گنجور

حکایت شمارهٔ ۱۵

یکی را از بزرگان ائمه پسری وفات یافت. پرسیدند که بر صندوق گورش چه نویسیم؟ گفت: آیات کتاب مجید را عزت و شرف بیش از آن است که روا باشد بر چنین جایها نوشتن که به روزگار سوده گردد و خلایق بر او گذرند و سگان بر او شاشند. اگر به ضرورت چیزی همی‌نویسند این بیت کفایت است:

وه که هر گه که سبزه در بستان
بدمیدی چه خوش شدی دل من
بگذر ای دوست تا به وقت بهار
سبزه بینی دمیده بر گل من

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی را از بزرگان ائمه پسری وفات یافت. پرسیدند که بر صندوق گورش چه نویسیم؟ گفت: آیات کتاب مجید را عزت و شرف بیش از آن است که روا باشد بر چنین جایها نوشتن که به روزگار سوده گردد و خلایق بر او گذرند و سگان بر او شاشند. اگر به ضرورت چیزی همی‌نویسند این بیت کفایت است:
هوش مصنوعی: یکی از بزرگان دین، پسری را از دست داد. وقتی از او پرسیدند که روی قبر او چه بنویسند، گفت: آیات قرآن آن‌قدر محترم و باارزش هستند که نوشتن آن‌ها بر چنین مکان‌هایی نادرست است، زیرا روزی خراب می‌شوند و مردم از کنارشان عبور می‌کنند و حتی سگ‌ها بر آنها ادرار می‌کنند. اگر به هر دلیلی بخواهند چیزی بنویسند، این یک بیت کافی است:
وه که هر گه که سبزه در بستان
بدمیدی چه خوش شدی دل من
هوش مصنوعی: هر بار که نسیم سبزه‌ها را در باغ ورز می‌زد، دل من چه خوشحال می‌شد.
بگذر ای دوست تا به وقت بهار
سبزه بینی دمیده بر گل من
هوش مصنوعی: ای دوست، بگذر تا در بهار سبزه‌ای را ببینی که بر گل من جوانه زده است.

خوانش ها

حکایت شمارهٔ ۱۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۱۵ به خوانش سید محمد هادی نبوی
حکایت شمارهٔ ۱۵ به خوانش ابوالفضل حسن زاده

حاشیه ها

1392/01/31 20:03
ناشناس

در بعض نسخه این هم هست - وه که هرگه که سبزه در بستان :بدمیدی چه خوش بدی دل من

1392/04/29 22:06
رضا شهنی

وه که هر گه که سبزه در بستان /
بدمیدی چه خوش شدی دل من /
بگذر ای دوست تا به وقت بهار /
سبزه بینــــــی دمیده بر گل من /
حکایت دوبیت دارد که یک بیت ان در متن امده