گنجور

حکایت شمارهٔ ۱۲

سالی نزاعی در پیادگان حجیج افتاده بود و داعی در آن سفر هم پیاده. انصاف در سر و روی هم فتادیم و داد فسوق و جدال بدادیم.

کجاوه‌نشینی را شنیدم که با عدیل خود می‌گفت: یاللعجب! پیادهٔ عاج چو عرصه شطرنج به سر می‌برد فرزین می‌شود، یعنی به از آن می‌گردد که بود و پیادگان حاج بادیه به سر بردند و بتر شدند.

از من بگوی حاجی مردم گزای را
کاو پوستین خلق به آزار می‌درد
حاجی تو نیستی شتر است از برای آنک
بیچاره خار می‌خورد و بار می‌برد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سالی نزاعی در پیادگان حجیج افتاده بود و داعی در آن سفر هم پیاده. انصاف در سر و روی هم فتادیم و داد فسوق و جدال بدادیم.
هوش مصنوعی: سالی در یک سفر زیارتی دعوایی بین پیاده‌روها رخ داد و دعوت‌کننده نیز در آن سفر با پای پیاده بود. در آنجا انصاف را رعایت نکردیم و به مشاجره و جدل شروع کردیم.
کجاوه‌نشینی را شنیدم که با عدیل خود می‌گفت: یاللعجب! پیادهٔ عاج چو عرصه شطرنج به سر می‌برد فرزین می‌شود، یعنی به از آن می‌گردد که بود و پیادگان حاج بادیه به سر بردند و بتر شدند.
هوش مصنوعی: شنیدم که کسی در حالی که سوار بر کجاوه بود، به همراه خود می‌گفت: عجب! انسانی که بدون وسیله سفر می‌کند، در دنیای شطرنج به سر می‌برد و به مراتب بهتر از آنچه که هست، می‌شود. به عبارتی، افرادی که در اینجا پیاده سفر می‌کنند، بیشتر از آنچه که تصور می‌شود، به رشد و پیشرفت دست پیدا می‌کنند.
از من بگوی حاجی مردم گزای را
کاو پوستین خلق به آزار می‌درد
از طرف من به حاجی مردم‌آزار بگو؛
حاجی تو نیستی شتر است از برای آنک
بیچاره خار می‌خورد و بار می‌برد
ثواب حج برای شتر است، که خار می‌خورد و بار می‌برد.

خوانش ها

حکایت شمارهٔ ۱۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
سید محمد هادی نبوی به خوانش سید محمد هادی نبوی
حکایت شمارهٔ ۱۲ به خوانش ابوالفضل حسن زاده

حاشیه ها

1389/10/12 19:01
محمد میراحمدیان

کلمه حجیچ اشتباه است که صحیح آن حجیج به معنای حج گزاران می باشد.
---
پاسخ: با تشکر، مطابق فرموده عمل شد، هر چند در نسخهٔ چاپی در اختیار اینجانب «حجیح» آورده که در لغتنامه نیست و در عوض همین متن شاهد لغت حجیج در لغتنامه است.

1391/08/26 08:10
علی

کلمه عرضه اشتباه است, به جای آن باید از کلمه ی عرصه استفاده شود, در غیر اینصورت, کاملاً بیمعنیست

1392/03/09 22:06
رضاشهنی

درنسخه جمشید غلامی نهاد "حجاج"آورده شده است
و همچنین عرضه اشباهست عرصه صحیح است

1392/03/09 22:06
رضاشهنی

همچنین معنای لغت زیبای "مردم گزای" در لغت نامه وجود ندارد.مردم گزای=مردم آزار

1398/05/12 23:08
محمد ضیا احمدی

مردم گزای بد ذات تر از مردم آزار است

1398/05/13 10:08
ساسان

با درود
گمان می کنم ؛ در جمله ی " پیاده عاج چو عرضه شطرنج به سر می‌برد فرزین میشود " ، عرصه درست باشد . چون با توجه به نوشته ، منظور گوینده این بوده که هنچنان که سرباز در شطرنج با گذر از زمین و رساندن خود به آن طرف ، پیشرفت نموده و تبدیل به وزیر می شود ، انسانی که به حج می رود نیز ، باید وارسته شود . نه این که از پیش ، بدتر شود
بنا بر این ، عَرضه به معنی ارائه کردن و عُرضه به معنی توانایی ، در این نوشته ، جایی ندارد .
سپاسگزارم

1402/09/22 06:11
امید جان

سلام خدمت دوستان 

ببخشید منظور از پیاده عاج چیست چرا گفته عاج

1402/09/22 12:11
Nima.Mmmm

پیاده عاج همان مهره سرباز یا پیاده شطرنج است که در قدیم از جنس استخوان یا عاج فیل ساخته میشده است.

در قوانین شطرنج اگر مهره پیاده یا سرباز بتواند خود را به خانه مهره های حریف برساند ارتقا پیدا کرده و میتواند از آن پس مانند مهره وزیر در تمام جهات حرکت کند.

1402/09/23 07:11
امید جان

با تشکر فراوان از Nima.Mmmm گرامی

1402/09/27 19:11
فرهود

هم‌کجاوه را به این علت «عدیل» می‌گفته‌اند که شخصی هم‌وزن و هم‌سنگ را در یک سوی دیگر کجاوه می‌گذاشته‌اند.

1402/11/15 21:02
محسن حیدرزاده جزی

خاری که شتر در بیابان می خورد، خارشتر نام دارد که از آن ترنجبین می گیرند( همان مَنّ که بر قوم موسی نازل شد)  نام علمی این گیاه هم از کلمه حاجی گرفته شده است:

 

خارشتر ایرانی
Alhagi canescens
Alhagi graecorum
Alhagi kirghisorum
Alhagi nepalensis
Alhagi sparsifolia