را چه گناه
هوش مصنوعی: گفتم ای آقا، اگر تو بدبخت هستی، مردم خوشبخت چه گناهی کرده‌اند؟
الا تا نخواهی بلا بر حسود
که آن بخت برگشته خود در بلاست
هوش مصنوعی: ای کاش برای حسودان بدخواسته مشکلی پیش نیاید، چرا که خودشان در سختی و مشکلات به سر می‌برند.
چه حاجت که با او کنی دشمنی
که او را چنین دشمنی در قفاست
هوش مصنوعی: چرا نیاز است که با کسی که خودش دشمنی را در دل دارد، دشمنی کنیم؟

خوانش ها

بخش ۷۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکمت شمارهٔ ۷۱ به خوانش سهیل قاسمی
حکمت شمارهٔ ۷۱ به خوانش ابوالفضل حسن زاده

حاشیه ها

1404/04/07 05:07
اسما ضیغمی

پیشنهاد می کنم ترجمه هوش مصنوعی را بردارید که باعث غلط جا انداختن مفاهیم میشود و ناخواسته رنگ و لعاب رسمی به معانی اشتباه میدهد.