حکایت شمارهٔ ۵
جوانی چست لطیف خندان شیرین زبان در حلقه عشرت ما بود که در دلش از هیچ نوعی غم نیامدی و لب از خنده فرا هم.
روزگاری برآمد که اتفاق ملاقات نیوفتاد. بعد از آن دیدمش زن خواسته و فرزندان خاسته و بیخ نشاطش بریده و گل هوس پژمریده.
پرسیدمش: چگونهای و چه حالت است؟
گفت: تا کودکان بیاوردم دگر کودکی نکردم.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۵ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
تلیبس به معنی پوشاندن و پنهان کردن عیب از کسیست
شعر اول حکایت که یک شعر عربی است آورده نشده است
بقیه اشعار هم بصورت زیر هستند
چون پیرشدی زکودکی دست بردار /
بازی و ظرافت به جوانان بگذار
*
دوبیت بعدی
طرب نوجوان ز پیر مجوی/ که دگر نایدآب رفته به جوی
زرع را چون رسید وقت درو /نخرامد چنان که سبزه نو
*
و چهار بیت اخر
دور جوانی بشد از دست من/ آه دریــــــغ آن زمن دلفروز
قوت سرپنجه شیری برفت/ اکنون راضیم به پنیری چو یوز
پیرزنی موی سیه کرده بود/ گفتمش ای مامک دیرینه روز / موی به تلبیس سیه کرده گیر/ راست نخواهدشداین پشت کوز
کوژ همان کوژ است و کژ و قوز و کوزیده یعنی خمیده ولی کوز به معنی تکبر هم است
دو نکته درباره پانوشت خوب بالا از آقای رضا شهنی:
1-وزن مصرع پیشنهادی پایین درست نیست، «بردار» باید همان «بدار» در متن اصلی باشد.
چون پیرشدی زکودکی دست بردار
2- همینطور وزن مصرع پیشنهادی پایین درست نیست:
اکنون راضیم به پنیری چو یوز
وزن درست میشود اگر اینگونه باشد:
راضیم اکنون به پنیری چو یوز
گفتمش ای مامک دیرینه روز صحیح است که به وزن شعر آسیبی نمیزند
ما ذَا الصِّبیٰ و الشَّیبُ غَیَّرَ لِمَّتی
وَ کَفیٰ بِتَغییرِ الزَّمانِ نَذیراً
* ترجمه به نقل از شرح استاد خزائلی: کودکی به چه کار میآید در حالی که پیری رنگ موی مرا تغییر داده است و تغییر روزگار برای اعلام خطر و بیم کافی است.
با این حکایت میشه فهمید نباید زن گرفت اما من دلم زن میخواد