حکمت شمارهٔ ۲
موسی، عَلَیهِ السَّلام، قارون را نصیحت کرد که: «اَحْسِن کَما اَحسَنَ اللهُ الیک». نشنید و عاقبتش شنیدی.
عرب گوید: «جُد وَ لاتَمنُن فَاِنَّ الفائدةَ اِلَیکَ عائدة»؛ یعنی ببخش و منّت منه که نفع آن به تو باز میگردد.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۲ به خوانش سهیل قاسمی
بخش ۲ به خوانش زهرا شیبانی
حکمت شمارهٔ ۲ به خوانش فریبا صدری
بخش ۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکمت شمارهٔ ۲ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حاشیه ها
اَحْسَن کما اَحسنَ اللهُ الیک
نیکی کن چنانکه خدای با تو نیکویی کرد
ماخوذ از آیه 77 سوره قصص
وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِن کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ
و با آنچه خدایت داده سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن و همچنانکه خدا به تو نیکی کرده نیکی کن و در زمین فساد مجوی که خدا فسادگران را دوست نمیدارد
سلام ...
کلمه "نشنید" رو از "الیک" جدا کنید لطفا ...
الیک .. نشنید و عاقبتش شنیدی ...
یک بیتی جامانده -- آنکس که به دینارودرمخیر نیندوخت- سر عاقبت اندرسردینارودرم کرد ---- این متن اضافه گردد عرب گوید جٌدولا تمنن لان الفائده الیک عائدة یعنی به بخش ومنت منه که نفع آن بتوباز میگردد
اگر امیدداری کزو بر خوری-بمنت منه اره برپای او ---
منت منه که خدمت سلطان همیکنی- منت شناس ازوکه بخدمت بداشتت
متن کامل حکایت 2 سعدی، گلستان، در آداب صحبت:
موسی، علیه السلام قارون را نصیحت کرد که احسن کما احسن الله الیک. نشنید و عاقبتش شنیدی.
آنکس که به دینار و درم خیر نیندوخت/ سر، عاقبت اندر سر دینار و درم کرد
خواهی که ممتع شوی از دنیی و عقبی/ با خلق کرم کن چو خدا با تو کرم کرد
***
عرب گوید: جُدَ وَلا تَمنُنَ، فَان الفائِدَه اِلَیکَ عائِدهُ. یعنی ببخش و منت منه که نفع آن به تو باز می گردد.
درخت کَرَم هر کجا بیخ کرد/ گذشت از فلک شاخ و بالای او
گر امیدواری کز او برخوری/ به منت منه اره بر پای او
شکر خدای کن که موفق شدی به خیر/ ز انعام و فضل او نه معطل گذاشتت
منت منه که خدمت سلطان کنی همی/ منت شناس ازو که به خدمت بداشتت
أحسِن کما أحسَنَ اللهُ إلیک.
«سین» در «أحسِن» (اولی) مکسور و فعلِ امر از مصدرِ «إحسان» است؛ یعنی نیکویی کن.
«آقای دکتر ولی الله نصر در نطقی که در تاریخ 15 آذر 1322 در موقع یادبود مرحوم ذکاء الملک فروغی در دانشگاه تهران ایراد نمودند چنین گفتند:
روزی مرحوم فروغی به من فرمود به عقیده تو بهترین کلمه شیخ در گلستان کدام است؟ گفتم جواب این سؤال مشکل است. فرمود میخواهم عقیده تو را بدانم. گفتم صرف نظر از سجع و قافیه هر کلامی که مانند این کلام باشد. گفتند آن کدام است؟ گفتم : شیخ در باب هشتم فرمود که "موسی علیه السلام قارون را نصیحت فرموده که احسِن کما احسَن الله الیک [= نیکی کن همچنان که خدا به تو نیکی کرد] نشنید و عاقبتش شنیدی". این کلمات مثل یک فرمول جبری است که یک جزء کوچک آن را نمیتوان پیش و پس کرد.
فروغی فرمود: حد سخن است. افسوس که یادم نبود». (کشکول جمالی، نشر سخن، ص 183)
به نظر می رسد مصرع دوم اینگونه باشد
خواهی متمتع شوی از دنیی وعقبی
درود بر عزیزان،
به منت منه اره بر پای او
به چه معنی و منظوری است؟
سپاس
سلام سامان
با توجه به معنی دو بیتی که این جمله بخشی از آنهاست ، معنی این جمله قابل فهم خواهد بود . توضیح اینکه سعدی در بیت اول ، کرم و نیکی کردن نسبت به دیگران را به درختی تشبیه کرده است که هر کجا ریشه بگیرد بسیار رشد میکند و پربار میگردد سپس سعدی به فردی که کرم کرده است توصیه میکند که اگر امیدواری که از میوه این درخت بهرمند شوی ، یا بعبارت دیگر ، کرم تو ، اثر خوبی برتو بگذارد ، نباید هنگامی که کرم میکنی بر دیگران منت بگذاری و آنها را شرمنده خود سازی ،و سعدی این منت گذاشتن را به اره ای تشبیه میکند که پایه درخت را قطع میکند .. پس میگوید با منت گذاشتن بر دیگران ، اره برپایه این درخت منه ( مگذار ).
