گنجور

حکمت شمارهٔ ۲۰

پادشه باید که تا به حدی خشم بر دشمنان نراند که دوستان را اعتماد نماند. آتش خشم اول در خداوند خشم اوفتد پس آنگه زبانه به خصم رسد یا نرسد.

نشاید بنی‌آدم خاکزاد
که در سر کند کبر و تندی و باد
تو را با چنین گرمی و سرکشی
نپندارم از خاکی از آتشی
در خاک بیلقان برسیدم به عابدی
گفتم: مرا به تربیت از جهل پاک کن
گفتا: برو چو خاک تحمل کن ای فقیه
یا هر چه خوانده‌ای همه در زیر خاک کن

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پادشه باید که تا به حدی خشم بر دشمنان نراند که دوستان را اعتماد نماند. آتش خشم اول در خداوند خشم اوفتد پس آنگه زبانه به خصم رسد یا نرسد.
خشم پادشاه حتی نسبت به دشمن نباید بیش از اندازه و افراطی باشد تا دوستان و اطرافیان پادشاه از خشمش بترسند و اعتماد نکنند [و از ترسِ خشمِ پادشاه دیگر حقیقت را نگویند و صداقت به خرج ندهند]. آتش خشم ابتدا دامان خود فرد را می‌گیرد و سپس به دشمن می‌رسد اگر برسد. 
نشاید بنی‌آدم خاکزاد
که در سر کند کبر و تندی و باد
انسان‌ها که از خاک (که طبع سردی دارد و کم‌ارزش است) آفریده شده‌اند، منطقی و شایسته و‌ روا نیست که تکبر و تندی و خودبزرگ‌بینی و خشونت و حرارت داشته باشند.
تو را با چنین گرمی و سرکشی
نپندارم از خاکی از آتشی
من تو را با چنین سوز و حرارت و تندی، از خاک [که ماده‌ی اولیه‌ی سرشت انسان است] نمی‌شناسم، بلکه تو از آتش هستی.
در خاک بیلقان برسیدم به عابدی
گفتم: مرا به تربیت از جهل پاک کن
در سرزمین بیلقان به عابدی برخورد کردم و از او خواستم که چیزی به من یاد بدهد و نکته‌ای تربیتی به من آموزش دهد تا به واسطه‌ی آن از جهل و نادانی پاک شوم و به سمت یادگیری و آگاهی هدایت شوم.
گفتا: برو چو خاک تحمل کن ای فقیه
یا هر چه خوانده‌ای همه در زیر خاک کن
گفت: مانند خاک، فروتن و خویشتن‌دار و آرام و بی‌صدا باش و تحمل کن [جفا و جهل و نامرادی و نامردمی را] اگر میخواهی بزرگ باشی و اگر واقعا علمی داری؛ وگرنه هر چیزی که آموخته‌ای همه را در زیر خاک کن چون چیز باارزشی نیاموخته‌ای.

خوانش ها

بخش ۲۰ به خوانش سهیل قاسمی
بخش ۲۰ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکمت شمارهٔ ۲۰ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکمت شمارهٔ ۲۰ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1392/01/04 21:04
داود

پادشاه باید که تا حدی خشم بر دشمنان راند که دوستان را اعتمادبماند.

1395/03/29 07:05
اسما

در ادامه بیت دوم باید این دو بین اضافه شوند:
در خاک بیلقان برسیدم به عابدی
گفتم مرا به تربیت از جهل پاک کن،
گفتا برو چو خاک تحمل کن ای فقیه،
یا هرچه خوانده ای همه در زیر خاک کن

1399/08/01 16:11
سهیل

سعدی میگه مرا به تربیت از جهل پاک کن، بعد عابد در پاسخ میگه برو چو خاک تحمل کن. منظورش را دقیق نمیفهمم. لطفا راهنمایی کنید

1402/05/20 12:08
بشری سفاری

خاک چه طور زیر پا هست و قدمهای هر شخصی رو که از روش رد میشه تحمل میکنه، برای شاگردی هم باید همین اندازه صبر و تحمل و افتادگی داشت و شاگرد نباید غرور داشته باشه. خاک نماد افتادگی هست