گنجور

حکمت شمارهٔ ۴۶

بی هنران، هنرمند را نتوانند که بینند همچنان که سگان بازاری سگ صید را مشغله برآرند و پیش آمدن نیارند. یعنی سفله چون به هنر با کسی برنیاید، به خبثش در پوستین افتد.

کند هر آینه غیبت حسود کوته دست
که در مقابله گنگش بود زبان مقال

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی هنران، هنرمند را نتوانند که بینند همچنان که سگان بازاری سگ صید را مشغله برآرند و پیش آمدن نیارند. یعنی سفله چون به هنر با کسی برنیاید، به خبثش در پوستین افتد.
هوش مصنوعی: بی‌هنران نمی‌توانند هنرمند را ببینند، همان‌طور که سگان خیابانی نمی‌توانند سگی را که در حال صید است، نزدیک کنند یا به او نزدیک شوند. یعنی وقتی کسی در هنر به پای دیگران نمی‌رسد، به خاطر خصلت زشتش در حالت تسلیم و خواری قرار می‌گیرد.
کند هر آینه غیبت حسود کوته دست
که در مقابله گنگش بود زبان مقال
هوش مصنوعی: غیبت حسود که دستش کوتاه است، هرگز تأثیری ندارد؛ چرا که او در مقابل کسی که خاموش است، تنها قادر به گفتن حرف‌هایی است که بی‌فایده‌اند.

خوانش ها

بخش ۴۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکمت شمارهٔ ۴۶ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکمت شمارهٔ ۴۶ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1393/12/06 17:03
ناشناس

این حکایت چرا اینقدر بی سروته نوشته شده؟!
بی هنران، هنرمند را نتوانند که بینند، همچنانکه سگان بازاری سگ صید را مشغله برآرند و پیش آمدن نیارند یعنی سفله چون به هنر با کسی برنیاید به خبثش در پوستین افتد.
کند هر آینه غیبت حسود کوته دست/ که در مقابله گنگش بود زبان مقال

1395/07/05 01:10
۷

هر که نصیحت نشنود سر ملامت شنیدن دارد
چــون نـیـایـد نـصــیـحــتــت در گـوش
اگــرت ســرزنـش کــنـم خــامــوش
بی هنران هنرمند را نتوانند دیدن، همچنانکه سگان بازاری سگ صید را مشغله برآرند و پیش آمدن نیارند. یعنی سفله چون به هنر با کسی برنیاید به خبثش در پوستین افتد
کند هرآینه غیبت حسود کوته دست
که در مقابله گنگش بود زبان مقال

1399/11/07 09:02
مصطفی

در برابر اینگونه سخن سرایی جز سر به سجده بردن از سر ستایش بگو دگر چه توان کرد؟