گنجور

حکایت شمارهٔ ۹

شنیده‌ام که در این روزها کهن پیری
خیال بست به پیرانه سر که گیرد جفت
بخواست دخترکی خوبروی گوهر نام
چو درج گوهرش از چشم مردمان بنهفت
چنان که رسم عروسی بود تماشا بود
ولی به حملهٔ اوّل عصای شیخ بخفت
کمان کشید و نزد بر هدف که نتوان دوخت
مگر به خامهٔ فولاد جامهٔ هنگفت
به دوستان گله آغاز کرد و حجت ساخت
که خان و مان من این شوخ دیده پاک برفت
میان شوهر و زن جنگ و فتنه خاست چنان
که سر به شحنه و قاضی کشید و سعدی گفت:
پس از خلافت و شنعت گناه دختر نیست
تو را که دست بلرزد گهر چه دانی سفت
سود دریا نیک بودی گر نبودی بیم موج
صحبت گل خوش بدی گر نیستی تشویش خار
دوش چون طاووس می نازیدم اندر باغ وصل
دیگر امروز از فراق یار می پیچم چو مار

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شنیده‌ام که در این روزها کهن پیری
خیال بست به پیرانه سر که گیرد جفت
هوش مصنوعی: در این روزها شنیده‌ام که یک پیرمرد با خیال خودش در سن بالا به دنبال یافتن همسری است.
بخواست دخترکی خوبروی گوهر نام
چو درج گوهرش از چشم مردمان بنهفت
هوش مصنوعی: دخترکی زیبا و باارزش به نام گوهر، به خاطر زیبایی‌اش از نظر مردم پنهان شده است.
چنان که رسم عروسی بود تماشا بود
ولی به حملهٔ اوّل عصای شیخ بخفت
هوش مصنوعی: در مراسم عروسی، همه منتظر بودند تا دیدن کنند، اما ناگهان در حملهٔ اول، عصای شیخ به زمین افتاد و او بی‌اختیار شد.
کمان کشید و نزد بر هدف که نتوان دوخت
مگر به خامهٔ فولاد جامهٔ هنگفت
هوش مصنوعی: او تیر کمان را آماده کرد و به سوی هدف نشانه رفت، زیرا تنها با نخی از فولاد می‌توان جامه‌ای سنگین و باارزش دوخت.
به دوستان گله آغاز کرد و حجت ساخت
که خان و مان من این شوخ دیده پاک برفت
هوش مصنوعی: او به دوستانش شکایت کرد و دلیل آورد که آن معشوق خوش‌چهره‌اش از خانه و کاشانه‌اش رفته است.
میان شوهر و زن جنگ و فتنه خاست چنان
که سر به شحنه و قاضی کشید و سعدی گفت:
هوش مصنوعی: در میان شوهر و زن درگیری و نزاعی به وجود آمد که کارشان به مسئولین و مقامات قضایی کشید و سعدی درباره آن گفت:
پس از خلافت و شنعت گناه دختر نیست
تو را که دست بلرزد گهر چه دانی سفت
هوش مصنوعی: بعد از اینکه خلافت و رهبری به او رسید، احساس گناه نداشته باشد. تو که نمی‌دانی اگر در دستت جواهر باشد چقدر باید محکم آن را نگه‌داری.
سود دریا نیک بودی گر نبودی بیم موج
صحبت گل خوش بدی گر نیستی تشویش خار
هوش مصنوعی: اگر نگران امواج دریای زندگی نباشی، بهره‌مندی از آن لذت‌بخش خواهد بود. و اگر دغدغه‌های خار و خاشاک را نداشته باشی، صحبت از گل و زیبایی‌ها دلنشین‌تر خواهد بود.
دوش چون طاووس می نازیدم اندر باغ وصل
دیگر امروز از فراق یار می پیچم چو مار
هوش مصنوعی: دیروز در باغ وصال، همچون طاووسی زیبا و ناز کننده، اوج خوشی را تجربه می‌کردم. اما امروز به خاطر دوری یار، در عذابی سخت به سر می‌برم و از غم فراق چون ماری در حال پیچیدن و رنج کشیدن هستم.

خوانش ها

حکایت شمارهٔ ۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۹ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۹ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1390/10/09 17:01
eslami

بقول خود سعدی: تو که قران بدن نمط خونی ببری رونق مسلمانی
شما که اشعار سعدی بیچاره را دستکم از لحاظ املایی، با اغلاط فاحش مینویسید، ابرویی برای هچکس باقی نمیگذارید.

1390/10/09 17:01
eslami

بقول خود سعدی: تو که قران بدن نمط خوانی ببری رونق مسلمانی
شما که اشعار سعدی بیچاره را دستکم از لحاظ املایی، با اغلاط فاحش مینویسید، ابرویی برای هچکس باقی نمیگذارید.

