حکمت شمارهٔ ۳۰
همه کس را عقلِ خود به کمال نماید و فرزندِ خود به جمال.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۳۰ به خوانش سهیل قاسمی
بخش ۳۰ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکمت شمارهٔ ۳۰ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکمت شمارهٔ ۳۰ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
فعل "می رانم" با توجه به نوع فعل و اینکه "می" برای استمرار استفاده نشده و جزئی از خود فعل است، جدا نوشتن آن صحیح نیست
همان "می رانم" صحیح است که مضارع استمراری اول شخص مفرد از مصدر "راندن" است
اعتماد به نفس فقط ...
جای بیت سوم و چهارم باید عوض شود. بیت "گر از بسیط ..." بیت پایانی است
لطفا یا سعدی رو از رو گنجور ورش دارید. یا درستش کنید چون پر از غلط و اشکاله
یکی یهود و مسلمان نزاع می کردند/ چنانکه خنده گرفت از حدیث ایشانم
به طیره گفت مسلمان گرین قباله من/ درست نیست خدایا یهود میرانم
یهود گفت به تورات می خورم سوگند/ وگر خلاف کنم همچو تو مسلمانم
گر از بسیط زمین عقل منعدم گردد/ به خود گمان نبرد هیچکس که نادانم
«میرانم» یعنی مردن یعنی خدایا مرا یهود بمیران (از دنیا ببر). بنابراین جدا نوشتنش صحیح نیست
یهود میرانم: یعنی خدایا! من را یهود بمیران. در روز مرگ چون یهودی من را در شمار آور. "میرانم" از ریشەی "میراندن" است و نە "راندن". خداون مردم را می میراند اما نمی راند.
لطفا واژه ی پایانی بیت دوم را به صورت "میرانم" اصلاح کنید.
منطور فعلِ راندن نیست، منظور "میراندن" است و "میرانم" در این جا به معنی "مرا بمیران" است.
آیا در متن اصلی «جهود» آمده است یا «یهود»؟
در تایید نظر حضرات آیات خواستم اضافه کنم که «میرانم» مخفف فعل «بمیرانم» به معنای «مرا بمیران» است.
در بیت دوم "به طیره" به معنای "با خشم" است
جای بیت سوم و چهارم در نسخه ی ذکاءالملک فروعی اینچنین است:
جهود گفت به تورات میخورم سوگند/ وگر خلاف کنم همچو تو مسلمانم.
گر از بسیط زمین عقل منعدم گردد/ به خود گمان نبرد هیچکس که نادانم
لطفا اضلاح فرمایید.
در ضمن بر اساس نسخه ی یاد شده به جای یهود در هر دو مورد باید نوشت: جهود
با سپاس
واژه ی "میرانم" همانگونه که دوستان اشاره کرده اند از مصدر میراندن است.
طبق نسخه ی فروغی
در هر سه مورد به جای "یهود" باید نوشت "جهود".
طبق نسخه فروغی
جای ابیات سوم و چهارم در نسخه ی فروغی برخلاف ضبط شماست
نظر بنده اینچنین است:
همه کس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال
یکی جهود و مسلمان نزاع می کردند/ چنانکه خنده گرفت از حدیث ایشانم
به طیره گفت مسلمان گرین قباله من/ درست نیست خدایا جهود میرانم
جهود گفت به تورات می خورم سوگند/ وگر خلاف کنم همچو تو مسلمانم
گر از بسیط زمین عقل منعدم گردد/ به خود گمان نبرد هیچکس که نادانم
«میرانم» یعنی خدایا مرا یهود بمیران. بنابراین جدا نوشتنش درست نیست.
با احترام عرض ارادت ـ هاشمی
هر کس خویشتن به کمال بیند و فرزند خویش به جمال
بیت سوم و چهارم جابجا نوشته شدند. و در بیت دوم فعل میرانم صحیح می باشد چون معنی فعل من را بمیران است و می نشانه ماضی استمراری نیست و نباید جدا نوشته شود.
اینهمه بیاعتنایی سایت گنجور به حاشیههای خوانندگانش جالب است.
یعنی واقعا درک و تایید تفاوت فعلهای میرانم و بمیرانم اینقدر سخت است یا این که اصلا نوشتههای ما مطالعه نمیشود؟
با درود و سپاس از گردانندگان این سایت پربار، لطفاً موارد زیر را تصحیح فرمایید:
1- ...یهود میرانم (یعنی خداوندا، مرا یهودی بمیران، یا به قول خودمانیتر، اگر دروغ گفته باشم از یهودی بدترم، و دیگری نیز در پاسخ میگوید اگر من دروغ گفته باشم از مسلمان بدترم)
2- جای بیت سوم و چهارم عوض شود. بیت "گر از بسیط زمین..." بیت آخر است، و پند خردمندانهی حضرت سعدی است که در پایان حکایت مسلمان و یهود میفرماید: "حتا اگر روزی عقل از روی زمین ناپدید گردد و همه نادان باشند، باز هم هیچ کس حاضر نیست حتا با خود فکر کند که شاید من اشتباه میکنم"
متکلم را تا کسی عیب نگیرد سخنش صلاح نپذیرد
مشو غره بر حسن گفتار خویش
بتحسین نادان و پندار خویش
همه کس را عقل خود بکمال نماید و فرزند خود بجمال
یکی جهود و مسلمان نزاع میکردند
چنانکه خنده گرفت از حدیث ایشانم
بطیره گفت مسلمان، گر این قباله من
درست نیست خدایا جهود میرانم
جهود گفت بتوریة می خورم سوگند
وگر خلاف کنم همچو تو مسلمانم
گر از بسیط زمین عقل منعدم گردد
بخود گمان نبرد هیچ کس که نادانم
گر از بسیط زمین عقل منعدم گردد ، بخود گمان نبرد هیچکس نه نادانم : اگر از پهنه ی خاک خرد پنهان و نابود گردد ، دیگر یکتن خویش را جاهل نپندارد . سعدی بزرگ میگه زمانی که بساط عقل از روی زمین برچیده بشه دیگه هیچ کس نمیگه من نادانم .
اگه بگیم حتی اگه عقل از روی زمین منعدم بشه بازم کسی نمیگه من نادانم اینجا دیگه چیزی نیست که بر سر اون نزاع کنن چون عقل که نباشه دانایی و نادانی مفهومی نداره ولی سعدی نمیخواد بگه اگه روزی عقل منعدم بشه چون نمیشه؛ میخواد بگه انگار عقل نابود شده که هیچ کس به نادانی خودش اعتراف نمیکنه . اگر منعدم بشه اینجوری میشه