گنجور

حکایت شمارهٔ ۶

سَحْبانِ وائِل را در فصاحت بی‌نظیر نهاده‌اند، به حکمِ آنکه بر سرِ جمع، سالی سخن گفتی؛ لفظی مکرّر نکردی وگر همان اتفاق افتادی به عبارتی دیگر بگفتی. وز جملهٔ آدابِ نُدَماءِ ملوک یکی این است:

سخن گرچه دلبند و شیرین بود
سزاوارِ تصدیق و تحسین بود
چو یک بار گفتی، مگو باز پس
که حلوا چو یک بار خوردند، بس

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌نبشته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سَحْبانِ وائِل را در فصاحت بی‌نظیر نهاده‌اند، به حکمِ آنکه بر سرِ جمع، سالی سخن گفتی؛ لفظی مکرّر نکردی وگر همان اتفاق افتادی به عبارتی دیگر بگفتی. وز جملهٔ آدابِ نُدَماءِ ملوک یکی این است:
سَحبان وائل را در شیوا سخنی یگانه و یکتا شمرده‌اند، چه اگر یک سال در انجمن سخن می‌راند، یک کلمه را دو بار بر زبان نمی‌آورد و اگر گفتن همان واژه باز پیش می‌آمد، با سخنی بجز آن لفظِ پیشین آنرا بیان می‌کرد.
سخن گرچه دلبند و شیرین بود
سزاوارِ تصدیق و تحسین بود
گفتار اگر چند دلاویز و خوش و شایستهٔ‌ راست و درست شمردن باشد؛
چو یک بار گفتی، مگو باز پس
که حلوا چو یک بار خوردند، بس
چون آنرا یکبار بر زبان آوردی، دگر به آن زبان مگشا که حلوای شیرین را چون یکبار به دهن برند کافیست و بار دیگر مزهٔ نخستین را ندهد.

خوانش ها

حکایت شمارهٔ ۶ به خوانش اسماعیل فرازی کانال سکوت
حکایت شمارهٔ ۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
حکایت شمارهٔ ۶ به خوانش ابوالفضل حسن زاده
حکایت شمارهٔ ۶ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1391/05/24 15:07
عزیز عزیزی مودب

در رابطه با حکایت شماه 6 از باب چهارم
لازم می نماید که اولاً نثر آن طبق نسخه‌ی چاپ شده‌ی کتاب گلستان باشد دوم اینکه بیت اول از این جکایت از قلم افتاده است.
کامل و درست جکایت چنین است:
سحبان وائل را در فصاحت بی نظیر نهاده‌اند به حکم آن که سالی بر سر جمع سخن گفتی لفظی مکرّر نکردی و اگر همان اتفاق افتادی به عبارتی دیگر بگفتی؛ و از جمله آداب ندمای حضرت پادشاهان یکی این است.
سخن گرچه دلبند و شیرین بود
سزاوارِ تصدیق و تحسین بود
چو یک بار گفتی، مگو باز پس
که حلوا چو یک بار خوردند، بس

1391/05/24 15:07
عزیز عزیزی مودب

این حکایت طبق نسخه‌ی چاپ شده‌ی غلامحسین یوسفی چاپ 1381 انتشارات خوارزمی صفحه‌ی 129ـ130 اصلاح شده است

1403/06/19 05:09
فرهود

سحبان بن زفر بن ایاس الوائلی، از باهله خطیبی است که در بیان و فصاحت و بلاغت مشهور است و گفته شده است شهرت او از جاهلیت آغاز شد و قسمتی از زمان اسلام را دیده است هر گاه خطبه ای را شروع میکرد عرق از « اخطب من سحبان » او جاری میشد تکرار کلام و توقف در سخن نمی‌کرد و نمی نشست تا از خطابه فارغ می‌شد در ایام معاویه در دمشق اقامت کرد و برای او شعر و اخبار کمی است (الاعلام زرکلی ص 358 ج 3 از بلوغ الارب) مؤلف مجمع الامثال آرد: او مردی است از باهله از ( شعرا و خطبای باهله بود، اوست که گوید: لقد علم الحی الیمانون اننی اذا قلت اما بعد انی خطیبها (مجمع الامثال میدانی ص 224 نام مردی بغایت فصیح و بلیغ از عرب که پدرش وائل نام داشت (آنندراج) (غیاث)