گنجور

حکایت شمارهٔ ۱۷

سالی از بلخ بامیانم سفر بود و راه از حرامیان پر خطر. جوانی به بدرقه همراه من شد، سپربازِ چرخ‌انداز، سلحشورِ بیش‌زور که به ده مردِ توانا کمانِ او زه کردندی و زورآورانِ رویِ زمین پشت او بر زمین نیاوردندی ولیکن چنان که دانی متنعم بود و سایه‌پرورده نه جهاندیده و سفر کرده. رعد کوس دلاوران به گوشش نرسیده و برق شمشیر سواران ندیده.

نیفتاده بر دست دشمن اسیر
به گِردش نباریده باران تیر

اتفاقاً من و این جوان هر دو در پی هم دوان. هر آن دیوار قدیمش که پیش آمدی به قوّت بازو بیفکندی و هر درخت عظیم که دیدی به زور سرپنجه بر کندی و تفاخرکنان گفتی:

پیل کو تا کتف و بازوی گُردان بیند؟
شیر کو تا کف و سر پنجهٔ مردان بیند؟

ما در این حالت که دو هندو از پس سنگی سر بر آوردند و قصد قتال ما کردند. به دست یکی چوبی و در بغل آن دیگر کلوخ کوبی. جوان را گفتم: چه پایی؟

بیار آنچه داری ز مردی و زور
که دشمن به پای خود آمد به گور

تیر و کمان را دیدم از دست جوان افتاده و لرزه بر استخوان.

نه هر که موی شکافد به تیر جوشن‌خای
به روز حملهٔ جنگاوران بدارد پای

چاره جز آن ندیدیم که رخت و سلاح و جامه‌ها رها کردیم و جان به سلامت بیاوردیم.

به کارهای گران مرد کاردیده فرست
که شیر شرزه در آرد به زیر خمّ کمند
جوان اگر چه قوی‌یال و پیلتن باشد
به جنگ دشمنش از هول بگسلد پیوند
نبرد پیش مصاف‌آزموده معلوم است
چنان که مسألهٔ شرع پیش دانشمند

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سالی از بلخ بامیانم سفر بود و راه از حرامیان پر خطر. جوانی به بدرقه همراه من شد، سپربازِ چرخ‌انداز، سلحشورِ بیش‌زور که به ده مردِ توانا کمانِ او زه کردندی و زورآورانِ رویِ زمین پشت او بر زمین نیاوردندی ولیکن چنان که دانی متنعم بود و سایه‌پرورده نه جهاندیده و سفر کرده. رعد کوس دلاوران به گوشش نرسیده و برق شمشیر سواران ندیده.
هوش مصنوعی: سالی از بلخ به بامیان سفر داشتم و راه پرخطر و ناامنی پیش رویم بود. جوانی به عنوان همراهم آمد، او مردی بود جنگجو و قوی که به تعداد ده مرد قوی، کمانش را به‌خوبی کشیده بود و هیچ زورمندی نمی‌توانست او را به زمین برساند. اما او به‌طور خاص نازپرورده و از دنیای واقعی دور بود، به طوری که نه صدای کوس دلاوران را شنیده بود و نه درخشندگی شمشیر سواران را دیده بود.
نیفتاده بر دست دشمن اسیر
به گِردش نباریده باران تیر
هوش مصنوعی: اسیرِ دشمن نیست که بر دست او نیفتاده و دورش بارانی از تیرها نباریده است.
اتفاقاً من و این جوان هر دو در پی هم دوان. هر آن دیوار قدیمش که پیش آمدی به قوّت بازو بیفکندی و هر درخت عظیم که دیدی به زور سرپنجه بر کندی و تفاخرکنان گفتی:
هوش مصنوعی: من و این جوان به طور همزمان در حال دویدن بودیم. هر وقت به دیوار قدیمی می‌رسیدیم، با تمام قدرت آن را می‌شکستیم و هر درخت بزرگی که می‌دیدیم را به زور از ریشه در می‌آوردیم و با افتخار به دیگران می‌گفتیم که چقدر قوی هستیم.
پیل کو تا کتف و بازوی گُردان بیند؟
شیر کو تا کف و سر پنجهٔ مردان بیند؟
هوش مصنوعی: کدام فیل را می‌توان دید که به کتف و بازوی بزرگ مردان نگاه کند؟ و کدام شیر است که به دست و پنجه قوی آنها توجه کند؟
ما در این حالت که دو هندو از پس سنگی سر بر آوردند و قصد قتال ما کردند. به دست یکی چوبی و در بغل آن دیگر کلوخ کوبی. جوان را گفتم: چه پایی؟
هوش مصنوعی: در این موقعیت، دو هندو از پشت یک سنگ بیرون آمدند و خواستند با ما بجنگند. یکی از آنها چوبی در دست داشت و دیگری نیز سنگی در بغلش بود. به جوان گفتم: "چکار باید بکنیم؟"
بیار آنچه داری ز مردی و زور
که دشمن به پای خود آمد به گور
هوش مصنوعی: هرچه قدرت و توانایی داری به کار گیر، چون دشمن پا به گور گذاشته و دیگر تهدیدی نیست.
تیر و کمان را دیدم از دست جوان افتاده و لرزه بر استخوان.
هوش مصنوعی: تیر و کمان را دیدم که از دستان جوان افتاده و او را به لرز وا داشته است.
نه هر که موی شکافد به تیر جوشن‌خای
به روز حملهٔ جنگاوران بدارد پای
هوش مصنوعی: نه هر کسی که در میدان جنگ، لباس زره بر تن کند و با تیر به سوی دشمن بزند، لزوماً شجاعت و دلیری واقعی دارد. در روز نبرد تنها کسانی که واقعا دلیرند، می‌توانند ایستادگی کنند.
چاره جز آن ندیدیم که رخت و سلاح و جامه‌ها رها کردیم و جان به سلامت بیاوردیم.
هوش مصنوعی: جز این راهی نداشتیم که وسایل و لباس‌هایمان را رها کنیم و جان خود را نجات دهیم.
به کارهای گران مرد کاردیده فرست
که شیر شرزه در آرد به زیر خمّ کمند
هوش مصنوعی: به سراغ مردان با تجربه و کاردان برو که می‌توانند به خوبی از پس کارهای سخت و دشوار برآیند، زیرا آن‌ها مثل شیر قوی و دلیر قادرند هر مشکلی را حل کنند و به کنترل اوضاع بپردازند.
جوان اگر چه قوی‌یال و پیلتن باشد
به جنگ دشمنش از هول بگسلد پیوند
هوش مصنوعی: جوان هرچقدر هم که نیرومند و دلیر باشد، در برابر دشمن ممکن است از ترس و وحشت، از میدان جنگ عقب‌نشینی کند.
نبرد پیش مصاف‌آزموده معلوم است
چنان که مسألهٔ شرع پیش دانشمند
مصاف‌آزموده یعنی جنگنجوی باتجربه

