حکایت شمارهٔ ۸
پیرمردی را گفتند: چرا زن نکنی؟
گفت: با پیرزنانم عیشی نباشد.
گفتند: جوانی بخواه چو مکنت داری.
گفت: مرا که پیرم با پیرزنان الفت نیست پس او را که جوان باشد با من که پیرم چه دوستی صورت بندد؟
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
گرزی ؟ یا گزری؟
با سلام
به نظر می رسد که «گزری» صحیح باشد.
گزر (با فتح اول و دوم) در زبان کردی به معنای هویج است و احتمالا در فارسی قدیم هم مصطلح بوده باشد. :)
حال خود بخوان
پس از این حکایت و پیش از این بیت شعر، بیت دیگری به زبان شیرازی در گلستان به تصحیح محمدعلی فروغی موجود است که در اینجا نیامده است
شعر حکایت دوبیت دارد که بیت اول با لحجه شیرازی است
پر هفطاثله جونـــــــــــی می کند/
عشغ مقری و خوبنی چش روشت/
زور باید نه زر که بانــــــــــــــــــو را /
گزری دوست تر که ده من گوشــت/
نسخه جمشید غلامی نهاد
معنی بیت هم خیلی جالبه
بر اساس نسخههای مورد استفاده غلامحسین یوسفی این حکایت در پایانش دو بیت دارد که بیت اول به لهجه قدیم شیرازی است و آن را چنین باید خواند (این توضیح از نوشته دکتر علیاشرف صادقی در جشننامه دکتر سلیم نیساری گرفته شده)
«پِرِ هَفتا ثَله جُونی میکُند | عَشغِ مقری وَ خُیْ بِنی چِشِ رُوشْت
زور باید نه زر که بانو را | گزری دوستتر که ده من گوشت»
(پیر هفتاد ساله {که} جوانی میکند، عاشق کور {هم} به خواب میبیند چشمش روشن {=بینا} شده)
{مرد}باید زور داشته باشد نه زر، که برای بانو | یک گزر {آلت جنسی مرد} دوستداشتنی تر از ده من گوشت است}
گزر به معنی زردک می باشد نه هویج. این اصطلاح در میان لرها ، لک ها و کردها کاملاً رایج است و کلمه ای فارسی و بسیار کهن است.
گِزِر در گویش بروجردی به نوعی زردک گفته می شود(شبیه هویج است اما از آن درشت تر است). در ادبیات شفاهی آن دیارنوعی فحش است و کنایه از چیزی سفت و سخت هم ردیف آلت مردانه
درود بر شما
بنده زاده پروان٬ خراسان یا افغانستان کنونی هستم در منطه ما هویج را زردک می گویند ولی قدیمی ها مثلا پدر بزرگ و مادر بزرگم « گزر » gazer می نامیدند. به آوای زر زر٬ یا زر زر کردن
بدون هیچ تردیدی گلستان سعدی مایه فخر ادب و زبان پارسی است.
پر هفتا ثله جوونی اکند
کر مغری وخو بونی چش روشت
زور باید نه زر که بانو را
گزری دوست تر که ده من گوشت
پیر هفتاد ساله جوانی میکند
کور مگر بخواب بیند چشم روشن (روشت = روشن = روز - هردو میشود - در اذربایجان و فارس و سیستان روش میگفتند که قدیمی تر از روز و روج و روژ است روش روشن - روز روزن -
فرخته باذا روش -
در شعر اذربایجان کهن نیز دیده ام
(فارس - کهکیلویه و بوشهر و فارس کنونی بود- در فارس بجای می ا میگففتند که هم اکنون در کهکیلویه -ای می گویند ایکنه