حکمت شمارهٔ ۵۱
حکیمی که با جُهّال دراُفتد توقعِ عزّت ندارد وگر جاهلی به زبانآوری بر حکیمی غالب آید عجب نیست که سنگیست که گوهر همیشکند.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۵۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکمت شمارهٔ ۵۱ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکمت شمارهٔ ۵۱ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
حکیمی که با جاهلی درافتدباید که توقع عزت ندارد واگر جاهلی بزبان آوری برحکیمی غالب اید عجب نیست که سنگیست کهگوهررا می شکند
گر هنر مندی ازاوباش
جفایی بیند
تا دل خویش نیازارد و درهم نشود
سنگ بد گوهر اگر کاسه زرین شکند:قیمت سنگنیفزاید وزرکم نشود
حکیمی که با جهان درافتد توقع عزت ندارد. وگر جاهلی به زبان آوری بر حکیمی غالب آید عجب نیست که سنگی است که گوهر همی شکند.
نه عجب گر فرو رود نفسش/ عندلیبی غراب هم قفسش
گر هنرمند از اوباش جفایی بیند/ تا دل خویش نیازارد و درهم نشود
سنگ بدگوهر اگر کاسه زرین بشکست/ قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
سلام دوستان ! بنده نسخه فروغی و نسخه غلامحسین یوسفی را بررسی کردم .
حکیمی که با جُهّال دراُفتد، توقعِ عزّت ندارد؛ و گر جاهلی به زبانآوری، بر حکیمی غالب آید. عجب نیست، که سنگیست که گوهر همیشکند.
نه عجب گر فرو رود نَفَسَش
عندلیبی، غُراب همقفسش
گر هنرمند از اوباش جفائی بیند
تا دلِ خویش نیازارد و درهم نشود
سنگِ بد گوهر اگر کاسهی زرّین بشکست
قیمتِ سنگ نیفزاید و زر کم نشود
درود
تا دلِ خویش نیازارد و در هم نشود "تا" در اینجا به معنی زِنهار و برای بر حذر داشتن است..
ناصر خسرو : گر ندارد حرمتم جاهل مرا کمتر نشد
سوی دانا نه نسب نه جاه و قدر و نه حسب
موفق باشید