حکمت شمارهٔ ۱۸
خشم بیش از حد گرفتن وحشت آرد و لطف بی وقت هیبت ببرد. نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
بخش ۱۸ به خوانش سهیل قاسمی
بخش ۱۸ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکمت شمارهٔ ۱۸ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکمت شمارهٔ ۱۸ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
مصرع اول این است:
درشتی و نرمی به هم در به است
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
بادرود وسپاس فراوان
" بگفتا نیک مردی کن نه چندان" صحیح است.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
درشتی و نرمی به هم در به است
چو فاصد که جراح و مرهم نه است
درشتی نگیرد خردمند پیش
نه سستی که ناقص کند قدر خویش
نه مر خویشتن را فزونی نهد
نه یکباره تن در مذلّت دهد
شبانی با پدر گفت ای خردمند
مرا تعلیم ده پیرانه یک پند
بگفتا نیک مردی کن نه چندان
که گردد چیره گرگ تیز دندان
این شعر نشان میدهد سعدی واقعا افصح المتکلین است بسامدی از آرایه های پیدا و پنهان آن نشان دهنده ی این ادعاست که علی رغم این همه سلاست و بلاغت موجود، ذره ای از فصاحت فروگذار نشده است. گویی همین امروز این شعر سروده شده است
کنون نه آن فرمانروایان اند و نه آن فرمانبرداران. آنچه منفعت بود آن کند.
دوست ناشناس "فرمانروایان اند" اشتباه است، انتظار میرود که شما املای کلمات را بهتر بدانید، "فرمانروایانند" صحیح است، ضمیرها و شناسه های صرفی را درست به کار ببرید، کلماتی که به "ه" ختم میشوند بعد از "ه" به خود "الف" میگیرند و به جای "ند" از "اند" استفاده میشود و دلیل آن برای تلفظ راحت است
خانه => خانه ام
نامه => نامه اش
ولی فرضاً نمینویسیم: کتاب اش یا دفتر اش، مینویسیم کتابش یا دفترش
فرمانروایان + هستند یا (ند) = فرمانروایان هستند یا فرمانروایانند
جناب سامانی
می فرمایید " اند " ضمیر یا شناسه صرفی است؟؟
فرمانروایان هستند؟؟
کجا تشریف دارند ؟؟
ام، ای، است، ایم ، اید ،اند کوتاه شده
استم ، استی و...... می باشند و
م، ت ،ش و.... ضمیر ملکی اند.
در روش تربیتی این دوران این فرمایش سعدی کنار گذاشته شده و متاسفانه گاه در امر آموزش از بس به نرمی عمل کرده اند گاه با خیره سری هایی روبرو میشویم که قابل تحمل نیست
همین الان به قلبم اومد
درشتی و نرمی به هم در به است
واسه همین سرچ کردم و اینجا پیداش کردم.
:)
کتاب گلستانی که در دست منه شبانی باپدر گفت جوانی قید شده
جوانی با پدر گفت:ای خردمند
مرا تعلیم ده پیرانت یک پند