1390/10/09 19:01
نگین شکروی

با درود به سرکارخانم/ جناب آقای اسلامی
این مجموعه با تلاش بدون چشمداشت انسانی فرهیخته و بزرگوار و باهمکاری برخی عزیزان و دوستداران شعرو ادب پارسی فراهم شده و با کمک علاقمندان به این سایت اصلاح املایی می شود. هر مجموعه تایپی می تواند غلط های املایی داشته باشد ، منجمله نوشته خود شما که حتی در دو جمله غلط املایی داشتید و این امر، غیرعادی و قابل شماتت نیست. پس بیایید دست از برخی عادات ناپسند رایج بین ما مردمان بکشیم و بجای اعتراضات بعضا"غیرعادلانه، قدردان تهیه کنندگان این مجموعه ارزشمند باشیم و به اصلاح اشتباهات آن کمک کنیم.در ضمن باکمال احترام به شما و برای حفظ صورت صحیح شعر، بیت مذکور را به شکل صحیح آن بازنویسی میکنم:
گرتو قرآن بدین نمط خوانی
ببری رونق مسلمانی

1390/10/09 19:01
نگین شکروی

با درود و سپاس فراوان
لطفا" متن شعر بدینگونه اصلاح شود:
شنیده‌ام که درین روزها کهن پیری
خیال بست به پیرانه سر گیرد جفت

بخواست دخترکی خوبروی گوهر نام
چو درج گوهرش از چشم مردمان بنهفت

چنانکه رسم عروسی بود تماشا بود
ولی به حمله اول عصای شیخ بخفت

کمان کشید و نزد بر هدف که نتوان دوخت
مگر به خامه فولاد جامه هنگفت

به دوستان گله آغاز کرد و حجت ساخت
که خان و مان من این شوخ دیده پاک برفت

میان شوهر و زن جنگ و فتنه خاست چنان
که سر به شحنه و قاضی کشید و سعدی گفت :

پس از خلافت و شنعت گناه دختر نیست
تو را که دست بلرزد، گهر چه دانی سفت

1391/01/30 23:03
احمد.د

از تهیه کنندگان و دست اندرکاران این سایت صمیمانه تقدیر و تشکر می کنم. غلط املایی چیزی از ارزشهای این مجموعه کم نمی کند. موفق باشید

1392/02/24 00:04
امین کیخا

هنگفت برابر تنک و به معنای ضخیم است اما معنی زیاد هم میدهد و فعلی هم دارد هنگفتن

1392/02/24 00:04
امین کیخا

در برابر

1392/03/03 11:06
رضا شهنی

متن صحیح شعر توسط خانم نگین نوشته شده است
اما در نسخه که توسط اقای جمشید غلامی نهاد گزینش متن شده است به جای واژه "مرمان" در مصرع پهارم از وازه "همگنان" استفاده شده است و به جای واژه "خامه" در بیت پنجم از واژه "سوزن "استفاده شده

1393/02/08 11:05
مجید دشتبانی

در بسیاری از نسخ دو بیت آخر مربوط به باب پیشین است و مربوط به این حکایت نیست که با توجه به موضوعیت حکایت نیز میتوان این را دریافت. با تشکر

1393/07/04 10:10
ناشناس

کمان کشید ونزد برهدف که نتوان دوخت
مگر به سوزن فولاد جامه ی هنگفت
جامه را با سوزن می دوزند نه باخامه که به معنی قلم است

1393/07/04 13:10
امین کیخا

نغزی ای که آشکار کردید این بود که هنگفت یعنی ضخیم . thin می شود تنک و thick می شود هنگفت . کارواژه ی هنگفتن هم زیباست .

1394/08/12 04:11
عباس احمدی

نسخه ای که در اختیار من است به جای خامه فولاد، سوزن پولاد دارد.

1395/05/03 14:08
م ر آژیراک

گلستان سعدی یادآور ایام دبستان و دبیرستان و زنده یاد رادمرد ایل همیشه سرافراز قشقایی محمد بهمن بیگی است . سپاس بیکران نثار شما عزیزان گرامی پایه گذار و کرداننده این سایت که پاسدار و نگهدار ادب کهن فارسی می باشید.

1396/02/14 09:05
بابک

منظور از خلافت و شنعت در بیت آخر چیه؟ ممنون میشم اگر دوستان در درک مفهومش راهنمایی کنن.

1396/02/17 00:05
مهناز ، س

گرامی بابک
چند بیت از قلم افتاده و موضوع را نا مفهوم کرده:
،،،
به دوستان گله آغاز کرد و حجت ساخت
که خان و مان من این شوخ دیده پاک برُفت
میان شوهر و زن جنگ و فتنه خاست چنان
که سر به شحنه و قاضی کشید و سعدی گفت :
پس از خلافت و شنعت گناه دختر نیست
تو را که دست بلرزد، گهر چه دانی سفت
می گوید : مخالفت و رسوایی و آبرو ریزی گناه دختر نیست
سعدی خلافت را معادل مخالفت و جنگ و فتنه گرفته و شنعت را معادل زشتی و رسوایی
مانا باشی

1396/03/28 15:05
بابک

مهناز س ، متشکرم از لطف شما

1399/02/06 21:05
محسن

سلام
میشه معنی این شعر را یکی از دوستان بگه من چیزی متوجه نشدم
ممنون

1399/02/16 16:05
آرمیتا

معنی بیت آخر چیه بچه ها؟؟
بگین واس یه تست میخام

1399/11/28 20:01

درنسخه‌ا‌ی از آسیای میانه مربوط به قرن 18م که در کتابخانه‌ی کنگره نگهداری می‌شود آمده: پس از «خجالت» و شنعت. با نسخ دیگر مقایسه بفرمایید، بیشتر معنی می‌دهد تا «خلافت».
پیوند به وبگاه بیرونی