حکمت شمارهٔ ۴۷
گر جور شکم نیستی، هیچ مرغ در دام صیاد نیوفتادی بلکه صیاد خود دام ننهادی.
حکیمان دیر دیر خورند و عابدان نیم سیر و زاهدان سد رمق و جوانان تا طبق برگیرند و پیران تا عرق بکنند، اما قلندران چندان که در معده جای نفس نماند و بر سفره روزی کس.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۴۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکمت شمارهٔ ۴۷ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکمت شمارهٔ ۴۷ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
قلندر به چه معنی است؟
گر جور شکم نبودی هیچ مرغ در دام صیاد نیوفتادی، بلکه صیاد خود دام ننهادی. حکیمان دیر دیر خورند و عابدان نیم سیر، و زاهدان سد رمق، و جوانان تا طبق برگیرند و پیران تا عرق بکنند. اما قلندران چندانکه در معده جای نفس نماند و بر سفره روزی کس
اسیر بند شکم را دو شب نگیرد خواب
شبی ز معده سنگی، شبی ز دل تنگی
قلندر یعنی آنکه در قید آداب و سنن نیست! بر هر سفره که میرسد، مینشیند و چون پس از آن معلومش نیست، کی طعام نصیبش شود، تا جان دارد، میخورد!
در باب سوم گلستان سعدی داستان آموزنده ای آمده که مناسب با این جمله حکیمانه است و آن به قرار زیر است:
یکی از ملوک عجم طبیبی حاذق به خدمت مصطفی صلی الله علیه و سلم فرستاد.
سالی در دیار عرب بود و کسی تجربه پیش او نیاورد و معالجه از وی در نخواست.
پیش پیغمبر آمد و گله کرد که: مر این بنده را برای معالجت اصحاب فرستادهاند و در این مدّت کسی التفاتی نکرد تا خدمتی که بر بنده معین است به جای آورد.
رسول علیه السلام گفت: این طایفه را طریقتی است که تا اشتها غالب نشود، نخورند و هنوز اشتها باقی بود که دست از طعام بدارند.
حکیم گفت: این است موجب تندرستی.
زمین ببوسید و برفت.
من مثل قلندران آن قدر می خورم که در معده ام جای نفس نماند بر سر سفره روزی کس با اینکه ۹ ساله هستم!