حکایت شمارهٔ ۷
یکی دوستی را که زمانها ندیده بود گفت: کجایی که مشتاق بودهام؟
گفت: مشتاقی به که ملولی.
شاهد که با رفیقان آید، به جفا کردن آمده است؛ به حکم آنکه از غیرت و مضادّت خالی نباشد.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
قسمتی از حکایت نوشته نشده است ، اصل حکایت چنین است :::
حکایت
یکی دوستی را که زمانها ندیده بود گفت : کجایی که مشتاق بوده ام . گفت : مشتاقی به که ملولی.
دیر آمدی ای نگار سرمست
زودت ندهیم دامن از دست
معشوقه که دیر دیر بینند
آخر کم از آنکه سیر بینند؟
شاهد که با رفیقان آید به جفا کردن آمده است به حکم آنکه از غیرت و مضادّت خالی نباشد
اذا جئتنی فی رفقه لتزدرنی
و ان جئت فی صلح فانت محارب
به یک نفس که بر آمیخت یار با اغیار
بسی نماند که غیرت وجود من بکشد
به خنده گفت که من شمع جمعم ای سعدی
مرا از آن چه که پروانه خویشتن بکشد
اذا جئتنی فی رفقه لتزدرنی
و ان جئت فی صلح فانت محارب
هرگاه در میان رفیقان به دیدار من آیی، اگرچه از در آشتی آمده باشی با من به جنگ آمدهای
اذا جئتنی فی رفقه لتزدرنی!!!!
بعید میدونم چنین فعلی در عربی وجود داشته باشه
حدس بنده اینه که فعل " تَزورُ" به معنای دیدن و ملاقات باشه !
پس اینگونه احتمالا صحیحه : "اذا جئتنی فی رفقه لتزورنی"
نظر شخصی:
بیک نفس که برآمیخت یار با اغیار/ بسی نماند گه غیرت وجود من بکشد
حتی اگه یک لحظه هم یار(معشوق) با یک دیگران ببینم غیرت وجود مرا می کشد
بخنده گفت که من شمع جمعم ای سعدی/ مرا از آن چه کع پروانه خویشتن بکشد
یار(معشوق) با خنده به عاشق(سعدی) میگوید من مانند شمع هستم در میان جمع و برای این هستم که پروانه(مدعی عشق) خودش رو بکشه(عشق خود را ثابت کند)
درود بر شما.
از آنجاییکه در بیتِ پیشین، سعدی از به جوش آمدنِ غیرتِ خود، بخاطرِ برآمیختنِ یار با اغیار صحبت به میان میاورد و به نوعی از یار گله میکند، یار در جوابِ وی میگوید که من شمعِ جمعم، و اگر تو (پروانه) خودت را به کشتن بدهی، منظوری متوجهِ من نیست. فکر نمیکنم معشوق در اینجا به این چیزی که فرمودین - من برای این هستم که معشوق خودش را بکشد و عشق خود را ثابت کند - اشاره کرده باشه و چنین منظوری داشته باشه.
تندرست و سربلند باشید
در پایایان مصرع آخر اگه یک علامت سئوال بگذاریم معنی بیت می شود شمع بخنده (شوخی)میگه اگه پروانه خودش رو از عشق من بکشه بمن ربطی نداره.
بیت دوم باید اینگونه باشد:
معشوقه که دیر دیر بینند/آخر به از آن که سیر بینند
در سایت نوشته شده: آخر کم از آن که سیر بینند
نه. کاملا درست است. «آخر کم از آن که ...» جمله را سوالی می کند. مثلا: قدسی مشهدی می گوید:
هرچند نباشد خبرت از رازی
گوشی بگشا چو کوک گردد سازی
آهنگ و مقام هم اگر نشناسی
آخر کم از آن که بشنوی آوازی؟
یا عطار:
وقت است که در بر آشنائی بزنیم
تا بر گل و سبزه تکیه جایی بزنیم
زان پیش که دست و پا فرو بندد مرگ
آخر کم ازانکه دست و پائی بزنیم؟