گنجور

حکمت شمارهٔ ۳۱

ده آدمی بر سفره‌ای بخورند و دو سگ بر مرداری با هم به سر نبرند. حریص با جهانی گرسنه است و قانع به نانی سیر. حکما گفته‌اند: توانگری به قناعت، به از توانگری به بضاعت.

رودهٔ تنگ به یک نانِ تهی پُر گردد
نعمتِ روی زمین پر نکند دیدهٔ تنگ
پدر چون دورِ عمرش منقضی گشت
مرا این یک نصیحت کرد و بُگذشت
که شهوت آتش است از وی بپرهیز
به خود بَر آتشِ دوزخ مکُن تیز
در آن آتش نداری طاقت سوز
به صبر آبی بر این آتش زن امروز

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ده آدمی بر سفره‌ای بخورند و دو سگ بر مرداری با هم به سر نبرند. حریص با جهانی گرسنه است و قانع به نانی سیر. حکما گفته‌اند: توانگری به قناعت، به از توانگری به بضاعت.
ده انسان بر سر سفره‌ای غذا می‌خورند اما دو سگ حاضر نیستند با هم بر سر یک لاشه کنار بیایند. شخص حریص حتی اگر تمام دنیا را داشته باشد باز هم گرسنه است در حالی که شخص قانع با یک نان ساده سیر می‌شود. حکما گفته‌اند ثروتمند بودن از طریق قناعت، بهتر از ثروتمند بودن از طریق داشتن اموال و دارایی است. (ثروت واقعی در قناعت است، نه در داشتن مال و ثروت مادی)
رودهٔ تنگ به یک نانِ تهی پُر گردد
نعمتِ روی زمین پر نکند دیدهٔ تنگ
شکم آدمی با یک نان خالی پُر می‌شود اما چشم انسان حریص با داشتن تمام نعمت‌های دنیا هم پر نمی‌شود. (افرادی هستند که با اینکه چیز زیادی ندارند می‌توانند راضی و خوشحال باشند. ولی کسانی که حریص هستند و خواسته‌های همیشگی و آرزوهای طولانی دارند هیچوقت خواسته‌هایشان تمام نمی‌شود و هرگز راضی نمی‌شوند و هرگز از نعمت‌های دنیا لذت نمی‌برند، حتی اگر چیزهای زیادی داشته باشند.)
پدر چون دورِ عمرش منقضی گشت
مرا این یک نصیحت کرد و بُگذشت
پدرم وقتی که عمرش به آخر رسید این یک نصیحت را به من کرد و از دنیا رفت.
که شهوت آتش است از وی بپرهیز
به خود بَر آتشِ دوزخ مکُن تیز
شهوت مانند آتش است، از آن دوری کن و آتش جهنم را برای خودت مهیا نکن.
در آن آتش نداری طاقت سوز
به صبر آبی بر این آتش زن امروز
آتش جهنم را نمی‌توانی تحمل کنی، پس بهتر است امروز به وسیله‌ی صبر و شکیبایی، بر آتش شهوتت آب بریزی. [چون آتش شهوت را هرچند سخت باشد می‌توان تحمل کرد اما آتش جهنم غیرقابل تحمل و غیرقابل چاره است]

خوانش ها

بخش ۳۱ به خوانش سهیل قاسمی
بخش ۳۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکمت شمارهٔ ۳۱ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکمت شمارهٔ ۳۱ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1393/03/24 21:05
علی رستمیان

با توجه به نسخه فروغی این دوبیت جا مانده:
بیت دوم: پدر چون دور عمرش منقضی گشت
مرا این یک نصیحت کرد و بگذشت
بیت چهارم: در آن آتش نداری طاقت سوز
به صبر آبی برین آتش زن امروز

1398/02/13 21:05
عاصمه شعبانی

بر اساس نسخه گلستان سعدی با شرح دکتر خلیل خطیب رهبر این حکایت شماره 31 است .و دو بیت از شعر حذف شده است که آقای علی رستمیان در بخش دیدگاه ذکر کرده اند.

1398/06/07 14:09
محمد

مصرع اول اینگونه است
به یک نان تهی پر گردد رود ی تنگ نعمت نعمت روی زمین پر نگند دید ی تنگ

1401/04/03 20:07
ج امیدوار

جای تعجب است سعدی که در جای دگر می‌گوید « مرا باشد از درد طفلان خبر  که در خردی از سر برفتم پدر» در اینجا می‌گوید پدر مرا از شهوت پرهیز  داد.

1401/04/03 20:07
ج امیدوار

کودک خرد سال از شهوت چه میداند 

1402/07/24 07:09
عبدالرضا ناظمی

درود

پیرامون آنچه جناب امیدوار فرمودند بعرض برسانم ، برداشت حقیر اینست که شیخ اجل  برخی حکایات را حسب پند و اندرز  بیان نموده اند و بعبارتی این حکایت مبتنی برداستان بعضا  خیالی  است و برواقع تجربه نشده است مانند  آنچه پیرامون سفر به سومنات  یا  سرگشتگی در بیابان قدس  و طرابلس و ..  فرموده اند .