حکایت شمارهٔ ۱۷
سالی از بلخ بامیانم سفر بود و راه از حرامیان پر خطر. جوانی به بدرقه همراه من شد، سپربازِ چرخانداز، سلحشورِ بیشزور که به ده مردِ توانا کمانِ او زه کردندی و زورآورانِ رویِ زمین پشت او بر زمین نیاوردندی ولیکن چنان که دانی متنعم بود و سایهپرورده نه جهاندیده و سفر کرده. رعد کوس دلاوران به گوشش نرسیده و برق شمشیر سواران ندیده.
اتفاقاً من و این جوان هر دو در پی هم دوان. هر آن دیوار قدیمش که پیش آمدی به قوّت بازو بیفکندی و هر درخت عظیم که دیدی به زور سرپنجه بر کندی و تفاخرکنان گفتی:
ما در این حالت که دو هندو از پس سنگی سر بر آوردند و قصد قتال ما کردند. به دست یکی چوبی و در بغل آن دیگر کلوخ کوبی. جوان را گفتم: چه پایی؟
تیر و کمان را دیدم از دست جوان افتاده و لرزه بر استخوان.
چاره جز آن ندیدیم که رخت و سلاح و جامهها رها کردیم و جان به سلامت بیاوردیم.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
حکایت شمارهٔ ۱۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۱۷ به خوانش ماهور کیانی
حکایت شمارهٔ ۱۷ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
در مصزع:
به روز حمله جنگ آوران به دارد پای
کلمه "به دارد" باید به کلمه "بدارد" تغییر یابد
رعد کوس دلاوران به گوشش نرسیده و برق شمشیر سواران ندید -بیت نیفتاده دردست دشمن اسیر -بگردش نباریدباران تیر
شیر به پهلوی شگر بوده است بعد شغر شده و بعد شیر شده است خود شرزه هم که غران و خشماگین است به معنی شیر است و معنی خشمگین بعد ها به ان افزوده شده است
برای شرزه ،ژیان و خشمگین و سبع و تندخو را داریم که از این میان گاهی ژیان به معنی خود شیر هم به کار رفته و نه به معنی شرزه
متاسفانه شعر اول حکایت که یک تک بیتی است حذف شده
نیافتاده بر دست دشمن اسیر /
به گردش نباریده باران تیـــــــــر/
درود و پویاییتان را سپاس
سرآغاز واپسین جمله؛ «چاره جز آن ندیدم...» نادرست و « چاره جز آن ندیدیم...» درست است.
باتقدیر ازشما جملات (ازبلخ به بامیانم سفربود)و(جوانی ببدرقه همراه من شد),(هردو درپی هم روان)و(مادراین حال که ناگاه دوهندو...)بنظر ایجانب صحیح تراست پاینده باشیدوبرقرار.
البته من درس خوانده ادبیات فارسی نیستم ولی فکر کنم در جمله «بده مرد توانا کمان او زه کردندی» کلمه آخر باید «نکردندی» باشد که هم تعریفی از قدرت آن جوانک است و هم اینکه جمله بعدی هم تعریف از جوان را با کلمه نیاوردندی تمام کرده
خواهشم این است که در شعر،
به روز حمله جنگ آوران به دارد پای
"به دارد" به "بدارد" تغییر یابد
سپاسگزارم
تک بیت اول حذف شده است
سالی از بلخ ِِ بامیانم....
مرحوم خسرو شکیبایی هم متأسفانه درست قرائت نفرمودند.
متآسفانه در اکثر موارد که متن را قرائت فرموده اند ,دارای غلط های فراوان است . هم ادای غلط کلمات و هم نحوه تآکید نا درست بر جملات . برای مثال در بیت " نه هر که موی شکافد به .... " مصرع دوم باید طوری خوانده شود که : " بلکه باید به روز حمله دشمن پایداری کند " معنی بدهد و یا غلط هایی مثل خَمّ به غلط خُم تلفظ شده و یا کسره موصولی بعد بلخ در متن منتسب به آقای شکیبایی حذف شده ( البته بعید است صدای آقای شکیبایی باشد ) و یا " به گِردش " یعنی اطرافش به غلط " به گردش " یعنی به غبارش تلفظ شده و فراوان غلط های دیگر . با ساس - هاشم قاسمی
حضرت سعدی استاد سخن ❤️🙏
بدرقه یعنی محافظ و گارد