خوانش ها

حکایت شمارهٔ ۱۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۱۷ به خوانش ماهور کیانی
حکایت شمارهٔ ۱۷ به خوانش ابوالفضل حسن زاده

حاشیه ها

1391/10/10 10:01
پیمائی

در مصزع:
به روز حمله جنگ آوران به دارد پای
کلمه "به دارد" باید به کلمه "بدارد" تغییر یابد

1392/01/01 14:04
ناشناس

رعد کوس دلاوران به گوشش نرسیده و برق شمشیر سواران ندید -بیت نیفتاده دردست دشمن اسیر -بگردش نباریدباران تیر

1392/03/10 00:06
امین کیخا

شیر به پهلوی شگر بوده است بعد شغر شده و بعد شیر شده است خود شرزه هم که غران و خشماگین است به معنی شیر است و معنی خشمگین بعد ها به ان افزوده شده است

1392/03/10 11:06
شکوه

برای شرزه ،ژیان و خشمگین و سبع و تندخو را داریم که از این میان گاهی ژیان به معنی خود شیر هم به کار رفته و نه به معنی شرزه

1392/04/04 11:07
رضاشهنی

متاسفانه شعر اول حکایت که یک تک بیتی است حذف شده
نیافتاده بر دست دشمن اسیر /
به گردش نباریده باران تیـــــــــر/

1395/07/10 08:10
غلامحسین مراقبی

درود و پویاییتان را سپاس
سرآغاز واپسین جمله؛ «چاره جز آن ندیدم...» نادرست و « چاره جز آن ندیدیم...» درست است.

1396/02/13 07:05
نادر

باتقدیر ازشما جملات (ازبلخ به بامیانم سفربود)و(جوانی ببدرقه همراه من شد),(هردو درپی هم روان)و(مادراین حال که ناگاه دوهندو...)بنظر ایجانب صحیح تراست پاینده باشیدوبرقرار.

1396/09/26 11:11
رضا پلنگ

البته من درس خوانده ادبیات فارسی نیستم ولی فکر کنم در جمله «بده مرد توانا کمان او زه کردندی» کلمه آخر باید «نکردندی» باشد که هم تعریفی از قدرت آن جوانک است و هم اینکه جمله بعدی هم تعریف از جوان را با کلمه نیاوردندی تمام کرده

1397/11/10 01:02
محمد تدینی

خواهشم این است که در شعر،
به روز حمله جنگ آوران به دارد پای
"به دارد" به "بدارد" تغییر یابد
سپاسگزارم

1398/05/12 13:08
کاظم

تک بیت اول حذف شده است

1398/09/03 05:12
سینا صدری

سالی از بلخ ِِ بامیانم....
مرحوم خسرو شکیبایی هم متأسفانه درست قرائت نفرمودند.

1399/06/04 23:09
هاشم قاسمی

متآسفانه در اکثر موارد که متن را قرائت فرموده اند ,دارای غلط های فراوان است . هم ادای غلط کلمات و هم نحوه تآکید نا درست بر جملات . برای مثال در بیت " نه هر که موی شکافد به .... " مصرع دوم باید طوری خوانده شود که : " بلکه باید به روز حمله دشمن پایداری کند " معنی بدهد و یا غلط هایی مثل خَمّ به غلط خُم تلفظ شده و یا کسره موصولی بعد بلخ در متن منتسب به آقای شکیبایی حذف شده ( البته بعید است صدای آقای شکیبایی باشد ) و یا " به گِردش " یعنی اطرافش به غلط " به گردش " یعنی به غبارش تلفظ شده و فراوان غلط های دیگر . با ساس - هاشم قاسمی

1401/05/25 00:07
بهزاد دهقانی

حضرت سعدی استاد سخن ❤️🙏

1402/09/27 17:11
فرهود

بدرقه یعنی محافظ و گارد