بنام خداوند لوح و قلم....
سعدی در این حکمت کوتاه نصیحتی را از قول حضرت موسی خِطاب به قارون نقل کرده که «اَحْسِن کَما اَحسَنَ اللهُ الیک» همانطور که خدا به تو احسان و نیکی کرد و ثروت و نعمت به تو داد تو هم احسان کن. اما قارون این نصیحت را نشنید و بدعاقبت شد.
1 - قارون :
از مردم بنیاسرائیل و معاصر حضرت موسی (ع) و بنا بقولی پسرعموی حضرت بود. وی مردی جاهطلب، بخیل، و بسیار ثروتمند بود، آنچنانکه چند تن زورمند زیر بار کلیدهای مخازن و دفاتر حساب اموالش زانو میزدند. هرچند او را اندرز میدادند که به مال دنیا مغرور نشود، و آن را در راه خیر مردم صرف کند، نمیپذیرفت و در پرداخت زکات بُخل ورزید. او نقشه ای کشید تا موسی را با سلاح تهمت مغلوب کند. پس با زنی تبهکار تبانی کرد تا وی در حضور قوم از موسی تظلم کند و او را به زنا متهم سازد. چون صبح فرارسید، قارون در مجمع بنیاسرائیل رو به موسی کرد و گفت: آیا در تورات وارد نشده که زانی را باید سنگسار کرد؟ موسی گفت: آری. قارون گفت: پس تو به حکم تورات و فتوای خودت باید سنگسار شوی، زیرا با فلان زن زنا کردهای. موسی زن را احضار کرد و او را قسم داد تا حقیقت امر را در حضور قوم بیان کند. زن گفت: آنچه قارون میگوید تهمت و افتراست، و من گواهی میدهم که قارون دروغگوست. آنگاه موسی درباره او نفرین کرد و خدا زلزلهای سخت پدیدآورد و زمین «قارون، خانه و گنجش» را به کام خود کشید.[1] داستان قارون در قرآن در سوره قَصص، آیههای ۷۶ تا ۸۴ آمدهاست.
2- ممتع : آنکه تمتع میبرد؛ بهرهور.
3- «اَحْسِن کَما اَحسَنَ اللهُ الیک» :
ماخوذ از آیه 77 سوره قصص است که خطاب به قارون چهار اندرز پرمایه و سرنوشت ساز به او میدهد. که سومین آن چنین است : « وَأَحْسِنْ کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ» یعنی : «همانگونه که خدا به تو نیکی کرده است تو هم نیکی کن» و به تعبیر دیگر همانگونه که خدا به تو بخشیده است به دیگران ببخش.
4- درخت کرَم هر کجا بیخ کرد - گذشت از فلک شاخ و بالای او :
سعدی کرم و نیکی کردن نسبت به دیگران را به درختی تشبیه کرده است که هر کجا ریشه بگیرد بسیار رشد میکند و پربار میگردد
پاسخ پرسش جناب سامان ارجمند :
سعدی به فردی که بخشش و بزرگواری و کرم کرده است توصیه میکند که اگر امیدواری که از میوه این درخت بهرمند شوی ، نباید بر دیگران منت بگذاری و آنها را شرمنده خود سازی و سعدی این منت گذاشتن را به اره ای تشبیه میکند که پایه درخت را قطع میکند. پس میگوید با منت گذاشتن بر دیگران ، اره برپایه این درخت مگذار.
5- جُد وَ لاتَمنُن فَاِنَّ الفائدةَ اِلَیکَ عائدة :
این عبارت به همین شکل در آیات و روایات وجود ندارد اما تعبیر « لاتَمنُن » در آیه 6 سوره مدثر آمده است که : « وَ لاَ تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ » یعنی منّت مگذار و فزونی مطلب
اندرزهای اخلاقی قرآن به قارون :
سعدی در آغاز این حکمت به اندرزهای قرآن به قارون اشاره کرده است. البته سعدی اشاره کرده که این اندرز حضرت موسی به قارون است. چرا که در آغاز حکمت گفت : « موسی، (ع)، قارون را نصیحت کرد » درست معلوم نیست که این نصیحتکنندگان چه کسانی بودند؟ قدر مسلم اینکه مردانی دانشمند، پرهیزگار، هوشیار، نکتهسنج و با شهامت بودند.
بعضی احتمال دادهاند که خود موسی بوده واین بسیار بعید است چرا که قرآن میگوید" إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ": یعنی قوم قارون به او گفتند.[2]
قرآن در اندرز نخست میگوید:" در آنچه خدا به تو داده است سرای آخرت را جستجو کن" (وَ ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ). اشاره به اینکه مال و ثروت بر خلاف پندار بعضی از کجاندیشان، چیز بدی نیست، مهم آن است که ببینیم در چه مسیری به کار میافتد، و اگر بوسیله آن" ابتغاء دار آخرت" شود، چه چیزی از آن بهتر است؟،
ناصحان ، در نصیحت دوم گفتند : « سهم و بهرهات را از دنیا فراموش مکن» (وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا).
این یک واقعیت است که هر انسان سهم و نصیب محدودی از دنیا دارد، یعنی اموالی که جذب بدن او، یا صرف لباس و مسکن او میشود مقدار معینی است، و ما زاد بر آن به هیچوجه قابل جذب نیست و انسان نباید این حقیقت را فراموش کند.
مگر یک نفر چقدر میتواند غذا بخورد؟ چه اندازه لباس بپوشد؟ چند مسکن و چند مرکب میتواند داشته باشد؟ و به هنگام مردن چند کفن با خود میتواند ببرد؟ پس بقیه خواه و ناخواه سهم دیگران است و انسان امانتدار آنها!.
تفسیر دیگری برای این جمله در روایات اسلامی و سخنان مفسران دیده میشود که با تفسیر فوق قابل جمع است و ممکن است هر دو معنی مراد باشد. و آن اینکه: از امیر مؤمنان علی(ع) در تفسیر این آیه چنین آمده است:
فی قَولِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ «وَ لاَ تَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا» : لا تَنسَ صِحَّتَکَ وَ قُوَّتَکَ وَ فَراغَکَ وَ شَبابَکَ وَ نَشاطَکَ اَن تَطلُبَ بِهَا الآخِرَةَ؛[3]. امیرالمومنین امام علی علیهالسلام:
درباره آیه شریفه «وَ لاَ تَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا» سهم خود را از دنیا فراموش مکن: [یعنی] سلامتی، توانایی، فرصت، جوانی و شادابیات را فراموش مکن، تا با آنها، آخرت را به دست آوری.
سومین اندرز اینکه:" همانگونه که خدا به تو نیکی کرده است تو هم نیکی کن" (وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ). این نیز یک واقعیت است که انسان همیشه، چشم بر احسان خدا دوخته و از پیشگاه او هر گونه خیر و نیکی را تقاضا میکند، و همه گونه انتظار از او دارد، در چنین حالی چگونه میتواند تقاضای صریح یا تقاضای حال دیگران را نادیده بگیرد و بیتفاوت از کنار همه اینها بگذرد؟! و به تعبیر دیگر همانگونه که خدا به تو بخشیده است به دیگران ببخش، شبیه این سخن را در آیه 22 سوره نور در مورد عفو و گذشت میخوانیم:
وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَلا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ:" مؤمنان باید عفو کنند و صرفنظر کنند آیا دوست نمیدارید خداوند بر شما ببخشد"؟
این جمله را به تعبیر دیگر چنین میتوان تفسیر کرد که گاه خداوند مواهب عظیمی به انسان میدهد که در زندگی شخصیش نیاز به همه آن ندارد، عقل توانایی میدهد که نه فقط برای اداره یک فرد، بلکه برای اداره یک کشور کارساز است، علمی میدهد که نه یک انسان، بلکه یک جامعه میتواند از آن استفاده کند، اموال و ثروتی میدهد که درخور برنامههای عظیم اجتماعی است.
بالآخره" چهارمین" اندرز اینکه:" نکند که این امکانات مادی تو را بفریبد و آن را در راه" فساد" و" افساد" به کارگیری:" هرگز فساد در زمین مکن که خدا مفسدان را دوست ندارد" (وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ).
این نیز یک واقعیت است که بسیاری از ثروتمندان بیایمان گاه بر اثر جنون افزونطلبی و گاه برای برتریجویی دست به فساد میزنند جامعه را به محرومیت و فقر میکشانند همه چیز را در انحصار خود میگیرند، مردم را برده و بنده خود میخواهند، و هر کسی زبان به اعتراض بگشاید او را نابود میکنند، و اگر نتوانند از طریق تهمت به وسیله عوامل مرموز خود او را منزوی میسازند، و خلاصه جامعه را به فساد و تباهی میکشند.
پی نوشت ها
----------------------
[1] - فرهنگ فارسی محمد معین، جلد ششم، صفحه ۱۴۲۷
[2] - مکارم شیرازی، ناصر ، تفسیر نمونه ، طبع دار الکتب الاسلامیه ، جلد : 16 صفحه : 158
[3] - حرعاملی ، وسائلالشیعه، جلد1، صفحه90